بخش اول : جامعهشناسی رفتار جمعی
رفتار جمعی Collective Behavior
رفتار، شیوه معمول عمل و زندگی است. در روانشناسی، رفتار را واکنش فرد (چه در زندگی عادی و چه در اوضاع خاص اجتماعی)، تعریف میکنند. «رفتار جمعی عبارت است از الگوهای رفتاری بیساختار، خودانگیخته، هیجانی و پیشبینیناپذیر. افرادی که از رفتار جمعی پیروی میکنند، در برابر محرک خاصی که ممکن است شخص دیگر یا حادثه معینی باشد، واکنش نشان میدهند.
مشخصه مرکزی در تعریف رفتار جمعی، عقیدهای است که حاکی از بازسازی یک جزء از واکنش اجتماعی است. البته برای آنکه رفتاری جمعی شود، این عقیده بایستی به نوعی انتقال یابد که مردم به نوعی کنش واداشته شوند. با این وجود، هیچ شکل واحدی از ارتباط یا تعامل نیست که جزء مشخصههای تعریفی رفتار جمعی باشد. عقیده، ممکن است، بهوسیله حرکت بدن، علامت، شایعه، چهرهبهچهره، رسانههای جمعی یا شکلگیری یک ایدئولوژی انتقال پذیرد.
تعریف مفاهیم:
جامعهشناسی:
جامعهشناسی یکی از رشتههای علوم اجتماعی است. دیگر رشتههای آن عبارتاند از مردمشناسی، جمعیتشناسی، پژوهشگری اجتماعی، ارتباطات اجتماعی و……
تعریف جامعهشناسی:
جامعهشناسی، مطالعه علمی رفتار اجتماعی و گروههای انسانی است. ابتدا روی نفوذ روابط اجتماعی، نگرشها و رفتارهای افراد و بر اینکه چگونه جوامع شکل میگیرند و تغییر میکنند تأکید دارد یا
«مطالعه علمی تعامل انسانها و مجموعه آگاهیهای مربوط به تعامل انسانها که از چنین مطالعهای حاصل میشود.»(دیوید درسلر و ویلیام ویلیس)
تعریف جامعه:
مفهوم جامعه به افرادی اشاره دارد که در یک قلمرو جغرافیایی خاص زندگی میکنند باهم تعامل دارند و در هویت و فرهنگ مشترکی سهیم هستند
نقش اجتماعی:
منظور از نقش اجتماعی یکی از فعالیت های است که شخص در جامعه بر عهده دارد
از قبیل معلم، استاد، راننده، پزشک، کارگر، مهندس، دانشجو، کشاورز و…….
رفتار:
رفتار، شیوه معمول عمل وزندگی است. در روانشناسی، رفتار را واکنش فرد (چه در زندگی عادی و چه در اوضاع خاص اجتماعی)، تعریف میکنند.
رفتار پاسخی است که ارگانیسم به انگیزه بیرونی میدهد. بهبیاندیگر رفتار واکنشی است که در برابر یک عمل یا کنش بیرونی از موجود زنده سر میزند. این رفتار در انسان پیچیدهتر از سایر موجودات است. دلیل این پیچیدگی فرایندهای ذهنی گسترده و تودرتوی انسان است که رویهمرفته موضوع دانش روانشناسی را تشکیل میدهد.
در علم روانشناسی، رفتار کاربرد زیادی دارد و یکی از مهمترین شیوههای کشف بیماریهای روانی کشف از طریق مشاهده بالینی و سنجش رفتار است که از طریق متدهای علمی پژوهشی انجام میگردد. همچنین بر روی حالات گوناگون فرد هم نامهایی گذاشتهشده که به رفتارهای مختلف روانی خوانده میشوند.
انواع بیماری روانی:
۱-اختلالات اضطراب شامل اختلال اضطراب فراگیر، اختلال ترس، اختلال اضطراب اجتماعی و فوبیاهای خاص میشوند.
2-اختلالات خلقی شامل افسردگی، اختلال دو قطبی و اختلال خلق ادواری (سایکلوتایمیا) میشوند.
3-اختلالات روانپریشی عبارت هستند از توهم و هذیان
۴-اختلالات غذایی بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی و زیادهروی در خوردن
۵-اختلال کنترل تکانه و اعتیاد جنون آتشافروزی،جنون دزدی، الکل و مواد مخدر
۶- اختلالات شخصیت شامل اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اختلال شخصیت وسواسی جبری و اختلال شخصیت پارانوئید
۷-اختلال وسواس فکری – عملی: گرفتار افکار مزاحم و ترسهای دائمی هستند
۸-اختلال استرسی پس از آسیب روانی: یک ضربهی روانی و / یا اتفاق وحشتناک از قبیل تعرض جنسی یا جسمی، مرگ ناگهانی یکی از عزیزان، یا یک فاجعهی طبیعی ایجاد شود.
۹-سندرم واکنش استرسی (اختلالات سازگاری): هنگامی در فرد بروز میکند که در واکنش به یک اتفاق یا موقعیت استرسزا علائمی هیجانی یا رفتاری در وی ایجاد میشوند. این عوامل استرسزا ممکن است شامل فجایع طبیعی نظیر زمینلرزه یا طوفان؛ حوادث یا بحرانهایی نظیر تصادف خودرو یا تشخیص یک بیماری سخت؛ یا مشکلات مربوط به ارتباطات بین فردی نظیر طلاق، مرگ یکی از عزیزان، از دست دادن شغل، یا مشکلاتی در خصوص سوءمصرف مواد شوند.
۱۰-اختلالات گسستگی: آدمهای مبتلابه اختلالات گسستگی از ناراحتیها یا تغییرات شدیدی در حافظه، هوشیاری، هویت و آگاهی عمومی نسبت به خودشان و دنیای اطرافشان رنج میبرند… اختلال تجزیه هویت که پیشتر به آن اختلال شخصیت چندگانه یا “شخصیت دوگانه” گفته میشد و اختلال زوال شخصیت
۱۱-اختلالات ساختگی (تمارض به بیماری): وضعیتهایی هستند که در آنها، فرد بهطور آگاهانه و از روی عمد علائم بیماری جسمی و / یا هیجانی در خود ایجاد، یا از وجود این علائم در خود شکایت میکند تا خود را در نقش فردی بیماری یا محتاج کمک نشان دهد.
۱۲-اختلالات جنسیتی و جنسی: شامل اختلالاتی است که بر میل، عملکرد و رفتار جنسی تأثیر میگذارند. ناکارآمدی جنسی، اختلال هویت جنسیتی و انحراف جنسی
۱۳-اختلالات روانتنی: که پیشتر با عناوین اختلال سایکوسوماتیک یا اختلال سوماتوفرم شناخته میشد، از سطح شدید و نامتناسبی از علائم یک بیمار جسمی یا درد شکایت میکند
۱۴-اختلال تیک: اصوات یا حرکاتی تکراری، سریع، ناگهانی، بدون هدف و / یا غیرقابلکنترل از خود بروز میدهند
رفتار جمعی:
رفتار جمعی عبارت است از: الگوهای رفتاری: با ساختار و بی ساختار، خودانگیخته، هیجانی، پیشبینیناپذیر و… مشخص میشود…
رفتار جمعی رفتاری است عاطفی که براثر وضع یا حادثهای از شخص یا اشخاصی سر میزند و براثر واگیری اجتماعی به دیگران منتقل میشود و درنتیجه گروه کمابیش متجانسی به وجود میآید
افرادی که از رفتار جمعی پیروی میکنند، در برابر محرک خاصی که ممکن است شخص دیگر یا حادثه معینی باشد، واکنش نشان میدهند
بسیاری مواقع روزنامهها یا دیگر رسانهها در مورد عصبانیت جمعی یا گروهی گزارش میدهند که عده زیادی از مردم، بدون هیچ دلیل آشکاری، دست به عملی زدهاند که خلاف قانون یا هنجارهای اجتماعی بوده است.
هر اندیشه یا رفتار نامتعارف میتواند بهصورت یک بیماری همهگیر، اثرات نامطلوبی را بر گروهها، شهرها و حتی کل جامعه بگذارد:
- رفتار جمعی زمانی رخ میدهد که روشهای مرسوم و سنتی برای اداره امور مناسب و کافی نباشد
- افرادی که از رفتار جمعی پیروی میکنند، در برابر محرک خاصی (آنی)، پیشبینینشده و ناپایداری میتواند آنها را به واکنشهای رفتار جمعى تحریک کند یا حادثه معینی باشد، واکنش نشان میدهند.
- نمونههای رفتار جمعى: الگوهای رفتاری بی ساختار، خودانگیخته، هیجانی، پیشبینیناپذیر (شورشها، آشوب، مد، هوس جمعی، جنون جمعی، هراس جمعی، اشاعه افکار عمومی، غوغاها، شیفتگیها، شوریدگیها، وحشتزدگیها، شکلگیری ســریع مدها، آشفتگی افکار عمومی، تبلیغات، شایعات جنگها و…نمونههای رفتار جمعى به شمارمی آیند.)
- • هواداران متعصب تیمهای فوتبال در ورزشگاههای بزرگ (این جماعت ممکن است به میان میدان سرازیر شوند، بازیکنان تیم موردعلاقهاش را بر دوش بلند کنند و به ابراز احساسات بپردازند)، به آشکارترین و روشنترین شکل، رفتار جمعى را به نمایش میگذارند.
در دنیای امروز سه نوع آدم وجود دارد:
مسمومکنندهها
یعنی کسانی که دلسردتان میکنند و خلاقیتتان را زیر پا میگذارند و میگویند که نمیتوانید کاری بکنید …
سربهراهیها
یعنی کسانی که خوشقلباند اما سرشان به کار خودشان است. آنها به فکر نیازهای خودشان هستند. کار خودشان را میکنند و هرگز برای کمک به دیگران پا پیش نمیگذارند …
الهامبخشها
یعنی کسانی که پیشقدم میشوند تا زندگی دیگران را غنی کنند، روحیه آنها را بالا ببرند و به آنها الهام ببخشند. ما باید الهامبخش باشیم و خودمان را با افراد الهامبخش احاطه کنیم و با آنها معاشرت بیشتری داشته باشیم.
جامعهشناسی سیاسی:
رفتار جمعی محور اساسی جامعهشناسی سیاسی معاصر است و یکی از پدیدههای اجتماعی است که از دیرباز نظامهای سیاسی را به چالش طلبیده است.
در یک تحقیق، متغیرهای سن، سطح تحصیلات والدین، میزان استفاده از تلویزیون، رایانه، اینترنت، ماهواره، جنسیت، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال، وضعیت سکونت، خاستگاه اجتماعی و قومیت دانشجویان با میزان تمایل آنان به رفتار جمعی رابطه معنیدار دارند.
تحلیل رگرسیون چند متغیره نشان میدهد که میزان استفاده از اینترنت، جنسیت و میزان تماشای تلویزیون بهعنوان مهمترین متغیر ظاهرشدهاند
تحقیق نشان میدهد که میزان استفاده از اینترنت قویترین رابطه مثبت را با تمایل به رفتار جمعی دارد و پسازآن میزان استفاده از تلویزیون و سن، رابطه معکوس با رفتار جمعی دارند
سه سطح تحلیل در جامعهشناسی سیاسی کلاسیک وجود دارد:
الف-تحلیل رفتارشناسی سیاسی فرد بهوسیله متغیرهای گوناگون
ب- تحلیل رفتارشناسی سیاسی/ نفوذ گروههای سازمانیافته بر عرصه تصمیمگیری و سیاستگذاری
ج- تحلیل رفتارشناسی سیاسی گروهی در جامعهشناسی نخبه گرایانه و کثرت گرایانه کلاسیک غربی/ سطح تحلیل دولت – مخصوصاً در مارکسیسم -بررسی پایگاههای اجتماعی و طبقاتی رژیمهای سیاسی
«رفتار جمعی از هر گردهمایی انسانی نشاءت میگیرد که در آن هر فرد، در اثر خلق یا وضع روحی –که هر کس در آن سهمی دارد– و در شکل یابی آن شرکت داشته است، بهسوی عمل یا اندیشهای رانده میشود»
تفاوت جامعهشناسی اجتماعی و روانشناسی اجتماعی:
.جامعهشناسی:
جامعهشناسی نسبتاً یک موضوع گسترده هست.
جامعهشناسی شامل مطالعهی روابط انسانها و نهادهای بشری است.
جامعهشناسی گسترده و متنوع است و تقریباً تمام جنبههایی که بر روی جامعه تأثیر میگذارد را تحت بررسی قرار میدهد.
جامعه شناسان چگونگی تأثیر مذاهب، فرهنگها، نژادها، طبقات اجتماعی، وضعیت اقتصادی، بحرانها (جنگ، شورش، سیل، زلزله، آتشسوزی و.) و غیره را بر روی عملکرد جامعه بررسی میکنند.
جامعه شناسان تمامی تغییرات جامعه را، چه جزئی و چه شدید، موردبررسی قرار میدهند. حتی کوچکترین تغییری در جامعه ممکن است دلایل جالبی به همراه داشته باشد.
جامعه شناسان هر چیزی که یک انسان در طول زندگی خود تجربه میکند را موردمطالعه قرار میدهند. از مسائل عشقی، هویت نژادی و جنسیتی، تعارض خانوادگی، رفتار منحرف، سالخوردگی و عقاید مذهبی گرفته تا مسائلی مانند جرم و جنایت و قانون، فقر و ثروت، تعصب و تبعیض، مدارس و آموزشوپرورش، شرکتهای کسبوکار، جامعه شهری و مسائلی در سطح جهانی مانند جنگ و صلح، هیچچیز نمیتواند ازنظر جامعه شناسان پنهان بماند.
آزمایشها و روشهای تحقیقاتی جامعهشناسی با روانشناسی اجتماعی متفاوت است.
جامعه شناسان از جمعآوری دادهها در دورههای طولانیتر، انجام بررسیهایی در مقیاس بزرگتر و انجام سرشماری و استفاده از آمار و ابزارهای دیگر برای تفسیر اطلاعاتی ازجمله دادههای تاریخی که در حال حاضر در دسترس است، استفاده میکنند.
روانشناسی اجتماعی:
روانشناسی اجتماعی شاخهای از روانشناسی است که بر جامعه تمرکز دارد.
به گفتهی گوردن آلپورت، روانشناس، روانشناسی اجتماعی رشتهای است برای درک و چگونگی تأثیر گیری افکار، احساسات و رفتارهای اشخاص از دیگر انسانها، چه واقعی، چه خیالی و چه ضمنی، از روشهای علمی استفاده میکند.
روانشناسی اجتماعی شامل زمینههایی از قبیل درک اجتماعی، رفتار گروهی، پرخاشگری، تعصب، انطباق، رهبری و غیره هست.
