پیشتر هم اشاره شد حوادث تاریخی از جمله جنگ ها به اعتباری معلول تصمیم گیری انسان است ولی معلول تصمیم گیری فردی انسان ها نیست زیرا تصمیمات فردی آنها یكی از هزاران تصمیم اتخاذ شده است و نتیجه و برآیند آن ناچیز و در میان مجموع، بی رنگ است و فقط هنگامی كه این تصمیمات فردی در راستای واحدی قرار گرفته و به هم پیوند می خورند یك رویداد را می سازند و اگر انبوهی از تصمیمات مغایر باشند به ایجاد نتایج كور می انجامد. برای مثال در الگوی كلاسیك یك بازار سرمایه داری، فروشندگان بی شمار و مصرف كنندگان بی شمار از طریق ده ها تصمیمی كه لحظه به لحظه اتخاذ كرده یا نمی كنند، ساخت اقتصاد را می سازند. درست به همین شكل است انگیزه های حوادث تاریخی نظیر جنگ كه مطلقاً زیر كنترل مستقیم انسان ها قرار نمی گیرد. حوادث فراتر از مرزهای تصمیمات انسانی معین جای می گیرند. به قول ماركس كه در هنگام نگارش «هجدهم برومر» می گوید: «انسان ها تاریخ خود را می سازند اما این دقیقاً همان تاریخی نیست كه آنها می خواهند بسازند»، فرایافت جامعه شناختی از تقدیر، حوادث تاریخی را شامل می شود كه در فراسوی حیطه عمل دسته ها و افراد انسانی قرار دارند. از این دیدگاه تقدیر یك امر ثبات و محتوم ناشی از امر خدا یا طبیعت نیست همان طور كه از طبیعت انسان و تاریخ جدا نیست. تقدیر از خصلت های ماهوی ساخت های اجتماعی معین است، توصیف مرزهایی كه در درون آن مكانیسم تقدیر با مكانیسمی كه تاریخ براساس آن ساخته می شود، مطابقت پیدا می كند خود فی نفسه یك مسئله تاریخی است. گستره نقش تقدیر در برابر نقش تصمیمات روشن كدام است؟ این موضوع قبل از هر چیز به حدود درجه تمركز ابزار قدرت موجود در یك زمان معین در یك جامعه معین بستگی دارد.قدرت با تمامی تصمیماتی كه انسان ها هر آینه در عرصه شرایط زندگی خویش اتخاذ می كنند و حوادثی كه به تاریخ زمان ایشان شكل می دهد در ارتباط است اما حوادث می توانند مستقل از تصمیمات انسان ها باشند. ساخت های اجتماعی بدون مداخله تصمیمات روشن نیز تغییر می كنند ولی وقتی پاره ای تصمیمات اتخاذ می شوند – یا می توانند اتخاذ شوند ولی نمی شوند – پی بردن به این نكته كه چه كسی قادر به اتخاذ آنهاست و چه كسی نیست در عرصه واقعیت های قدرت از اهمیت اساسی برخوردار است. از میان ابزارهای قدرت می توان از امكانات تولید صنعتی، خشونت های نظامی، سازمان سیاسی و قالب گیری افكار عمومی نام برد. تنها به حسب گستره حیطه، درجه تمركز و در دسترس بودن این ابزارهای قدرت است كه می توان نقشی را كه تصمیمات روشن می توانند ایفا نمایند مشخص ساخت و مكانیسم تقدیر را در ساختن وقایع جنگ و صلح تحلیل كرد. در جوامعی كه در آنها ابزارهای قدرت ابتدایی و غیرمتمركز است تاریخ با تقدیر به اشتباه گرفته می شود. اقدامات بی شمار انسان های بی شمار محیط های محلی را تغییر داده و به تدریج مجموعه ساخت ها را تغییر می دهند این تغییرات كه جریان تاریخ را تشكیل می دهند بدون اطلاع انسان ها حادث می شوند. اما در جوامعی كه در آنها ابزارهای قدرت فوق العاده قوی و متمركز است چند انسان می توانند در درون ساخت تاریخی جامعه در وضعی قرار گیرند كه هر گونه تصمیم آنها در استفاده از این ابزار قوی قدرت، شرایط زندگی غالب انسان ها را تغییر دهد.
.امروزه این سرآمدان قدرت در شرایطی كه در مجموع توسط خود ایشان انتخاب نگردیده است تاریخ ما را می سازند. انسان ها برای ساختن تاریخ آزادند اما در عصر مدرن صنعتی برخی از انسان های دیگری در ساختن تاریخ آزادی دارند زیرا آزادی ای كه اینان از آن برخوردارند شامل دستیابی آنها به ابزارهای تصمیم گیری و استفاده از ابزار قدرتی كه تاریخ امروزی از طریق آنها ساخته می شود نیز می گردد در حالی كه این امر برای انسان های فاقد قدرت یك حادثه اجتناب ناپذیر به شمار می آید برای انسان هایی كه در راس قدرت قرار دارند فقط یك تصمیم است، تصمیمی كه باید اتخاذ شود.» (علل جنگ جهانی سوم، سی رایت میلز، صص۳۹-۳۷در چنین شرایطی است كه تصمیمات صاحبان قدرت با دلایل اقتصادی یا حیثیتی و جاه طلبانه می تواند به انگیزه ای برای جنگ تبدیل شود. برای مثال بقای ساخت ها و سازمان های گوناگون اجتماعی بستگی دارد به میزان كاركرد مثبت آنها و هر گاه كه به كاركردی نامناسب یا خنثی تحول یابند ضرورت وجودی خود را نیز از دست می دهند. به همین دلیل در شرایط طولانی صلح آمیز ساخت های نظامی، موجودیت شان زیر سئوال می رود و ضرورت وجودی آنها بی معنی می شود و بسان نوعی انگل تلقی می شوند كه سهم قابل توجهی از هزینه ها را به خود اختصاص داده اند. این احساس به ویژه در زمانی تشدید می شود كه جامعه با مشكلات اقتصادی مواجه باشد. در چنین شرایطی نظامیان حرفه ای برای اثبات موجودیت خود، راه حل های نظامی را در پاره ای از مشكلات خارجی یا داخلی تشویق می كنند. در شرایط جنگی كه كاركرد ساخت های نظامی افزایش می یابد آنها از این طریق به نفوذ فوق العاده ای دست یافته و نظامیان به مسئولیت های بزرگ دیپلماتیك و اداری می رسند و در پارلمان ها و مجامع بزرگ به سخنان آنها به عنوان كارشناسانی كه در بورس قرار دارند گوش می دهند و بر مبنای اظهارات آنان تصمیم گیری می كنند. از طرفی مجتمع های نظامی _ صنعتی امروزه حلقه ای از رهبری را كه از پیوند بازرگانان _ سیاستمداران و رهبران نظامی در قلب این مجتمع ها به وجود آمده است پدید آورده اند كه انگیزه های اقتصادی را برای ایجاد بازار، دستیابی به بازار و مواد خام و فروش تولیدات نظامی، در اختیار رهبران نظامی قرار می دهد.(دکتر هوشنگ فرخجسته)
یک دیدگاه
آزادبخت
سلام ممنون