اساس روانشناسی اجتماعی به زمان افلاطون بازمیگردد که در آن زمان بهعنوان ذهن جمعیت شناخته میشد؛ اما توجه اصلی به این رشته از جنگ جهانی دوم به بعد آغاز شد.
روانشناسی اجتماعی علمی و تجربی است.
روانشناسان اجتماعی متغیرهای موقعیتی را بررسی کرده و سعی میکنند برای رفتارهای اجتماعی توضیحی ارائه دهند. آنها به دنبال پیدا کردن ارتباطی بین محیط اجتماعی، رفتارها و نگرشها هستند.
تفاوت
جامعهشناسی اجتماعی و روانشناسی اجتماعی چیست؟
الف- روانشناسی اجتماعی
زیرشاخهای از روانشناسی و جامعهشناسی زیرشاخهای از علوم
اجتماعی است.
ب- روانشناسی اجتماعی جزئیتر است درحالیکه جامعهشناسی گسترده و متنوعتر هست.
ج- روشها و عملکردهای این دو باهم متفاوت هستند.
د- روانشناسی اجتماعی با استفاده از متغیرهای موقعیتی و روشهای علمی تحقیق میکند اما جامعهشناسی با استفاده از آمار، مشاهدات جمعیت، سرشماری و روشهای دیگر کار میکند.
هـ-شباهتهای بسیاری بین روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی وجود دارد. برای مثال، هردوی آنها بر روی بهتر ساختن جامعه تمرکز میکنند، گر چه ممکن است روشهای آنها کاملاً متفاوت باشد
منظور از رفتار اجتماعی:
هر نوع رفتاری است که متضمن کنش متقابل دو یا چند انسان باشد.
فرد رفتهای اجتماعی خود را بر اساس مؤلفههای متعددی از قبیل فرهنگ، هنجارهای اعتقادی، ارزشی، قانونی موردقبول خود یا جامعه و همچنین نقش خود در اجتماع و هویتی که به دست آورده تنظیم میکند.
در یک تقسیمبندی میتوان رفتار اجتماعی را به دو نوع تقسیم نمود: رفتار جامعه پسند و رفتار جامعهستیز.
منظور از رفتار اجتماعی هر نوع رفتاری است که متضمن کنش متقابل دو یا چند انسان باشد. فرد رفتارهای اجتماعی خود را بر اساس مؤلفههای متعددی از قبیل فرهنگ و هنجارهای اعتقادی، ارزشی و قانونی موردقبول خود یا جامعه و همچنین نقش خود در اجتماع و هویتی که به دست آورده تنظیم میکند. در یک تقسیمبندی میتوان رفتار اجتماعی را به دو نوع تقسیم نمود: رفتار جامعه پسند و رفتار جامعهستیز. رفتار جامعه پسند آن دسته از رفتارهایی را شامل میشود که موردقبول جامعه بوده و با قوانین و هنجارهای جامعه مطابقت دارد. این نوع از رفتارها سازنده و در جهت پیشبرد اهداف یک گروه یا اجتماع هستند. مثل نوعدوستی، از سوی دیگر رفتار جامعهستیز رفتارهایی منفی هستند که با قوانین و معیارهای جامعه مطابقت ندارند، موردقبول افراد جامعه نیستند و اغلب پیامدهای منفی اجتماعی را برای فردی که مرتکب این رفتارها میشوند به همراه دارند. این دسته از رفتارها مخرب بوده و مانع پیشبرد اهداف گروه یا اجتماع هستند که فرد در آن قرار دارد. تعیین اینکه کدام رفتار پسند و کدام جامعهستیز محسوب میشود، برحسب منابع متعددی صورت میگیرد. دو منبع معتبر برای این بررسی، قوانین رسمی در جامعه و هنجارهای عرضی و فرهنگی آن جامعه است
وظیفه جامعهشناس:
وظیفه جامعهشناس این
است که در حل مشکلات اجتماعی بهصورت
حرفهای مشارکت کند. جامعهشناس باید مشکلات را عمیقاً تحلیل کند و
نیز باید دیدگاهی وسیع
اتخاذ نماید، برای مثال، در بررسی گرسنگی جهانی، گفتن اینکه باید گرسنگان را تغذیه
کنیم کافی نیست. جامعهشناس همچنین باید بپرسد: مردم
چرا فقیر و گرسنهاند؟ چه چیزی فقر را به وجود میآورد؟ برای
رفع آن، چه باید کرد؟ جامعهشناسی که حقایق را بیباکانه
مطرح نکند و سؤال نکند از مسؤولیت حرفهای خویش طفره میرود؛ بهعبارتدیگر جامعهشناس باید به
«عضو فعال» تبدیل شود. وقتیکه
واقعیتهای حاکی از لزوم ایجاد تغییرات بنیادی در بافت سیاسی و اقتصادی جامعه
باشد، جامعهشناس باید آن را بیان کند و در جهت ایجاد چنین تغییری فعالیت نماید.
در حال حاضر جامعهشناسی نوین، نماینده دیدگاهی مربوط به
اقلیتهاست که آینده آن هنوز مبهم است. باوجوداین کاملاً موردپسند جامعه شناسان جوانتر
است و این امر بیانگر آن است که این دیدگاه ممکن است سرانجام به دیدگاهی متعلق به
اکثریت تبدیل گردد.
انواع رفتار اجتماعی به طور کلی:
رفتار اجتماعی را میتوان به دو نوع بسیار گستردهتر تقسیمبندی کرد:
الف-رفتار جامعه پسند:
رفتار جامعه پسند آن دسته از رفتارهایی مثبتی هستند که موردقبول جامعه بوده، با قوانین و هنجارهای جامعه مطابقت دارد. این نوع از رفتارها سازنده و در جهت پیش برد اهداف یک گروه یا اجتماع هستند. مثل نوعدوستی
ب- رفتار جامعهستیز:
رفتار جامعهستیز رفتارهایی منفی هستند که با قوانین و معیارهای جامعه مطابقت ندارند. موردقبول افراد جامعه نیستند و اغلب پیامدهای منفی اجتماعی را برای افرادی که مرتکب این رفتارها میشوند به همراه دارند.
این دسته از رفتارها مخرب
بوده و مانع پیشبرد اهداف گروه یا اجتماع هستند
که
فرد در آن قرار دارد. مثل شورشها، هیجانهای گروهی غیرمتعارف و…
تعیین اینکه کدام رفتار جامعه پسند و کدام جامعهستیز محسوب میشود، برحسب منابع متعددی صورت میگیرد. دو منبع معتبر برای این بررسی، قوانین رسمی در جامعه و هنجارهای عرضی و فرهنگی آن جامعه است
رﻓﺘﺎر ﺟﻤﻌـﻲ ﺟﻮاﻧﺎن:
ﻳﻜﻲ از ﻣﺴﺎﺋﻠﻲ ﻛﻪ اﻣﺮوزه ﺗﻔﻜﺮ و ﺗﻌﻤﻖ درﺑﺎره آن مهم به ﻧﻈﺮ میرسد، رﻓﺘﺎرﻫـﺎی ﺟﻤﻌـﻲ ﺟﻮاﻧﺎن اﺳﺖ.
ﺑﺮﺧﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎن اﻳﺮاﻧﻲ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ اﻣﺮوزه ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﺴﺎﺋﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﭘﻴﺪاﻳﺶ گروههای ﺑﺰﻫﻜﺎر ﺟﻮان، اﻓﺰاﻳﺶ بیبندوباریهای اﺧﻼﻗﻲ در ﻣﻴﺎن ﺟﻮاﻧﺎن ﺷﻬﺮی (خصوصاً اﻗﺸﺎر ﺑﺎﻻی ﺟﺎﻣﻌﻪ) اﻳﺠﺎد اﻧﺤﺮاﻓﺎت و ﺟﺮاﺋﻢ ﺟﻨﺴﻲ خشونتآمیز در ﻣﻴﺎن ﺟﻮاﻧﺎن ﻃﺒﻘﺎت ﭘﺎﻳﻴﻦ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ اﻋﺘﺼﺎب، شورشها و …از رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻧﺎﺑﻬﻨﺠﺎر و سازماندهی ﻧﺸﺪه در ﺑﻴﻦ ﺟﻮاﻧـﺎن اﺳﺖ، رﻓﺘﺎر ﺟﻤﻌﻲ ﺟﻮاﻧﺎن میتواند ﻫـﻢ ﻣﻮﺟـﺐ ﺗﺜﺒﻴـﺖ و ﻫـﻢ ﻣﻮﺟـﺐ اﺧﺘﻼل ﺷﻮد.
ﻣﺴﻴﺮ آﻧﭽﻪ ﻣﻬﻢ اﺳﺖ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﻫﺪاﻳﺖ اﻳﻦ رﻓﺘﺎر و مسیرهایی ﻫﺴﺘﻨﺪ که ﻓﺮاروی آنها ﻗﺮار میگیرند. ﺟﻮاﻧﺎن در ﺟﺮﻳﺎن ﺗﻐﻴﻴﺮات اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻧﻴﺮوی ﻓﻌﺎﻟﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻟﻴﻜﻦ اﻳﻦ ﻓﻌـﺎل ﺑـﻮدن میتواند زمینهساز ﻧﻈﻤﻲ ﭘﻮﻳﺎ ﺑﺎﺷﺪ و ﻫﻢ میتواند ﻣﻮﺟـﺐ اختلال اجتماعی گردد.
رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﻤﻌﻲ ﺧﻮد را در ﻗﺎﻟﺐ جماعتهای ﻓﻌـﺎل ﻳـﺎ ﺧﺸـﻤﮕﻴﻦ ﻫﻤﭽـﻮن، آﺷﻮب، ﺷﻮرش و ﻏﻮﻏﺎ و جماعتهای ﻧﻤﺎﻳﺸﻲ ﻫﻤﭽﻮن مد اجتماعی، ﻫـﻮس اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ، جنون اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ هراس اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺷﺎﻳﻌﻪ و ﺷﻴﺪاﻳﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻧﺸـﺎن میدهند
ﺗﺮﻧﺮ و ﻛﻴﻠﻴﺎن ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﻤﻌﻲ پدیدههایی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ در حدفاصل رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﭘﺮاﻛﻨـﺪه ﻓﺮدی و رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﮔﺮوﻫﻲ سازمانیافته ﺑـﺮ ﻣﺒﻨـﺎی ﻣﻘـﺮرات ﻳـﺎ ﺳـﻨﻦ ﻣﺜـﻞ اﺣـﺰاب ﻗـﺮار میگیرند (۱۵۵:۱۳۸۳ ﻣﺤﺴﻨﻲ ﺗﺒﺮﻳﺰی)
راﺑﻄﻪ ﺑﻴﻦ ﻣﺤﺮوﻣﻴﺖ نسبی رفتارهای ﺟﻤﻌﻲ در ﻣﻴﺎن ﺟﻮاﻧـﺎن:
ﺟﻮاﻧﺎن بهعنوان بخشی از ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻛﻪ از ﺗﻮان و ﺑﺎﻟﻨﺪﮔﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮی ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ دﻳﮕﺮ بخشهای جمعیتی برخوردارند
رﻓﺘﺎرﻫـﺎی ﺟﻤﻌـﻲ در اﺛـﺮ ﻓـﺮاﻫﻢ شدن شرایط ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﻪ وﺟﻮد میآیند. زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ اﻓﺮاد ﺧﻮد را ﺑﺎ ﺳﺎﻳﺮﻳﻦ ﻣﻘﺎﻳﺴـﻪ ﻛـﺮده و ﻧﺴـﺒﺖ ﺑـﻪ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺧﻮﻳﺶ اﺣﺴﺎس ﺣﻘﺎرت ﻧﻤﺎﻳﻨـﺪ، اﻳـﻦ ﻛﻤﺒـﻮد در وﺟـﻮد ﺧـﻮد ﻓـﺮد ﻣﻨﺠـﺮ ﺑـﻪ ﺣـﺲ انتقامجویی ﺷﺪه و ﺑﺎﻋﺚ میشود ﻓﺮد راه اﻧﺮژی اﺣﺴﺎﺳﻲ و ﻋﺎﻃﻔﻲ ﺧﻮد را از راههای اﻋﺘـﺮاض ﺗﺨﻠﻴﻪ ﻧﻤﺎﻳﺪ.
ﺷـﻨﺎﺧﺖ رﻓﺘﺎرﻫـﺎی ﺟﻤﻌـﻲ ﺟﻮاﻧـﺎن اساسیترین ﻧﻴﺎزﻫﺎی ﺑﻨﻴﺎدی در اﻣﺮ برنامهریزی و پیشگیری از ﻣﺴﺎﺋﻞ آن در آﻳﻨﺪه اﺳـﺖ. ﻟـﺬا، ﺑـﺮای ﻳـﻚ ً برنامهریزی نسبتاً دﻗﻴـﻖ و ﻫﻤﺎﻫﻨـﮓ در ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﺷـﻨﺎﺧﺖ رﻓﺘﺎرﻫـﺎی ﺟﻤﻌـﻲ ﺟﻮاﻧـﺎن اﻟﺰاﻣـﻲ میباشد
-ﻗﺪرت وتوانایی جوانان ﺗﺤﻮﻻت درداﻣﻦ زدن ﺑﻪ تحولات ﺳﻴﺎﺳﻲ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ و ﺟﻬـﺖ دادن ﺑـﻪ
اینگونه ﺗﺤﻮﻻت ﻣﺎ را ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ میسازد ﻛﻪ رﻓﺘﺎر ﺟﻤﻌﻲ ﺟﻮاﻧﺎن را بهعنوان ﻳﻚ ﻋﻨﺼﺮ اﺻﻠﻲ در درک وﺿﻌﻴﺖ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ در ﻧﻈﺮ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ
– ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻴﺰان ﮔﺮاﻳﺶ ﺑﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﻤﻌﻲ ﺟﻮاﻧﺎن
-نقش محرومیت نسبی در ایجاد رفتار جمعی جوانان
نظریه تعاملگرایی، ﺑـﺮ روی ﻣﺘﻐﻴﺮﻫـﺎﻳﻲ ﭼـﻮن ﻧﺎرﺿـﺎﻳﺘﻲ اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ، ناسازگاری
اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، حاشیهای ﺷﺪن و اﺣﺴﺎس ﻣﺤﺮوﻣﻴﺖ بهخصوص محرومیت نسبی تأکید میشود
نظریهپردازان دﻳﺪﮔﺎه تعاملگرایی ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﻤﻌـﻲ از ﭘـﺎﻳﻴﻦ ﺷـﻜﻞ میگیرند و وقتیکه ﻣﻴﺰان ﻧﺎرﺿﺎﻳﺘﻲ و ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ در ﻣﻴﺎن اﻋﻀﺎی ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺻﻮرت ﺣﺎد و ﻓﺰاﻳﻨﺪه ﭘﻴـﺪا ﻛﻨـﺪ بهخصوص وقتیکه ﻧﺎرﺿﺎﻳﺘﻲ ﺑﺎ ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻫﻤﺮاه ﺑﺎﺷﺪ در اﻋﻀﺎی ﺟﺎﻣﻌـﻪ آﻣـﺎدﮔﻲ ورود ﺑﻪ جنبشهای اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﭘﻴﺪا میکند. آنها از طریق این رفتارهای جمعی درصدد تغییر وضعیت خود هستند.
ﻧﻈﺮﻳﻪ تعاملگرایی ﺑﻠـﻮﻣﺮ وگر، ﺑـﺮای اﻳﺠـﺎد و شکلگیری رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﻤﻌﻲ اﺳﺖ
ﻣﺘﻐﻴﺮﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻪ در ﺗﻤﺮﻛﺰ نارضایتیها ﺑﺮ اﻫﺪاف ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﺆﺛﺮﻧـﺪ، عبارتاند از: ﻣﻴـﺰان تضمینهای ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻳﺎ خردهفرهنگی ﺑـﺮای ﭘﺮﺧﺎﺷـﮕﺮی آﺷـﻜﺎر، ﻣﻴـﺰان و درﺟـﻪ ﻣﻮﻓﻘﻴـﺖ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺳﻴﺎﺳﻲ درگذشته، ﻣﻴﺰان آﺷـﻜﺎری و ﮔﺴـﺘﺮدﮔﻲ جاذبههای ﻧﻤـﺎدﻳﻦ توجیهکننده ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﻣﺸﺮوﻋﻴﺖ ﻧﻈﺎم ﺳﻴﺎﺳﻲ و ﻧﻮع پاسخهایی ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﺮوﻣﻴـﺖ ﻧﺴـﺒﻲ داده و میدهد و ﺑﺎور ﺑﻪ اﻳﻨﻜﻪ ﺧﺸﻮﻧﺖ در ﻛﺴﺐ ارزشهای ﻛﻤﻴﺎب ﻣﻔﻴﺪ اﺳـﺖ اﻟﺒﺘـﻪ اﻳـﻦ ﺑـﺎور در اﺟﺘﻤﺎﻋـﺎت ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻧﻘﺶ ﻳﻚ اﻧﮕﻴﺰه ﺛﺎﻧﻮﻳﻪ را داﺷﺘﻪ واتوجیه ﻛﻨﻨﺪه اﺳﺖ. در ﺣﺎﻟﺖ اﻓﺮاﻃـﻲ هرگاه ﻣﺮدم شدیداً ﻧﺎراﺿﻲ ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﺎور ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﻧﻈﺎم ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻇﺮﻓﻴﺖ و ﻣﻨﺎﺑﻊ رﻓﻊ ﻣﺤﺮوﻣﻴﺖ آنها را دارا اﺳﺖ اﻣﺎ هیچگونه اﻗﺪام ﻣﺆﺛﺮی ﺑﻪ ﻋﻤﻞ نمیآورد، اﺣﺘﻤـﺎل ﺗﻮﺳـﻞ ﺟﺴـﺘﻦ ﺑـﻪ اﻧﻘـﻼب ﻳـﺎ تاکتیکهای توطئه آمیز بهمنظور کنترل نظام و قرار دادن آن در خدمت منابع خویش وجود دارد یا اینکه سیاستگذاری بهگونهای باشد که توزیع ارزشهای جبرانی بین گروهها تبعیضآمیز باشد. در اﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ اﺣﺘﻤﺎل میرود ﻛﻪ ﮔﺮوﻫﻲ ﻛﻪ ﻛﻤﺘﺮ ﺑﺮﺧـﻮردار ﺷـﺪه اﺳـﺖ بهمنظور اﻓﺰاﻳﺶ ﺳﻬﻢ ﺧﻮد از ارزشها به اعتراض جمعی متوسل ﺷﻮد.
ﺑﻠﻮﻣﺮ و شکلگیری رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﻤﻌﻲ:
ﻧﺤﻮه شکلگیری و ﻣﺮاﺣﻞ ﺗﻜﺎﻣﻞ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﻤﻌﻲ بر اساس ﻣـﺪل ﻧﻈـﺮی ﺑﻠﻮﻣﺮ ﻣﻄﺮح میگردد
ﺑﻠﻮﻣﺮ رﻓﺘـﺎر ﺟﻤﻌـﻲ را ﺷـﺎﻣﻞ رﻓﺘـﺎر ﺟﻤﺎﻋـﺖ، رﻓﺘـﺎر ﻋﺎﻣـﻪ، عقیده عمومی، ﺗﺒﻠﻴﻎ و ﺳﺎﻣﺎن میداند. وی ﺑﺮای ﺗﻌﺮﻳﻒ رﻓﺘﺎر ﺟﻤﻌﻲ آن را ﺑﺎ دو ﮔﻮﻧـﻪ رﻓﺘـﺎر دﻳﮕـﺮ ﻳﻌﻨﻲ رﻓﺘﺎر ﮔﺮوه ﻛﻮﭼﻚ و رﻓﺘﺎر ﻣﺮﺳﻮم رﻓﺘﺎر جاافتاده ﻳﺎ رﻓﺘﺎری ﻛﻪ ازنظر ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ تعریفشده اﺳﺖ-مقایسه نموده و اختلافات آنها را برمیشمارد.
. در ﮔـﺮوه کوچک فرد اﺣﺴﺎس میکند ﻛﻪ ﺑﺮ رﻓﺘﺎر خودکنترل دارد اﻣﺎ در رﻓﺘﺎر ﺟﻤﻌﻲ ﺑﺮ رﻓﺘﺎر خودکنترل ﻧـﺪارد و رﻓﺘﺎر او ﺗﺎﺑﻊ رﻓﺘﺎر ﮔﺮوه اﺳﺖ. ﻣﻌﻴﺎر و ﻣﻼک دوم ﻧﺎﻇﺮ ﺑﻪ شیوه ارﺗﺒـﺎط و تعامل است
ﺑﻠﻮﻣﺮ در رﻓﺘﺎر ﺟﻤﻌﻲ دو ﻛﺎﻧﻮن اﺻﻠﻲ را موردتوجه ﻗﺮار داده اﺳﺖ. ﻧﺨﺴﺖ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ اﺷﻜﺎل اﺑﺘﺪاﻳﻲ رﻓﺘﺎر ﺟﻤﻌﻲ، ﻫﻤﭽﻮن اﻧﺒﻮه ازهمپاشیده و هیجانزده ﺷﺪه ﻣﺮدم (جمعیت ﻏﻮﻏﺎ ﺳﺎﻻر) ﻳﺎ اﺿﻄﺮاب ﺟﻨﮓ. دوم مطالعه شیوههایی ﻛﻪ از ﻃﺮﻳﻖ آن اﻳﻦ اﺷﻜﺎل اﺑﺘﺪاﻳﻲ ﺗﺒـﺪﻳﻞ ﺑـﻪ رﻓﺘـﺎر تنظیمشده و سازمانیافته میشوند. وﻳﮋﮔﻲ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ رﻓﺘﺎر ﺟﻤﻌﻲ اﺑﺘﺪاﻳﻲ ﺷﻴﺪاﻳﻲ و بیقراری اﺳﺖ ﻛﻪ بهصورت دوراﻧﻲ اﻧﺘﻘﺎل مییابد و ﺑﺪﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺮ فرد ﻫﻴﺠﺎن تولیدشده ﺗﻮﺳـﻂ ﻓـﺮد دﻳﮕﺮ را بازتولید میکند و زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎر دﻳﮕﺮ اﻳﻦ ﻫﻴﺠﺎن ﺑﻪ ﺧﻮد او بازمیگردد، دﭼﺎر ﻫﻴﺠـﺎن ﻣﻀﺎﻋﻒ میشود.
بـﻪ ﻧﻈـﺮ ﺑﻠـﻮﻣﺮ رﺷـﺪ جنبشها و ﻳـﺎ رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﻤﻌﻲ از ﭘﻨﺞ ﻣﺮﺣﻠﻪ میگذرد ﻛﻪ بهصورت اﺟﻤﺎل عبارتاند از:
۱ – اﻧﮕﻴﺰش اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ: در اﻳـﻦ ﻣﺮﺣﻠـﻪ ﺟﻨـﺒﺶ ﻧﻴﺎزﻣﻨـﺪ ﻣﻄـﺮح ﻧﻤـﻮدن ﻣﻄﺎﻟـﺐ و ﻣﺴـﺎﺋﻞ ﻋﻤﺪﻫ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻘﺪﻣﺎت و زمینههای ﻧﺎرﺿﺎﻳﺘﻲ را میتواند ﻓﺮاﻫﻢ آورد
. ۲- ﺗﺸﻜﻞ واﺣﺪﻫﺎی پیونددهنده: ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ اﻳﺠﺎد و ﺗﺸﻜﻞ واﺣﺪﻫﺎی ﻛﻮﭼﻚ، ﻏﻴﺮﻣﺘﻤﺮﻛﺰ و ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ رواﺑﻂ ﻏﻴﺮ ﻋﻤﺪ رﺳﻤﻲ ﻛﻪ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺗﻮده ﭘﺮاﻛﻨﺪه ﻣﺮدم را ﻛﻪ عمداً در ﺣـﺪ رﻓﺘـﺎر ﻋﺎﻣـﻪ ﻋﻤـﻞ میکنند ﺑﻪ گروههای بههمپیوسته ﻣﺘﺼﻞ ﻛﻨﻨﺪ.
۳- ﺗﻌﻬﺪ ﭘﻴﻮﺳﺘﮕﻲ: اﻳﺠﺎد و ﮔﺴﺘﺮش ﻧﻮﻋﻲ از گرایشها و اﻋﺘﻘـﺎدات ﻣـﺬﻫﺒﻲ و ﻳـﺎ ﻣﻜﺘﺒـﻲ ﺟﻬﺖ ﭘﻴﻮﻧﺪ دادن اﻓﺮاد ﺑﻪ ﻧﻬﻀﺖ.
۴-اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی: ﺗﺒﺪﻳﻞ آن گرایشها و اﻋﺘﻘﺎدات ﺑﻪ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی راﻫﺒﺮ ﻛﻪ اﻓﺮاد ﺑﺎ ﺗﻤﺴﻚ ﺑﻪ آن دﺳﺖ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ زﻧﻨﺪ.
۵-تاکتیکهای ﻋﻤﻠﻴﺎﺗﻲ: ﻣﺸﺨﺺ ﻧﻤﻮدن ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ و زمانبندی اﻫـﺪاف ﺟﻨـﺒﺶ ﺗﻮﺳـﻂ رﻫﺒﺮان ﻛﻪ در کوتاهمدت ﻳﺎ بلندمدت هست. (۲۸۱:۱۳۷۱ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ)
ﺑﻠﻮﻣﺮ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﻛﻪ واﮔﻴﺮی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻓﺮآﻳﻨﺪی اﺳﺖ ﻛﻪ ﻃﻲ آن اﻋﻀﺎی ﺟﻤﺎﻋﺖ مرتباً از رﻓﺘﺎر ﻫﻢ دﻳﮕﺮ ﺗﺄﺛﻴﺮ میپذیرند و دیدگاهها و روﻳﺪادﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ بهطورمعمول ﺗﻮﺟـﻪ آﻧـﺎن را ﺑـﻪ ﺧﻮد ﺟﻠﺐ میکند، بیاهمیت میشوند. ﺳﺮاﻧﺠﺎم ﻫﺮ ﻳﻚ از اﻓﺮاد درﮔﻴﺮ در ﺟﻤﺎﻋﺖ ﭼﻨﺎن ﻏـﺮق کنشهای دﻳﮕﺮان میشود ﻛﻪ خودآگاهی ﺧﻮﻳﺶ را از دﺳﺖ میدهد و ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ دﻳﮕﺮان ﻗﺮار میگیرد در این حالت هر کس انحصاراً ﭘﻴﺮو دﻳﮕﺮان میشود…(۲۸۰:۱۳۷۱ ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ)
ﺑﻠـﻮﻣﺮ در گونه ﺷﻨﺎﺳﻲ ﺧﻮد از گروههای ﻣﺨﺎﻃﺐ، آنها را برحسب طبیعتشان ﺑﻪ ﭼﻬـﺎر ﮔـﺮوه اﺻـﻠﻲ، اﻧﺒﻮه ﻛﻨﺶگر، اﻧﺒﻮه ﻧﻤﺎﻳﺶگر،۱ ﺗﻮده و ﻋﻤﻮم، ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻛﺮده است. ﻛﻪ ﻣﺨﺘﺼﺮی از. ویژگیهای اﻳﻦ ﮔﺮوه ﻋﺮﺿﻪ میشود
ﺟﻮاﻧﺎن مؤثرترین و پرتحرکترین ﻧﻴﺮوﻫﺎی ﺗﺤﻮل و ﺣﺮﻛﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑـﺎ داﺷـﺘﻦ ﻧﻴﺮوی ﻋﻈﻴﻢ ذخیرهشده ﻧﻴﺮوﻫﺎی ﺑﺎﻟﻘﻮه ﻫﺮ جامعهای ﻫﺴﺘﻨﺪ ازاینرو برنامهریزی ﺑﺮای ﺗﻤﺎم دوران و ﺳﺎﻋﺎت آﻧﺎن و بهرهگیری از اﻧﺮژی ﻋﻈﻴﻢ آﻧﺎن اﻣﺮی ﺿﺮوری اﺳﺖ
ﺷﻨﺎﺳــﺎﻳﻲ ﻧــﻮاﻗﺺ ﻣﻮﺟــﻮد در ﺳــﺎﺧﺖ ﺟﺎﻣﻌــﻪ آﻧﭽــﻪ از دﻳــﺪﮔﺎه اﻧﺪﻳﺸــﻤﻨﺪان بهخصوص (۱۹۵۶)ﭘﺎرﺳﻮﻧﺰ اﺳﺘﺨﺮاج میشود اﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ اﺳﺖ ﻛﻪ ناآرامیها و رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﻤﻌـﻲ در جامعه ﻧﺎﺷﻲ از ﺳﺎﺧﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﻧﻮاﻗﺺ ﻣﻮﺟﻮد در ﺳﺎﺧﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﺮوز آنها میگردند. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ در ﺗﻔﺴﻴﺮ اﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ میتوان اﺳﺘﺪﻻل ﻛﺮد ﻛﻪ، زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ نا عدالتیها در ﺟﺎﻣﻌـﻪ ﺑـﺮوز میکند دوگانگیهای ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ در اﻓﺮاد ﺑﻪ وﺟﻮد میآید و در اﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ اﻓﺮاد اﺣﺴﺎﺳـﺎت خصمانه ﺧﻮد را ﺑﺎ ارﺗﻜﺎب شورشها، کجرویها و رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﻤﻌﻲ ﻇﺎﻫﺮ، میسازند. رﻓﻊ ﺑﺤﺮان ﺑﻴﻜﺎری و ﻛﺎﻫﺶ ﻋﻮاﻣﻠﻲ ﭼﻮن ﻓﻘﺮ از ﻃﺮﻳﻖ ﻓﺮاﻫﻢ آوردن اﻣﻜﺎﻧﺎت اﺷﺘﻐﺎل و ﺗﻮﻟﻴﺪ و ﺗﻮﺳﻌﻪ اﻗﺘﺼﺎدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﻛﻪ ﺧﻮد راﻫﺒﺮدی ﺟﻬﺖ ﻛﺎﻫﺶ شکلگیری رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﻤﻌﻲ ﻣﺨﺮب ﺟﻮاﻧﺎن و ﺑﺎﻻ ﺑﺮدن ﻣﻴﺰان مسئولیتپذیری اجتماعی آنها در ﻗﺒﺎل ﺧﺎﻧﻮاده، ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺳﺎﻳﺮ ﻣﺮدم هست. آﻧﭽﻪ در روﻳﻜﺮدﻫﺎی ﻋﻘﻼﻧﻲ در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ اﻳﻦ مسئله اﺳﺘﺨﺮاج میشود ذﻛﺮ اﻳﻦ ﻧﻜﺘﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ
ﺑﺮوز رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﺟﻤﻌﻲ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻋﻮاﻣﻠﻲ ﭼﻮن وﺿﻌﻴﺖ ﺷـﻐﻠﻲ (ﺑﻴﻜـﺎری) درآﻣـﺪ اﻓـﺮاد و ﺧـﺪﻣﺎت و ﻧﻴﺎزﻫﺎی ﻣﺎدی و ﻫﻢ ﺑﻪ عواملی ﭼﻮن ﺗﻌﻬﺪات اﺧﻼﻗﻲ، ارزشهای مذهبی و اعتقادات مذهبی برمیگردد.
. براین اﺳﺎس برنامهریزی در راﺳﺘﺎی اشتغالزایی و رﻓﻊ ﻣﻌﻀﻞ ﺑﻴﻜﺎری ﻛﻪ اﻣـﺮوزه ﺧﻴﻠـﻲ از ﺟﻮاﻧﺎن درﮔﻴﺮ آن میباشند ﺧﻮد راﻫﺒﺮدی ﻋﻘﻼﻧﻲ و ﻣﻔﻴﺪ در راﺳﺘﺎی ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺳﺎزی اﻓﺮاد و ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی از ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﺸﻜﻼت اﻗﺘﺼﺎدی ﺟﻮاﻧﺎن هست
بعضى از فنون اساسى
در رفتار با دیگران:
۱ ـ اگر خواستید شخصى را نسبت به
موضوعى متقاعد سازید سعى نکنید پیرامون آنچه شما میخواهید با او به جروبحث
بپردازید بلکه اول از خواسته خود کوتاه بیایید و خواسته او را در نظر بگیرید آنگاه
نظر خودتان را مطرح کنید.
۲ ـ در روابط اجتماعى با دیگران سعى کنید از انتقاد، سرزنش و گلایه خوددارى کنید.
۳ ـ سعى کنید نکات مثبت در رفتار و
شخصیت دیگران را شناسایى کرده و آنها را به خاطر آن ویژگیها و رفتارها، تحسین
صادقانه داشته باشید نه آنکه روى نکات منفى وى انگشت گذاشته او را مذمت کنید.
۴ ـ سعى کنید شنونده خوبى براى
دیگران باشید و دیگران را تشویق کنید درباره خود با شما حرف بزنند.
۵ ـ به دیگران احترام بگذارید و
کارى کنید که احساس کنند مهم و باارزش هستند و این کار را صمیمانه انجام دهید.
۶ ـ در برخورد با دیگران با چهرهای
گشاده و لبخند سخن را آغاز کنید.
۷ ـ بهجای اینکه مستقیماً به
دیگران دستور دهید کارى براى شما انجام دهند، خواسته خویش را به شکل سؤال طرح کنید
و بهطور غیرمستقیم از آنها بخواهید خواستهتان را عملى کنند.
۸ ـ اگر دیگران کارى براى شما انجام دادند، آنها را به هر طریقى که ممکن است
خوشحال کنید و از آنها تشکر و قدردانى کنید. ضمناً لازم است از حقوق دینى و
اخلاقى ـ اجتماعیای که دیگران بر انسان دارند شناخت بیشترى پیدا نمود تا در ادا
آن حقوق تلاش کرد.
فرهنگ:
ازآنجاییکه محیطهای اطراف افراد جامعه متفاوت میباشند، طبیعتاً محصول آنها نیز گوناگون خواهد بود.
محیطهای اطراف: مثل دافوس، دانشکده هنر، دانشکده معماری، دانشکده پزشکی و…
محیطهای اطراف انسان، محیطها و فضاهایی قالبی هستند که هر یک دارای بار ارزشی و فرهنگی خاصی میباشند. مدیریت دفاع، هنرمند، معمار، پزشک و.
هر فضای جغرافیایی بهغیراز ظاهر فیزیکی خود، گواه و معرف ارزشها، هنجارها و یا به عبارتی مجموع فرهنگی است. به زبان دیگر، هیچ مکان و محدود جغرافیایی (کلاس درس، رستوران، مسجد و غیره), بدون فرهنگ نیست. درنتیجه، میتوان گفت که هر فضای فیزیکی و جغرافیایی دارای هویت فرهنگی است. یا به تعبیر دیگر، هر فضایی دارای میدان فرهنگی است.
بنابراین، ما دارای دو نوع فضا هستیم. فضای فیزیکی و فضای فرهنگی (فرهنگ دار). فضای فرهنگی یا میدان فرهنگی، موقعیتی (محیطی فیزیکی) است که در متن و درون آن، ارزشها، آداب و قوانین خاص آن موقعیت حاکم است که در شکل ظاهری فضا که قابلرؤیت است، عینیت مییابد. این ارزشها و قوانین میتوانند از نوع اقتصادی یا سیاسی یا فرهنگی یا نظامی و یا دینی باشند
فرد و فضا:
آیا همه انسانها بهصورت مکانیکی با فضا
برخورد میکنند؟
و از آن تأثیر میپذیرند؟
پاسخ این پرسش منفی است.
چون افراد از درجات مختلف شناخت و آگاهی برخوردار بوده، درنتیجه با فضا و فرهنگ آن بهصورت یکسان برخورد نمیکنند.
ژاک آردوانو (۱۹۹۴) روانشناس اجتماعی فرانسوی معتقد است که انسانها در ارتباط با تشکیلات یا نهادها، سه نوع برخورد دارند:
الف-رفتاری مجریانه,
ب-رفتاری بازیگرانه
ج- رفتاری خالق گرایانه.
انسانها در بَدو تولد مانند کاغذ سفیدی هستند که هنوز چیزی بر روی آن نوشتهنشده است. (راموز، ۱۹۷۶: ۱۱۹) هر آنچه ما بر روی آنها بنویسیم، در آینده همان را خواهیم خواند. (ارزشهای مفید و کارساز)
تأثیر شیوههای فرزند پروریِ والدین بر شخصیتِ اجتماعی و فرهنگی جوانان:
انسانها در بَدو تولد مانند کاغذ سفیدی هستند که هنوز چیزی بر روی آن نوشتهنشده است
شخصیتِ اجتماعی و فرهنگیِ فرزندان توسط: خانواده، مدرسه (دبستان، دبیرستان و دانشگاه) رسانهها و محیطهای اجتماعی دیگر ساخته میشود.
یعنی، قاعدتاً شکل، فرم و محتویِ هرکدام از این منابع، نسبتاً مشابه شکل، فرم و محتویِ شخصیتِ روانی، اجتماعی و هویت فرهنگی جوانان خواهد بود
«این منابع بهطور یکسان عملنکرده و تأثیر یکسانی بر روی افراد جامعه ندارند. در بعضی از افراد، خانواده و در افراد دیگر، مدرسه و در تعدادی دیگر، ممکن است رسانهها بیشترین تأثیر را داشته باشند.»
اما همانطوری که تحقیقات نشان میدهند، بیشترین تأثیر درروند جامعهپذیری و فرهنگ پذیری انسان، درنتیجه، شخصیت روانی و فرهنگی او تا قبل از ۶ سال پایهریزی میشود و این زمان را انسان بیشتر در خانواده میگذراند. (دادسون، ۱۹۷۲) رفتاری مجریانه
فرزند بعد از رسیدن به مرز نوجوانی از
حالت مجری خارجشده و به رفتار بازیگر دست خواهد زد. در
تحقیقات انجامشده، هیچیک
از نمونه هائی که والدین رابطهای بر اساس دمکراسی و آزادی داشتند، فرزندانشان
رفتاری مجریانه نداشتند. بلکه بازیگرانه بوده است.
جوانان تا قبل از ۱۸
سالگی معمولاً روشی
مجری گرایانه داشتند، ولی زمانی که توانستند کمی پا را از محیط خانه فراتر
بگذارند، رفتار بازیگرانه را در پیش گرفتند
خالق: فرزندانی که حرفها و دستورات والدین را گوش میکنند، شرایطی را به وجود میآورند که هم رضایت والدینشان را به دست آورده و هم به عقاید و خواستههای خودشان برسند
اینگونه فرزندان بدون استثناء متعلق به خانواده هائی بودند که دمکراسی و یا آزادی در محیط خانوادهشان حاکم بود
در دوران نوجوانی، همسالان مهمترین نقش را در فرایند اجتماعی شدن فرد بازی میکنند.
در مواقعی که خانواده بتواند با روابط آموزشی صحیح، فرزند را به سمت خود جذب کند، تأثیر نیروهای دیگر حتی درصورتیکه مخالف بافرهنگ رایج خانواده باشند، به حداقل خواهد رسید
درصورتیکه رابط خانواده، رابطهای بر اساس دمکراسی و آزادی باشد، اولاً فرزند بیشتر به سمت خانواده تمایل نشان خواهد داد، ثانیاً جنبه اجتماعی شدن او بیشتر تقویتشده و وی نقش فعالتری را در جامعه ایفا میکند.
در غیر این صورت غالباً دیدهشده که فرد منزوی بوده و با محیط اطراف خود منفعلانه برخورد خواهد کرد.
شخصیت بهمانند ’وجدان که امری اجتماعی است‘ (لوفور، ۱۹۷۶: ۶۱), محصول محیط اجتماعی و فرهنگیای است که فرد در آن متولدشده و بزرگ میشود.
پرواضح است که خانواده، فرهنگ حاکم بر جامعه، رسانهها و نهاد آموزشوپرورش هر یک بهنوعی در ساختن ویژگیهای شخصیت فرد سهیم هستند. ولی «تأثیر خانواده بر شخصیت افراد از امتیاز خاصی برخورداراست» (پروین، ۱۳۷۴: ۱۵)
ارتباط افقی، مثبت و مطلوب بین همسالان میتواند متضمن موارد زیر باشد:
– آنان برای همدیگر احساس امنیت عاطفی و حمایت فراهم میکنند.
– آنها میتوانند الگوی همدیگر قرار گیرند. برای الگو قرار گرفتن و تقویت رفتارهای یکدیگر، امکان دارد همسالان اعمالی را تقویت کنند که باارزشهای بزرگترها هماهنگ باشد یا برعکس.
– آنان در بسیاری موارد، برای همدیگر حکم معیارهای بهنجاری پیدا میکنند که موفقیت و شکست را میتوان نسبت به آنها سنجید.
– آنان به اشکال رسمی و غیررسمی مهارتهای اجتماعی بسیاری را به هم میآموزند.
– در بازی و بحث، آنان به یکدیگر فرصت تمرین ابراز وجود داده، نقشها و رفتارهای گوناگون را برای هم تشریح میکنند.
– همسالان با حمایت خود میتوانند از شدت وابستگی دوستانشان به خانواده بکاهند.
– آنان میتوانند از فشار اجتماعی که بزرگترها به آنها تحمیل میکنند بکاهند و در برخی موارد، یکدیگر را در مقابل تهدید و اجبار بزرگترها حمایت کنند.
تفاوتهای فرهنگی در رفتارهای اجتماعی:
هرچند اکثر رفتارهای اجتماعی در تمامی جوامع و فرهنگها معنیدار هستند و به آنها بهعنوان رفتارهای جامعه پسند یا جامعهستیز توجه خاصی مبذول میشود، اما برخی رفتارهای اجتماعی در برخی فرهنگها اهمیت شایان توجهی پیدا میکنند. انواعی از رفتارهایی مثل ازدواج، روابط والدین – فرزندی، دوستی، عضویت در گروهها، رفتار اجتماعی با همسایگان، نوعدوستی، همرنگی و …، در جوامع متفاوت، درجات متفاوتی از توجه را شامل خود میسازند.
در جوامع روستایی رفتار ارتباطی با همسایگان بهعنوان یک رفتار اجتماعی اهمیت خاصی مییابد،
درحالیکه در شهرهای بزرگ و صنعتی چنین روابطی چندان موردتوجه نیست.
چگونگی درک ما از موضوعی:
چگونگی درک ما از موضوعی، بستگی
دارد به دیدگاه خودمان. این دیدگاه
ممکن است بسیار عینی یا ذهنی باشد و احتمالاً هیچ مشاهدهای بهکلی عینی یا ذهنی
نیست.
دیدگاه ذهنی، دیدگاهی است که در آن ارزیابیهای فرهنگی، گروهی یا شخصی بر مشاهده و قضاوت اثر میگذارد. این ارزیابیهای ذهنی، «قضاوتهای ارزشی» خوانده میشود و بیشتر در حوزه اعتقادات تأیید نشده یافت میشوند تا در اطلاعات اثباتشده،
بسیار دشوار است که بتوان در قبال موقعیتی، بدون داشتن دستکم مقداری زمینه ذهنی
به نگرشی دستیافت. فرد در جامعه تربیت میشود و آداب، اخلاقیات و نگرشهای آن به
وی آموخته میشود. او چندان قادر نیست موقعیتی را بدون اینکه تا حدی به ارزشهای
فرهنگی و گروهی رجوع کند، ارزیابی نماید.
دیدگاه عینی، دیدگاهی است که در آن ارزیابیهای فرهنگی، گروهی یا شخصی عمداً کنترل میشود تا اثر آنها به حداقل برسد.
تفاوت
میان دیدگاه ذهنی و عینی درواقع ازلحاظ مقدار است؛ در دیدگاه عینی واقعبینی بیشتر وارد کار میشود تا
ذهنگرایی، اما حتی دانشمندان – که میکوشند تا حد امکان به دیدگاهی عینی دست
یابند – اذعان دارند که منتفی دانستن ارزیابیهای ذهنی در هر مشاهده علمی عملاً
ناممکن است.
بااینکه داشتن دیدگاه عینی برای اثبات حقایق
ضروری است، قضاوتهای ذهنی درهرحال در تعامل انسانها ارزش واقعی دارند و از دیدگاهمان
در قبال بسیاری از امور حیاتی حمایت میکنند. برای مثال، به تأثیرگذاری بر تصمیمگیری
در خصوص اینکه چه کسی را دوست بداریم، فرزندان خود را چگونه تربیت کنیم یا اینکه درراه
وطن خود بجنگیم یا نه.
تعامل انسانها:
جامعهشناسی مطالعه علمی «تعامل انسانها» است. اگرچه ماهیت تعامل انسانی و شیوه صورت گرفتن آن موضوع
کل این درس است، در این مرحله اظهارنظری مقدماتی در
خصوص منظور جامعه شناسان از این اصطلاح ضرورت دارد. «تعامل انسانها فرایندی است که زمانی رخ میدهد که انسانها به اعمال
سایر همنوعان خود واکنش نشان میدهند.» فردی دعوت
دوست خود را به مهمانی میپذیرد؛ این دو نفر در تعاملاند. دو نفر شطرنجبازی میکنند، آنان هم تعامل
دارند. پلیس و اعتصابیون
در جریان تظاهرات خیابانی باهم درگیر میشوند؛ در اینجا نیز آنان باهم تعامل دارند.
تعامل انسان محدود
به تماس رودررو نیست. تعامل وقتی هم که شما این درس را میخوانید صورت میگیرد: نویسندگان چیزی به شما میگویند؛ شما معنای گفته آنان را درک میکنید؛
در اینجا تعامل صورت میگیرد. به شوخی یک هنرپیشه کمدی در تلویزیون میخندید. مردی در سلول خود
جواب نامه همسرش را مینویسد. استادی، نظریهای را توضیح میدهد و مشخص میکند که از
کلاس در خصوص آن نظریه، امتحان خواهد گرفت و بسیاری از دانشجویان یادداشت برمیدارند. رانندهای به
تابلو تقاطع نزدیک میشود، درحالیکه چراغ راهنمای سمت راست او چشمک میزند و در
این موقع رانندهی پشت سر او ترمز میکند، چون میداند او قصد پیچیدن دارد.
هرکدام از اینها
نمونهای از تعامل انسانی است که هرگاه انسانها تحریک میشوند، به یکدیگر پاسخ
میدهند صورت میگیرد. «هر ارتباط بامعنایی، خواه شفاهی و خواه کتبی، یا با حرکات و سایر ابزار،
تعامل انسانی محسوب میگردد».
جامعهشناسی هم «مطالعه علمی» تعامل انسانهاست
و هم «مجموعه دانش مربوط به» تعامل انسانها. لذا جامعه شناسان تحقیقی را که این دانش را حاصل میکند انجام میدهند؟
جامعهشناسی، مطالعه علمی است که تعامل انسانها را مطالعه میکند.
علم، مجموعهای است از دانش مبتنی بر شواهد مشاهدهشده که بر اساس شیوههای پذیرفتهشده یا روش علمی گردآوریشده است.
مطالعه علمی
برای درک اینکه منظور از دادن عنوان «مطالعه علمی» به جامعهشناسی چیست، لازم است علم تعریف شود. «علم عبارت است از مجموعه دانشی که از راه کاربرد رویههایی خاص به نام روش علمی بهدستآمده است.» لذا جامعهشناسی که عبارت است از مجموعه دانشی که در رشته تحقیقی خاصی با استفاده از روش علمی بهدستآمده، بر اساس این معیار، یک علم است.
دانش جامعهشناختی از طریق شیوههای خاص علمی به دست میآید بنابراین دانش علمی محسوب میگردد.
جامعهشناسی علم شناخت پدیدههای اجتماعی و کشف قوانین حاکم بر جامعه و تحولات اجتماعی است. پس جامعهشناسی یک علم است زیرا بر طبق تعریف علم، پدیدههای اجتماعی را مطالعه کرده و قوانین آنها را کشف میکند.
ازاینجهت که جامعه خود نظام بزرگی است که از خرده نظامهایی مانند: نهادها، سازمانها، طبقات، اقشار و گروههای اجتماعی تشکیلشده، لذا میتوان جامعهشناسی را اینچنین نیز تعریف کرد که:
جامعهشناسی علم مطالعه نهادها، اقشار، گروههای اجتماعی در جهت کشف قوانین حاکم بر آنها و درک ویژگیهای حیات اجتماعی و تحولات اجتماعی است.
جامعهشناس بهمثابه «دانشمند» و «شهروند» است:
جامعه شناسان میان نقش خود بهمثابه
شهروند خصوصی و نقش خود بهمثابه جامعهشناس تمایز قائلاند. برخلاف عینیتی که سعی میکنند در کارهای
حرفهای خود پایبند آن باشند، در زندگی خصوصی، اعتقادات شخصی و ذهنی فراوانی دارند؛
بنابراین، این جامعه شناسان در زندگی خصوصی خویش ممکن است معتقد باشند که بعضی از
افراد نیک و بعضی دیگر پلیدند؛ ممکن است برخی رفتارها را اخلاقی و برخی دیگر را
غیراخلاقی بدانند؛ برخی آرمانها را عادلانه و برخی دیگر را ناعادلانه بدانند. جامعهشناسی
در این مورد با سایر شهروندان خصوصی تفاوتی ندارد.
غالباً نقش جامعه شناسان و شهروندان خصوصی تا حدی در هم
ادغام میشود. مثلاً گاهی جامعهشناس از حدود عینیت حرفهای فراتر میرود؛
بهعبارتدیگر، جامعهشناس پسازآنکه آنچه را حقایق مربوط به موضوعی خاص به نظر میرسد
ملاحظه کرد، ممکن است سعی کند دانش
حرفهای خود را برای یافتن راهحلی برای مشکلات عملی به کار گیرد.
بنابراین این، جامعه شناسان در گروههای طراحی شهرها عضویت دارند، در برنامههای روابط انسانی که هدف از آنها کاهش تبعیض علیه گروههای اقلیت است شرکت میکنند و عضو هیئتهای اعطای آزادی مشروط به زندانیان هستند، عضو هیئتهای مدیریت بحران بهعنوان جامعهشناس مصائب جمعی حضور فعال دارند؛ و…
جامعهشناسی مانند سایر علوم بر سه عنصر مرتبط باهم مبتنی است:
مفهوم: مفهوم واحد کلی معناست.
نظریه: نظریه بیان رابطه احتمالی میان پدیدههاست.
تحقیق: تحقیق شیوهای است برای آزمودن نظریهها؛
روشهای مورد کاربرد اغلب عبارت است از:
مطالعه موردی،
آزمایش و بررسی نمونه.
نظریه و تحقیق،
شیوههای مکمل در بررسی و تحلیل جامعهشناختی هستند
. (درسلر، دیوید؛ ویلیس، ویلیام ام؛ (۱۳۸۸)، جامعه شناسی «بررسی تعامل انسانها»، ترجمهی مهرداد هوشمند، غلامرضا رشیدی، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول)
رفتار جمعی رفتاری است عاطفی که براثر وضع یا حادثهای از شخص یا اشخاصی سر میزند و براثر واگیری اجتماعی به دیگران منتقل میشود و درنتیجه گروه کمابیش متجانسی به وجود میآید
شکل این انتقال و ارتباط، ممکن است یک مکالمه یا یک ارتباط یکسویه باشد. به همین ترتیب، شیوه بسیج مردم برای کنش نیز یکسان نیست. یک مورد، ممکن است از سوی کنشگری آغاز شود؛ که صرفاً نمونهای را به وجود میآورد و قصد ندارد گروهی را بهسوی کنشی، رهبری کند و ممکن است از سوی رهبری آغاز شود که بهصورت خودجوش سر برآورده است؛ یا ممکن است از سوی سازمان توطئهگری طراحیشده باشد. شکل ارتباط و تعامل در تعیین زمانبندی، محتوا، اندازه و گستره یک مورد رفتار جمعی بسیار حائز اهمیت است
مشخصه مرکزی در تعریف رفتار جمعی:
مشخصه مرکزی در تعریف رفتار جمعی، عقیدهای است که حاکی از بازسازی یک جزء از واکنش اجتماعی است. البته برای آنکه رفتاری جمعی شود، این عقیده بایستی بهنوعی انتقال یابد که مردم بهنوعی کنش واداشته شوند. بااینوجود، هیچ شکل واحدی از ارتباط یا تعامل نیست که جزء مشخصههای تعریفی رفتار جمعی باشد. عقیده، ممکن است، بهوسیله حرکت بدن، علامت، شایعه، چهره به چهره، رسانههای جمعی یا شکلگیری یک ایدئولوژی انتقال پذیرد.
شکل این انتقال و ارتباط، ممکن است یک مکالمه و یا یک ارتباط یکسویه باشد. به همین ترتیب، شیوه بسیج مردم برای کنش نیز یکسان نیست. یک مورد، ممکن است از سوی کنشگری آغاز شود؛ که صرفاً نمونهای را به وجود میآورد و قصد ندارد گروهی را بهسوی کنشی، رهبری کند و ممکن است از سوی رهبری آغاز شود که بهصورت خودجوش سر برآورده است؛ یا ممکن است از سوی سازمان توطئهگری طراحیشده باشد. شکل ارتباط و تعامل در تعیین زمانبندی، محتوا، اندازه و گسترهی یک مورد رفتار جمعی بسیار حائز اهمیت است
ﻳﻜﻲ از ﻣﺴﺎﺋﻠﻲ ﻛﻪ اﻣﺮوزه ﺗﻔﻜﺮ و ﺗﻌﻤﻖ درﺑﺎره آن ﻣﻬﻢ به ﻧﻈﺮ میرسد، ۱ رﻓﺘﺎرﻫـﺎی ﺟﻤﻌـﻲ ﺟﻮاﻧﺎن اﺳﺖ. ﺑﺮﺧﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﻨﺎﺳﺎن اﻳﺮاﻧﻲ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ اﻣﺮوزه ﺑﺴﻴﺎری از ﻣﺴﺎﺋﻞ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﭘﻴﺪاﻳﺶ گروههای ﺑﺰﻫﻜﺎر ﺟﻮان، اﻓﺰاﻳﺶ بیبندوباری اﺧﻼﻗﻲ در ﻣﻴﺎن ﺟﻮاﻧﺎن ﺷﻬﺮی (خصوصاً اﻗﺸﺎر ﺑﺎﻻی ﺟﺎﻣﻌﻪ) اﻳﺠﺎد اﻧﺤﺮاﻓﺎت و ﺟﺮاﺋﻢ ﺟﻨﺴﻲ خشونتآمیز در ﻣﻴﺎن ﺟﻮاﻧﺎن ﻃﺒﻘﺎت ﭘﺎﻳﻴﻦ و ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ اﻋﺘﺼﺎب شورشها و… از رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻧﺎﺑﻬﻨﺠﺎر و سازماندهی ﻧﺸﺪه در ﺑﻴﻦ ﺟﻮاﻧـﺎن اﺳﺖ. (۱۴۵:۱۳۸۳ رﺑﺎﻧﻲ)، رﻓﺘﺎر ﺟﻤﻌﻲ ﺟﻮاﻧﺎن میتواند ﻫـﻢ ﻣﻮﺟـﺐ ﺗﺜﺒﻴـﺖ و ﻫـﻢ ﻣﻮﺟـﺐ اﺧﺘﻼل ﺷﻮد. ﻣﺴﻴﺮ آﻧﭽﻪ ﻣﻬﻢ اﺳﺖ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ ﻫﺪاﻳﺖ اﻳﻦ رﻓﺘﺎر و ﻛارﻫﺎﻳﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻓﺮاروی آنها ﻗﺮار میگیرند. ﺟﻮاﻧﺎن در ﺟﺮﻳﺎن ﺗﻐﻴﻴﺮات اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻧﻴﺮوی ﻓﻌﺎﻟﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﻟﻴﻜﻦ اﻳﻦ ﻓﻌـﺎل ﺑـﻮدن میتواند زمینهساز ﻧﻈﻤﻲ ﭘﻮﻳﺎ ﺑﺎﺷﺪ و ﻫﻢ میتواند ﻣﻮﺟـﺐ نابسامانی شود.
تفاوتهای فرهنگی در رفتارهای اجتماعی :
هرچند اکثر رفتارهای اجتماعی در تمامی جوامع
و فرهنگها معنیدار هستند و به آنها بهعنوان رفتارهای جامعه پسند یا جامعهستیز توجه خاصی مبذول میشود، اما
برخی رفتارهای اجتماعی در برخی فرهنگها اهمیت شایان توجهی پیدا میکنند. نمونههای از رفتار جمعی فرهنگی:
ازدواج، روابط والدین – فرزندی – دوستی – عضویت در گروهها – رفتار اجتماعی با همسایگان – نوعدوستی – همرنگی و
…،
در جوامع متفاوت درجات متفاوتی از توجه را
شامل خود میسازند. در جوامع روستایی رفتار ارتباطی با همسایگان بهعنوان یک رفتار
اجتماعی اهمیت خاصی مییابد، درحالیکه در شهرهای بزرگ و صنعتی چنین روابطی چندان موردتوجه
نیست.
بیشتر مواقع روزنامهها یا دیگر رسانهها در مورد عصبانیت جمعی یا گروهی گزارش میدهند که عده زیادی از مردم، بدون هیچ دلیل آشکاری، دست به عملی زدهاند که خلاف قانون یا هنجارهای اجتماعی بوده است
. هر اندیشه یا رفتار نامتعارف میتواند بهصورت یک بیماری همهگیر، اثرات نامطلوبی را بر گروهها، شهرها و حتی کل جامعه بگذارد
رفتار جمعی رفتاری است عاطفی که براثر وضع یا حادثهای از شخص یا اشخاصی سر میزند و براثر واگیری اجتماعی به دیگران منتقل میشود و درنتیجه گروه کمابیش متجانسی به وجود میآید
شکل این انتقال و ارتباط، ممکن است یک مکالمه یا یک ارتباط یکسویه باشد. به همین ترتیب، شیوه بسیج مردم برای کنش نیز یکسان نیست. یک مورد، ممکن است از سوی کنشگری آغاز شود؛ که صرفاً نمونهای را به وجود میآورد و قصد ندارد گروهی را بهسوی کنشی، رهبری کند و ممکن است از سوی رهبری آغاز شود که بهصورت خودجوش سر برآورده است؛ یا ممکن است از سوی سازمان توطئهگری طراحیشده باشد. شکل ارتباط و تعامل در تعیین زمانبندی، محتوا، اندازه و گستره یک مورد رفتار جمعی بسیار حائز اهمیت است
خصوصیات رفتار جمعی🙁مشابه ﻧﻈـﺮ
ﺑﻠـﻮﻣﺮدر رابطه رﺷـﺪ جنبشها)
رفتارهای جمعی و گروهی، خصوصیات خاصی
دارند که آن را از سایر رفتارها متمایز میسازد. این خصوصیات عبارتاند از
۱-مشارکت افراد درگیر؛ این رفتار، مشارکت تعداد فراوانی از مردمان را که در فرایندی از تحریک متقابل درگیر شدهاند، دربر میگیرد. این مردمان بهسوی گسترش حالات روحی مشترک، انگیزهها و احساساتی سوق داده میشوند که آنان را بهصورت یک جمع، پیوند میدهد؛
۲-موقعیت سیال رفتارها؛ رفتارهای یادشده، در موقعیتی نسبتاً سیال و تعریفنشده، پیشبینینشده، شکل یافته یا نمایان میشود. در آغاز، بیان و تجلّی انگیزهها و احساسات، خودبهخودی و هدایتشده است.
اما رفتار جمعی ممکن است، در جهتهای گوناگون گسترشیافته و شکل گیرد و این امر به چگونگی بسیج انگیزهها و احساسات ابتدایی شرکتکنندگان و به فرایندی بر همکنشی میان آنها بستگی دارد
۳-تمایز بین رفتار جمعی و گروهی: برخی از جامعهشناسان، میان رفتار جمعی و رفتار گروهی، تمایز قائل میشوند: رفتار گروهی، رفتاری متشکل است که اعضای گروه، دارای خواستهای گروهی مشترک بوده و برای رسیدن به آنها، تشکیلاتی را به وجود آوردهاند. اعضاء، از طریق این تشکیلات، میتوانند با یکدیگر ارتباطی منسجم و طولانیمدت داشته باشند؛ مثل صنف کارگران، احزاب سیاسی و…
اما رفتار جمعی به دلیل هیجانی بودن، استمرار کمتری دارد. مثل تظاهرات خیابانی و.
مردم در رفتار جمعی، نمیتوانند عقلانی عمل کنند؛ زیرا دلیل ترس و اضطراب خود را نمیدانند و رفتاری غیر سنتی دارند و بدان معنا که چنین رفتاری بهروشنی تعریفنشده و در چارچوب هنجارهای فرهنگی صورت نمیگیرد
جمع: (رفتار جمعی)
جمع به گروهى اطلاق مىشود که رفتار جمعى از خود نشان مىدهند. جمع، یک گروه ناپایدار و بدون ساختار است که از هیچگونه تقسیمکار و سلسله مراتبى برخوردار نیست.
مثال:
افرادى که بدون هرگونه سازمان یا برنامهریزی قبلى در اعتراض به افزایش قیمتها دورهم جمع مىشوند و در خیابانهاى مرکزى شهر تظاهرات غالباً خشونتآمیز راه مىاندازند و پس از یک یا چند روز پراکندهشده و آرام مىگیرند، نمونه یک چنین جمعى رانشان مىدهند.
زمانی که ما وارد مجلس شادی میشویم،
طبیعت آن مجلس ایجاب میکند و از ما انتظار دارد که چهرهای غمگین از خود نشان
نداده، بلکه شادباشیم. ولی ممکن است که ما به دلایلی املا غمگین باشیم، چنین
رفتاری، رفتار جمعی است؛ بنابراین، رفتار جمعی، رفتاری موقتی است.
در زندگی روزمره شاهد رفتارها و کنشهایی
مانند رعایت نوبت و وجود نظم در صفوف مختلف اداری، کاری و خرید کردن، از تعدادی از
افراد جامعه هستیم که باعث خوشحالی ما شده و مایلیم که اکثریت مردم بدان توجه
داشته باشند.
همچنین، شاهد رفتارهایی مانند رانندگی هستیم که نهتنها باعث ناراحتی و آزردگی روح و بر هم زدن آرامش ما میشود، بلکه، مانع رشد و پیشرفت جامعه نیز میشود. درنتیجه، باعث عقبافتادگی جامعه میشود.
تغییر رفتار اجتماعی از دیدگاه انسان شناسی فرهنگی:
اعمالی که ما در زندگی روزمره
انجام میدهیم، از یک جنس نبوده و از یکشکل برخوردار نیستند. همچنین، اهداف مشخص و مشابهی را در برندارند.
تعدادی از آنها رفتارهای معمولی، تعدادی دیگر رفتارهای اجتماعی و تعدادی رفتارهای جمعی هستند.
از منظر روانشناسی، هر حرکتی اعم از ارادی و
یا غیرارادی که انسان در طول زندگی روزمره (برجه و لوکمان، ۱۹۸۶) بدون تعمق و بدون
پیشینه و فقط بر اساس نیازی غریزی انجام میدهد (مانند خاراندن سر), نوعی رفتاراست. این حرکت از قاعده و
قانون خاصی تبعیت نمیکند.
درحالیکه زمانی که تعدادی از افراد عملی یا رفتار یا حرکتی را آگاهانه یا
ناآگاهانه، بهکرات و مشابه هم در یک مقطع زمانی خاص انجام دهند، مانند چگونگی
برخوردهای ما در تماسها و ارتباطات اجتماعی که بینمان به وجود میآید، با یک رفتار اجتماعی سروکار داریم؛ مثلاً شیو غذا
خوردن در جامعه ما در مقایسه با ملتهای دیگر متفاوت است. این نوع رفتار اولاً از
قاعده و قانون خاصی تبعیت میکند، یعنی قاعدهمند و بر طبق الگو است. ثانیاً تقریباً
در افراد درونی و نهادینهشده است، به این جهت رفتاری دائمی است، مانند شکل غذا
خوردن که هم در جمع و هم در خلوت (تنهایی) به یکشکل میخوریم. درنتیجه، این رفتار اجتماعی، رفتاری معنیدار است که همان کنش
اجتماعی در حوزه جامعهشناسی هست.
کنش اجتماعی:
ماکس وبر، کنش (انسانی) در
صورتی اجتماعی است که فرد یا افرادی که رفتار میکنند برای آن معنی ذهنی در نظر
بگیرند و رفتار دیگران را در نظر قرار میدهند و در این جریان، خود نیز از آن تأثیر
میگیرند.‘ (روشه، ۱۹۷۰، ۲۵)
اما زمانی که ما در جماعتی وارد میشویم،
یا در موقعیتی قرار میگیریم، در این موقعیت ما رفتاری شبیه دیگران داریم که این
رفتار، الزاماً دارای ماهیت یکسانی نیست، بلکه، موقتاً مشابه دیگران است؛ مانند
زمانی که ما وارد مجلس شادی میشویم، طبیعت آن مجلس ایجاب میکند و از ما انتظار
دارد که چهرهای غمگین از خود نشان نداده، بلکه شادباشیم. ولی ممکن است که ما به
دلایلی املا غمگین باشیم، چنین رفتاری، رفتار جمعی است؛ بنابراین، رفتار جمعی،
رفتاری موقتی است.
در زندگی روزمره شاهد رفتارها و کنشهایی
مانند رعایت نوبت و وجود نظم در صفوف مختلف اداری، کاری و خرید کردن، از تعدادی از
افراد جامعه هستیم که باعث خوشحالی ما شده و مایلیم که اکثریت مردم بدان توجه
داشته باشند.
همچنین، شاهد رفتارهایی مانند رانندگی هستیم که نهتنها باعث ناراحتی و آزردگی روح و بر هم زدن آرامش ما میشود، بلکه، مانع رشد و پیشرفت جامعه نیز میشود. درنتیجه، باعث عقبافتادگی جامعه میشود.
چگونه و از کجا میبایستی حرکت را آغاز کنیم تا رفتارها و کنشهای خوب توسط اکثریت افراد جامعه اجرا شود؟
از چه راه و با چه روشی میبایستی اقدام کرده تا رفتارهای بد اینگونه افراد جامعه، بهبودیافته و جامعه به سمت توسعه و پیشرفت حرکت کند؟
ازاینرو، پرسش اساسی مطرح
است که: چگونه رفتارهای (بخصوص رفتارهای
اجتماعی) افراد جامعه را میتوانیم تغییر بدهیم؟
این پرسش خیلی ساده بوده، ولی برخلاف ظاهر
ساده و فریبندهاش بسیار پیچیده و عمیق است.
عادت واره (حافظه اجتماعی):
بوردیو معتقد است که هر انسانی دارای یک عادت واره میباشد. طبق نظریه بوردیو عادت
واره، «ساختار ساختاربندی است که ساختارهایی را ساختار میبخشد.‘ (بوردیو، ۱۹۸۹:
۹۱)
ضمناً عادت واره در ارتباط با محیطهای بیرون از فرد هست. ازاینرو، عادت واره یک درونی کردن چیزهای بیرونی است.
افرادی که در شرایط اجتماعی
قرار میگیرند یاد میگیرند که موضعگیریهای متفاوتی بسته به موقعیت تاریخی و اجتماعیشان،
داشته باشند؛ بنابراین، عادت واره مجموع موضعگیریهای آموخته شده طرحوارهها، برداشتها،
ذوقیات و کنشهایی که در موقعیتهای اجتماعی در یک مکان و زمان خاص درونی شده است را
نشان میدهد.‘ (انسارد، ۱۹۹۰: ۴۱)
به زبان دیگر میتوان گفت که عادت واره، مجموع
طرحوارههایی است که یک انسان در طول زندگی خود بر اساس برخورد و تماس با محیطهای
مختلف مانند: خانواده، رسانهها، نهاد آموزشوپرورش و گروه همسالان کسب کرده و آنها
را درونی کرده است. (بوردیو، ۱۹۷۲: ۸۸) این طرحوارهها مانند: چگونه غذا خوردن،
چگونه پوشیدن، چگونگی ارتباطات اجتماعی، چگونگی ذوقیات و مشغولیات مختلف انسان میباشند.
از منظر روانشناسی اجتماعی، طرحواره مجموع هنجارها، قوانین و الگوهایی است که در موقع انجام یک عمل خاص که انجام میدهیم، از آنها تبعیت میکنیم؛ مثلاً ما ایرانیها با قاشق و چنگال، غربیها با کارد و چنگال و چینیها با دو چوب مخصوص، درحالیکه بعضی از اعراب با دست غذا میخورند. مجموع طرحوارههای فردی یا طرحوارههای جمعی، حافظه اجتماعی فردی یا حافظه اجتماعی جامعه هست.
مفهوم حافظه
اجتماعی به مفهوم عادت واره بوردیو خیلی نزدیک هست و همان منظور را میرساند. درهرحال
حافظه اجتماعی یا عادت واره، معرف فرهنگ نهادینهشده و درونی شد فرد هست.
بوردیو در مورد عادت واره معتقد است که از
سویی، محصول تاریخ انسان است که اعمال فردی را به وجود میآورد. ازجمله، تاریخِ
فرد را نیز تولید میکند. از سوی دیگر، در ضمن منحصربهفرد بودن عادت واره هر فرد،
هدایتکننده و نیروی محرک اعمال و رفتار روزمره انسان است.‘ (بوردیو، ۱۹۸۹: ۹۳) درواقع
عادت واره لوکوموتیو، هدایتکننده و کنترلکننده اعمال روزمره انسان است.
ازآنجاییکه محیطهای اطراف افراد جامعه
متفاوت میباشند، طبیعتاً محصول آنها نیز گوناگون خواهد بود. این است که هر فردی
عادت واره منحصر به خود را دارد.
فضای عادت واره:
هر فضای جغرافیایی بهغیراز ظاهر فیزیکی خود، گواه و معرف ارزشها، هنجارها و یا
به عبارتی مجموع فرهنگی است. به زبان دیگر، هیچ مکان و محدود جغرافیایی (کلاس درس،
رستوران، مسجد و غیره), بدون فرهنگ نیست. درنتیجه، میتوان گفت که هر فضای فیزیکی
و جغرافیایی دارای هویت فرهنگی است. یا به تعبیر بوردیو، هر فضایی دارای میدان فرهنگی
است.
بنابراین، ما دارای دو نوع فضا هستیم.
فضای فیزیکی و فضای فرهنگی (فرهنگ دار). فضای فرهنگی یا میدان فرهنگی، موقعیتی (محیطی
فیزیکی) است که در متن و درون آن، ارزشها، آداب و قوانین خاص آن موقعیت حاکم است
که در شکل ظاهری فضا که قابلرؤیت است، عینیت مییابد. این ارزشها و قوانین میتوانند
از نوع اقتصادی یا سیاسی یا فرهنگی یا نظامی و یا دینی باشند که درهرحال، دارای بار
فرهنگی هستند. (بوردیو، ۱۳۸۰: ۳۲ و ۴۷ و ۷۴) میدانهای فرهنگی توسط خود افراد
جامعه در طی زمان ساخته میشوند. درواقع، ضمن اینکه هر یک از ما محصول فضاهای
اطراف خود هستیم، هر یک نیز بهنوعی، فضاهای اطراف خود را میسازیم.
درنتیجه، میتوان گفت که هر طبقهای فضای خاص به خود را دارد. بوردیو میافزاید »
تطابقی میان فضای طبقات اجتماعی و فضای رفتاری هر یک وجود دارد، مثلاً اینکه فضای طبق
اجتماعی برتر، چه نوع ورزشها، سرگرمیها، نوشیدنیها، گرایشهای سیاسی و غیره را
ترجیح میدهد.‘ (همان، ۳۱) یا اینکه رابطه میان جایگاه اجتماعی، امکانات و موضعگیریها
است،
به تعبیر دیگر، رابطه میان شبکه
روابط اجتماعی، عادت واره های ذوقی و انتخابهایی که عاملان اجتماعی در عرصه متنوع
رفتارها همچون، غذا خوردن، ورزش کردن، موسیقی نواختن و سیاست ورزیدن و غیره صورت میگیرد.‘
(همان، ۳۲))
بنابراین، عادت واره ها در ضمن معرفی شخصیت
و یا هویت هر انسانی، معرفِ فضاهای فرهنگی و میدانهایی است که فرد در آنها زمانی
را گذرانده و رشد کرده است. به عبارتی، میتوان گفت که عادت واره هم مبین منش و
خصلت و رفتار فردی است و هم مبین شکلی از زندگی و نوعی فضا یا جو اجتماعی که در
هیئت مجموعهای از رسوم و ارزشها و نهادهای جمعی عینیت یافته است.‘ (بوردیو،
۱۳۷۹: ۱۵۱)
درنتیجه، املا بهصورت کلی میتوان گفت که از سویی، عادت
واره ها محصول فضاها هستند. از سوی دیگر، انسانها نیز میتوانند فضاهایی را خلق
کنند، یعنی، فضاها نیز محصول عادت واره های انسانها میباشند. البته، همه انسانها
به یک اندازه توان ساختن و دگرگونی در فضای اطراف خود و فرهنگ فضا یا میدان فرهنگی
آن را ندارند.
تانیا هر فضایی بهخودیخود به وجود نمیآید، بلکه محصول تاریخ گذشت خود و اندیشه
صاحبان آن فضا نیز هست. به عبارتی، هر فضایی دارای عادت واره ای است که آن فضا را
ساخته و هدایت میکند.
عادت واره فضا:
به زبان دیگر، از طرفی عادت واره فضا، شکل فضا و کارکرد فضا را مشخص و تعیین میکند
و از طرف دیگر، شکل فضا، عادت واره انسان را میسازد. ضمن اینکه عادت واره انسان،
فضای فکری او را بنا میکند و نشان میدهد؛ بنابراین، فضای فکری انسان یا عادت
واره اش، بهنوبه خود در خلقِ فضای جدید متکی بر عادت واره فضا، اقدام میکند؛ یعنی،
عادت واره هر فردی علاوه بر ظاهر شدن در رفتارهای انسانها در شکل فضای آنان نیز
تبلور مییابد؛ یعنی، شکل فضای اطراف ما و چیزهایی را که ما برمیگزینیم، نوع
چیدمانی را که انجام میدهیم، بدون دخالت ذهن ما یا عادت واره ما صورت نمیگیرد.
در این رابطه از دید روانکاوی بحث انتخابهای اشیاء اطراف انسان ملاک میشود که بهنوعی
ارتباط عادت واره را با انتخابها نشان میدهد.
روانکاوی بر اساس تفکر مصداق امیال (Relation
d’objet) (فروید، ۱۹۸۹, A), یا مسئله
ارتباط ارضای انسان با موضوعهای پیرامونش در تلاش است تا رابط بین شئی و ذهن یا
دلیل انتخاب را توضیح دهد. فروید در تعبیر رؤیا نیز تأکید بر رابط ذهن و رؤیا (بهعنوان
یکچیز) را عنوان میکند. (فروید، ۱۳۷۸: ۲۳) وی معتقد است که در هر انتخابی لذتی
نهفته است؛ بنابراین، انتخابهای انسان، بیهدف و بیانگیزه نمیباشند. برای مثال
در عرصه انتخاب کالا، » رهیافتهای روانکاوانه به علت کاراییشان درزمینه خصوصیت تجربیات
معمولی و عوامل تعیینکننده انتخاب روزمره کالاها حرف مهمی برای گفتن دارد.‘
(ریچاردز، ۱۳۸۰: ۵۹)
ذهن ما بر اساس محیط اطراف ما شکلگرفته
و ساختهشده است. ذهن انسان به روایت روانشناسی نیز، از بدو تولد تحت تأثیر محیط
اجتماعی است که فرد در آن متولدشده و رشد پیدا میکند. (پیاژه، ۱۹۸۱ و فروید،
۱۹۸۹, B).
درنتیجه محیط، شناخت ما را نسبت به پیرامون ما میسازد.
از تعمق و کندوکاو روانکاوانه حوزه مصرف،
این نتیجه برمیآید که اجناس مصرفی و تصاویر مربوط به آنها را میتوان به قول
مردم شناسانِ هوادارِ روانکاوی، بهصورت یک نظام فرافکنی شناخت.‘ (ریچاردز، ۱۳۸۰:
۶۴) به عبارتی، در این حالت نیز فرد با فرافکنی رابط ذهنش با انتخاب را تائید میکند.
بدینسان، چه از منظر روانشناسی، چه از
دیدگاه روانکاوی و چه به روایت جامعهشناسی اولاً رفتارهای روزمره انسانها از ذهن
و تفکرشان یا به تعبیر بوردیو از عادت واره شان تأثیر میپذیرد، ثانیاً ذهن یا
عادت واره خود محصول محیطهای اجتماعی افراد یا میدانهای فرهنگیشان میباشند. ثالثاً.
مکانها و فضاها نیز خود دارای عادت واره یا میدان فرهنگی هستند.
درنتیجه، یک چرخهای دائمی، بین انسانها و
فضاهای اطراف آنها برقرار است. بدینسان، درصورتیکه عادت واره فضا خوب، پویا و
مناسب باشد، فضای مناسب داشته، سپس، عادت واره مناسب فردی به وجود آمده و درنهایت
رفتار مناسب فردی تولید خواهد شد؛ یعنی، در این حالت شاهد یک چرخه خوب و سالم
خواهیم بود. برعکس، در صورت بد بودن، نامناسب بودن و ایستا بودن عادت واره فضا،
فضای نامناسب تولیدشده و بهتبع آن، عادت واره فردی نامناسب به وجود آمده و سپس،
دارای رفتارهای نامناسب ازاینگونه افراد خواهیم بود. در این حالت شاهد چرخه
ناسالمی هستیم.
فرد و فضا:
آیا همه انسانها بهصورت مکانیکی با فضا برخورد میکنند و از آن تأثیر میپذیرند؟
پاسخ این پرسش منفی است. چون افراد از درجات مختلف شناخت و آگاهی برخوردار بوده، درنتیجه
با فضا (و فرهنگ آن) بهصورت یکسان برخورد نمیکنند.
ژاک آردوانو روانشناس اجتماعی فرانسوی معتقد است که انسانها در ارتباط با تشکیلات
یا نهادی سه نوع برخورد دارند: رفتاری مجریانه، رفتاری بازیگرانه و رفتاری خالق
گرایانه. (آردوانو، ۱۹۹۴) در رفتار مجری گرایانه فرد اطاعت کامل از قوانین نهاد میکند
و هیچ مسئولیتی نه در قبال اجرای روش و در نه در قبال محتوای ندارد. درحالیکه در
رفتار بازیگرانه، فرد تغییراتی درروش برخورد با نهاد به وجود میآورد، بدون اینکه
محتوای قوانین را تغییر بدهد. ولی در رفتار خالق گرایانه فرد با هوشیاری، تغییراتی
را هم درروش و هم در محتوای قوانین به وجود میآورد، بدون اینکه نظم محیط بر هم
بخورد و خود مسئولیت این تغییر را میپذیرد. ازاینرو میتوان بر اساس ترکیب اندیشه
آردوانو و بوردیو گفت که تعدادی از افراد دارای عادت واره مجریانه، تعدادی دیگر
دارای عادت واره بازیگرانه و تعدادی، دارای عادت واره خالق گرایانه هستند.
بوردیو نیز در همین رابطه دو مفهوم را مطرح میکند. مفهوم جایگاه (Position) و مفهوم
موضع گیری (Disposition). در مورد مفهوم جایگاه، «این مفهوم دارای خصلت عینی و ساختاری
است که گویای مقام و موقعیت و جایگاه هر یک از عناصر و عوامل متعلق به حوزههای مختلف است. نظیر حوزه
قدرت، حوزه تولید فرهنگی، حوزه اقتصاد و غیره؛ مثلاً شاعری مانند استفان مالارمه،
در فرانسه قرن نوزدهم، دارای جایگاه خاص خود در بخش هنر ناب که از حوزه تولید
فرهنگی است.‘ (بوردیو، ۱۳۷۹: ۱۵۰)
در مورد مفهوم موضعگیری،» این مفهوم بیشتر جنبه ذهنی دارد. به لحاظ لغوی هم به
معنی موضعگیری و هم به معنای خلقوخو است. این مفهوم بیانگر کنشها، طرحها و
عملکرد هر یک از عناصر و عواملِ متعلق به یک حوزه خاص است. برای مثال، نحوه برخورد
یا خلقوخوی مالارمه زمین تا آسمان با نحوه برخورد شاعر هم دوره خویش، آرتور رمبو که
او نیز به بخش هنر ناب تعلق دارد، متفاوت است.‘ (همان، ۱۵۰)
ازاینرو، افراد که دارای عادت واره های متفاوت هستند و از شناختهای مختلفی
برخوردار میباشند، در قبال فضاها و نهادها موضعگیری متفاوتی نیز خواهند داشت
تعدادی از افراد با فضایی که
برخورد میکنند مشترکاتی داشته، درنتیجه اعم از آگاه و یا ناآگاه، فکور و یا غیر
فکور، در فضا حل میشوند و عادت واره آنها بهمانند عادت واره فضا میشود. در این
حالت به تعبیر بوردیو بازتولید (بوردیو، ۱۹۷۰) فضا در عادت واره صورت گرفته است؛ بنابراین،
اینگونه افراد در مقابل فضا بیشتر حالت مجری دارند.
تعدادی دیگر که غالباً فکور نمیباشند، بدون داشتن مشترکات با فضای خاصی، منفعلانه
با فضا برخورد کرده و بدون مقاومت، در آن فضا حل میشوند و مانند قوانین و خواستههای
فضا بهعنوان مجری عمل خواهند کرد.
تعدادی از افراد، فضای موجود را نمیپسندند و به مبارزه بافرهنگ فضا بر خواسته و
فضای خصوصی برای خود مهیا میکنند؛ بنابراین، اینگونه افراد دارای عادت واره ای
متفاوت از عادت واره فضا میشوند. این نوع فضای فرهنگی (میدان) را در تعدادی از خانوادهها
نسبت به فضای جامعه شاهد هستیم. یا جوانانی که بافرهنگ فضای والدین خود مخالف
باشند، مثلاً شکل اتاق آنان فضای خصوصی شده و متفاوت از شکل فضای والدینشان میشود.
همچنین، اینگونه جوانان در تجمعهای خصوصی خود آنگونه رفتار میکنند که مایل
هستند. درواقع، اینگونه افراد بیشتر حالت بازیگر به خود میگیرند.
تعدادی دیگر، کمی موافق یا مخالف فرهنگ فضا باشند، در تلاش هستند تا فضا را به سمت
خواستههای خود جذب کرده و کمکم شکل فضا را خالق گرایانه تغییر میدهند. ناگفته
پیداست که همه افراد قدرت و توان چنین کاری را ندارند. غالباً افرادی که از آگاهی
بیشتری برخوردار باشند، کمتر و دیرتر تحت تأثیر فضاها قرارگرفته و در صورت داشتن
قدرت، فضا را دچار تغییر و تحول خواهند کرد. برعکس، هرچقدر افراد از آگاهی کمتری
برخوردار باشند، سریعتر و بیشتر تحت تأثیر فرهنگ فضا قرار میگیرند.
نتیجهگیری:
بهعنوان نتیجه نهایی میتوان گفت که عادت واره فضاهای اجتماعی، شکل فضاها را میسازند
و تعیین میکنند. سپس، شکل فضاها عادت واره انسانها را میسازند؛ و درنهایت، عادت
واره انسانها اعمال و رفتارهای روزمره آنها را تعیین و هدایت میکنند. مجموع
رفتارها و اعمال روزمره انسانها یا مجموع عادت واره های انسانها، اولاً در شکل
ظاهری فضاها نمود پیداکرده، ثانیاً در چگونگی و تغییرات فضاهای اجتماعی تأثیر میگذارند؛
و کمکم عادت واره فضاها را دچار تغییر میکنند. پرواضح است که هرچقدر فرد از سویی،
از شناخت و آگاهی خوب و کافی برخوردار باشد، ثانیاً در جامعه از موقعیت برتر و
بالاتر و تصمیمگیرندهتری برخوردار باشد که این امکان فقط در اختیار نخبگان
(روشنفکران، سیاستمداران، هنرمندان، صاحبان صنایع و روحانیون) جامعه هست این افراد
در تغییر دادن عادت واره های فضاهای اجتماعی عمومی یا میدانهای فرهنگی فضاهای
اجتماعی، موفقتر عمل میکنند. کلاً، امکان اینگونه تغییرات در جامعه برای چنین
افرادی میسرتر و راحتتر هست.
درنتیجه، برای تغییرات کلیتر در راستای پیشرفت و توسعه جامعه، راه بهتر، مطمئنتر
و آسانتر این است که از عادت واره فضاها (فرهنگ میدانها) شروع کنیم تا با مرور
زمان عادت واره های افراد آن جامعه در راستای عادت واره فضاها، ساخته شود. بدین
ترتیب، شاهد رفتارهای خوب و مناسبی که مدنظر است در اکثریت افراد جامعه خواهیم
بود.
عوامل تعیینکننده رفتار جمعی:
رفتار جمعی با الگوهای بدون ساختار، خودانگیخته، عاطفی و پیشبینیناپذیر
مشخص میشود. اعتصابها، اعتراضها، شورشها و شکلگیری سریع مدها و… از نمونههای
رفتار جمعی به شمار میآیند.
ویژگی رفتار جمعی از دیدگاه نیل اسملسر «Neil
Smelser» اعضای هیئت علمی دانشگاه برکلی
نیل اسملسر اشکال رفتار جمعی را شامل هراس،
هیجان جمعی (شامل هوس جمعی، رونق تجاری، موقعیتسنجی واحیای دینی)،
طغیان خصومتآمیز،
جنبش معطوف به هنجار (شامل جنبش اصطلاحی) و
جنبش معطوف به ارزش (شامل انقلاب سیاسی و دینی، شکلگیری فرقهها و جنبشهای ناسیونالیستی و غیره) میداند. وی شش شرط را بهعنوان عوامل اولیه و تعیینکننده رفتار جمعی ذکر نموده است:
((خودانگیخته (خودباور): کسی که کنش او براثر انگیزههای درونی مبتنی بر شناخت نسبی صورت میگیرد نه محرکهای بیرونی.))
عوامل تعیینکننده رفتار جمعی:
رفتار جمعى وقتى اتفاق مىافتد که شیوههاى عمل سنتى و رسمى دیگر کافى نباشند. رفتار جمعى با الگوهاى بدون ساختار، خودانگیخته، عاطفى و پیشبینى ناپذیر مشخص مىشود. هرگونه محرک آنی، پیشبینى نشده و ناپایدارى مىتواند انسانها را به واکنشهاى رفتار جمعى تحریک کند
مثال: شورشها، غوغاها، شیفتگىها، شوریدگىها، وحشتزدگىها و شکلگیرى سریع مدها و افکار عمومی، نمونههاى رفتار جمعى بهشمار مىآیند. هواداران شوریده و شیفتهٔ تیمهاى فوتبال در ورزشگاههاى بزرگ، به آشکارترین و روشنترین شکلى رفتار جمعى را به نمایش مىگذارند.
برخلاف رفتارهاى عادى روزانه که غالباً الگودار و پیشبینىناپذیر است، رفتار جمعى با الگوهای بدون ساختار، خودانگیخته، عاطفى و پیشبینىناپذیر است. هنجارها و نقشهاى پذیرفتهشدهاى که بر رفتار روزانهٔ ما حاکم هستند، در میان افرادى که درگیر رفتار جمعى مىشوند معمولاً هیچ نقشى ندارند.
مثال: افرادى که درگیر یک شورش خودجوش و برنامهریزى نشده مىشوند، ممکن است بر اثر غلیان احساسات و هیجانهاى دستهجمعى هر چیزى را سر راه خود نابود سازند و به وسایل و تسهیلات همگانى خسارتهاى سنگینى وارد کنند. همین افراد در زندگى عادى و روزانهٔ خو شاید آدمهاى سربهراه و مؤدبى باشند و آزار آنها به هیچکس نرسد.
صورتهاى رفتار جمعى: افرادى که درگیر رفتار جمعى مىشوند، ممکن است به صورتهاى گوناگونى مانند شورش، غوغا، پرخاشگرىها و واکنشهاى هیجانى و عاطفى لجام گسیختهٔ دستهجمعی، از خود واکنش نشان دهند.
ویژگی رفتار جمعی از دیدگاه نیل اسملسر جامعه شناس «Neil Smelser» اعضای هیئت علمی دانشگاه برکلی
نیل اسملسر اشکال
رفتار جمعی را شامل هراس، هیجان جمعی (شامل هوس جمعی، رونق تجاری، موقعیت
سنجی و احیای دینی)، طغیان خصومتآمیز، جنبش معطوف به هنجار
(شامل جنبش
اصطلاحی) و جنبش معطوف به ارزش (شامل انقلاب سیاسی و دینی، شکلگیری
فرقهها و جنبشهای ناسیونالیستی و غیره) میداند. وی شش شرط را بهعنوان عوامل اولیه و تعیینکننده رفتار
جمعی ذکر نموده است:
۱- ترغیب ساختاری:
به معنای آن است که ساختار جامعه باید بهگونهای باشد که شکل خاصی از رفتار جمعی در آن به وقوع بپیوندد.
بهعنوانمثال، هرگاه در جامعه آزادى بیان نباشد و ابراز اندیشه ، مباحثات ، جدلها ، عدالتخواهی ، اعتراضات ، تظاهرات و مبارزه سیاسی ممنوع باشد ،و رشد و نمو و بیان خود انگیخته قوای حسی و هیجانی و فکری افراد جامعه محدود و سرکوب شود .و رسانههاى همگانى هم اخبار نظارتشدهاى را در اختیار مردم قرار دهند و در نتیجه، اعتماد مردم به مسیرهاى رسمى نشر اخبار و اطلاعات سلبشده باشد، این وضعیت زمینه مساعدی برای پرورش رفتار خودانگیخته در میان افراد جامعه را فراهم میسازد
هرگونه کمبود یا بحران کوچک و بىاهمیتى مىتواند به شایعه پراکنىهاى گسترده و رواج وحشت و هراس بىاساس و شیوع رفتار جمعى وحشتزده منجر شود.
۲- فشار ساختاری:
وقتى
جامعهاى تحتفشار قرار مىگیرد، مردم غالباً ترغیب مىشوند که دورهم جمع شوند تا
راهحل قابل قبولى براى دفع این فشار پیدا کنند.
زمانی که در جامعهای وضعیت
اقتصادی شدید نابسامان باشد (فقر مطلق، پایین بودن حقوق و دستمزد، بیکاری، گرانی،
کمبود اقلام ضروری و…)،
وضعیت اجتماعی و سیاسی تحملناپذیر غیرمترقبهاى قرار مىگیرند، مردم غالباً درباره این وضع با یکدیگر صحبت میکنند و هرکس راههایی را برای حل آن ارائه میدهد.
از سوی دیگر، چنین وضع طاقتفرسایی، اکثر افراد جامعه دجارتعارضهای روانی ناشی از واپسزدگی میشوند. این تعارضهای روانی، افراد جامعه را دچار ناراحتیهای روانی میکند،
مردمى که زیر بار فشارهاى اقتصادى شدید و غیرمترقبهاى قرار مىگیرند، غالباً به این گرایش پیدا مىکنند که با همدیگر درد دل کنند و گرانى و تورم سرسامآور را موضوع بحث قرار دهند و هرکس راه هایی را برای حل آن ارائه میدهد. و بدینسان، یکدیگر را به واکنش در برابر این وضع تحریک کنند.
اگر این جریان از نظارت خارج شود، یکباره اوج میگیرد به یک طغیان تودهاى و خشونتآمیز منجر مىشود. (مثل گرانی بنزین در آبان ماه)
آنان را به سرپیچی از نظم حاکم متمایل میکند، آنان را بر حس تخریب، آشوب و زمینه را برای دست زدن به اقدامات قهرآمیز در آینده فراهم میسازد
۳- باور تعمیمیافته (همگانی):
پیش از آنکه راهحلى دستهجمعى براى یک مسئله(برای مقابله فشار ساختاری) پیدا شود، نخست باید همگان باور پیدا کنند که مسئلهاى وجود دارد؛ بدینسان که مسئله باید تشخیص داده شود،
باید همگان باور پیدا کننده چنین مسئلهای وجود دارد، و سرانجام، راهحلهای ممکن برای آن ارائه شود؛
مثال: هنگامیکه قدرت اقتصادی دولت تحلیل میرود و هیچ اصلاحی برای اوضاع تحملناپذیر صورت نمیگیرد، جامعه درمیابد که قدرت مادی دولت برای مقابله با دشواریهایی که گریبان گیر جامعه شده، افول کرده است.
مردمى که به یک شورش دستهجمعی بر ضد وضعیت وخیم اقتصادى آنها دست مىزنند. نخست باید به این نتیجه برسند که فشار اقتصادى، گرانى و تورم دیگر به یک مسئله حادى تبدیلشده که مردم طاقت تحمل آن را ندارند
بعد باید این عقیده رواج یابد که این گرانى یک امر عادى نیست، بلکه براثر سیاستها و فسادها و بىتوجهىهاى دولت پدید آمده است و سرانجام، باید توافقى جمعى و طبیعى بهدقت پدید آید که با درخواستهاى رسمى واداری نمىتوان جلوى گرانى را گرفت، بلکه با یک اقدام خشونتآمیز و تحمیلى باید دولت را وادار به اتخاذ یک تصمیم جدى در مبارزه با گرانى کرد
«در چنین وضعیتی امید جامعه برای بهبود اوضاع به یاس مبدل میشود و جامعه به این نتیجه میرسد که باید از راههای سیاسی یا به شیوه قهرآمیز، حکومت را تحتفشار قرار دهد»
۴-عوامل شتابدهنده:
برای ظهور رفتار جمعی، باید نخست رویداد مهمی (مثل کمبود اقلام ضروری) افراد را به واکنش جمعی وادارد. این رویداد خاص اغلب با شایعاتی همراه که بر حدت و شدت آن مىافزاید
بارها پیشآمده که با یکى دو مورد کمبود کالاهاى ضروری (مثل گوشت، برنج، قند و شکر و…)، شایعاتى مربوط به کمیابى آن کالاها در سراسر جامعه پراکنده مىشود و مردم وحشتزده به انبار کردن غیرضرورى اینگونه کالاها روى مىآورند و درنتیجه، یک کمبود موضعى و بىاهمیت براثر احتکار دستهجمعى مردم، به یک کمبود سراسر و مهم و اساسى تبدیل مىشود
در نقطهای از پایتخت، تظاهراتی بر ضد گرانی یا کمبود ارزاق عمومی صورت میگیرد. پلیس به زدوخورد برای پراکندن تظاهرکنندگان وارد عمل میشود. تظاهرکنندگان با پلیس به زدوخورد میپردازند. دو نفر کشته وعدهای دستگیر و مجروح میشوند. خبر کشته شدن این دو و دستگیریها و مجروحها در سراسر جامعه میپیچد. جامعه از وضع موجود ناراضی است. با این خبر روح اعتراض همگان برانگیخته میشود
و این حادثه چاشنی یک انفجار مهیب میگردد.
5- بسیج مردم برای اقدام:
پس از وقوع رویداد تحریکآمیز(هنگامیکه رویداد شتابدهنده رخ داد) بهعنوان چاشنى انفجار، جمع به سازماندهى خود براى عمل دستهجمعى مىپردازد. این نوع گردهمائى و سازماندهى شتابزده، معمولاً بدون ساختار و بسیار بدون قاعده و خودجوش است.
در شورشهاى خودجوش و گهگاه تودههاى مردم، رهبرانى ناشناخته از میان تودهها سربلند مىکنند و رهبرى عملیات شورشى را به دست مىگیرند. شعارهایی بهگونهاى طبیعى و خلقالساعه دهانبهدهان مىگردند و بدینسان، به آتش هیجانات و احساسات شورش دامن زده مىشود. معمولاً این شورشها با جمعیت کوچکى آغاز مىشوند ولى بهتدریج نیروهاى تازهاى به آن مىپیوندند و در لحظه اوج آنها جمعیت عظیمى بسیج شده و به صفوف شورشىها ملحق مىشوند.
(بهعنوانمثال، دستگیری و کشته شدن گروهی از مردم ایران در حکومتنظامی زمان شاه، موجب ایجاد موجی از اعتراضات شد و رهبرانی از میان جمعیت برخاسته و مردم را بر ضد حکومت بسیج کردند که درنتیجه آن، جمعیت، شعار و فریاد خشمآلود سر داده و با نیروی نظامی شاه، درگیر شدند).
(پس از عوامل شتابدهنده، گروه برای اقدام بسیج میشود.)
به دنبال کشته و مجروح شدن و دستگیری تظاهرکنندگان، جامعه به محیطی بحرانی تبدیل میشود و روح اعتراض عمومی نیرو میگیرد. در نقاط مختلف، اعتراضات خودجوش با نمودهای پراکنده و نا متشکل صورت میگیرد و به موجی از اعتراضات در جهت رویارویی عمومی در برابر حکومت تبدیل میشود.
در این حالت رهبرانی از میان جمعیت برمیخیزند و جنبش را هدایت میکنند. این رهبران مردم را بر ضد حکومت بسیج میکنند. جمعیت بهطور یکپارچه فریادهای خشمآلود سر میدهد و با نیروی سرکوبگر گلاویز میشود
6- عملکرد نظارت اجتماعی:
موفقیت یا عدم موفقیت رفتارهاى جمعى به عدم توفیق یا توفیق مکانیسمهاى نظارت اجتماعى درون جامعه بستگى دارد.
این مکانیسمهاى نظارت اجتماعی، مانند نیروهاى پلیس و انتظامی، دولت و رسانههاى همگانی، با همدیگر بر بازده رفتار جمعى تأثیر مىگذارند.
هرچه پلیس و دولت در یک جامعه نیرومندتر و سازمانیافتهتر باشند، امکان موفقیت یک شورش و میدان گسترش آن کمتر و محدودتر مىشود؛ اما اگر خود نیروهاى پلیس و انتظامی به حقانیت شورشىها باور پیدا کنند، از واکنش شدید در برابر آنها سرباز مىزنند و درنتیجه، شورش آسانتر به هدف خود مىرسد.
کنترلهای اجتماعی را میتوان به دو نوع گسترده تقسیم:
الف کنترلهای اجتماعی که شرایط مساعد ساختاری (۱) و فشار (۲) را به حداقل میرسانند؛ در معنای وسیع، این کنترلها از وقوع یک مورد رفتار جمعی جلوگیری میکنند، زیرابه عوامل نامعین حمله میبرند؛
ب کنترلهای اجتماعی که صرفاً پسازآنکه یک مورد جمعی آغاز به شکلگیری و تحقق نماید، بسیج میشوند. دسته اخیر تعیین میکنند که یک مورد جمعی، با چه سرعت تا چه اندازه و در چه جهاتی بروز خواهد نمود.
این مکانیسمهای کنترل اجتماعی، ازجمله
پلیس و نیروهای انتظامی، دولت و رسانههای همگانی، باهم نتیجه رفتار جمعی را تعیین
میکنند.
مثال: اگر مکانیسمهای
کنترل اجتماعی جامعه (پلیس و نیروی انتظامی) به حد کافی قوی باشد، جنبش سرکوب میشود؛ اما اگر جنبش به شهرهای دیگر
سرایت کند، پیام جمعی چنان قوی میشود که هیچ نیرویی نمیتواند در برابر آن
ایستادگی کند
چرا نباید حرف مردم را به خودمان بگیریم؟
تمرین بی اعتنایی :
هیچ چیز را به خود نگیرید؛ چون وقتی چیزی را به خود می گیرید، به رنج می افتید ، آن هم برای هیچ!
متاسفانه انسان ها بدون توجه موجب رنج یکدیگر میشوند، و ناآگاهانه به یکدیگر در تداوم این رنج کمک می کنند.
وقتی ما آدم ها را همانطور که هستند ببینیم، بدون این که رفتار یا گفتار آن ها را به خود بگیریم، هرگز از آن ها آزار نمی بینیم.
حتی اگر دیگران به شما دروغ بگویند ایرادی ندارد، آنها به شما دروغ می گویند چون می ترسند، می ترسند که شما متوجه شوید آنها کامل نیستند!
اگر باخود رو راست باشیم می بینیم قبول این حقایق و به خود نگرفتن گفته و رفتار دیگران کار آسانی نیست.
”واقعا برای هر کدام از ما که تمام عمر خود را به این شیوه زندگی کرده ایم، اصلاً کار آسانی نیست” ، اما نگران نباشید ؛ باتمرین و تکرار می توانیم خود را از آسیب حرف و قضاوت دیگران حفظ کنیم.
زبان اصلی انسان ، زبان تشعشعات است.این موضوع را شاید همه به خوبی تجربه کرده باشند. برای مثال ، اگر دقایقی را در کنار یک فرد افسرده بنشینیم ،بدون این که او را بشناسیم و یا با او حرفی زده باشیم پس از زمان کوتاهی ما نیز احساس سنگینی رخوت و خمودگی پیدا خواهیم کرد و در واقع «افسرده دل افسرده کند انجمنی را» و بر عکس زمانی که در کنار یک انسان سرحال و خوشحال بنشینیم پس از مدت زمانی ما نیز احساس سرحالی خواهیم کرد .ما از روبرو شدن با بعضی افراد احساس آرامش و با برخی دیگر ، احساس اضطراب میکنیم.حتی دیدن چهره ی بعضی افراد (اغلب انسانهای حسود و آب زیرکاه)بی دلیل،حال مارا بد میکند.
در نتیجه زبان اصلی انسانها، زبان تشعشعات است و فرکانس وجودی هر شخص زندگی اش را می سازد.به همین خاطر است که به اصلاح بعد از دیدن فردی به شما میگویند:”ببین حس ت در موردش ،چی میگه”
عوامل روان شناختی موثر بر بروز رفتار های تخریبی جمعی:
هنگامی که جمعی تشــکیل می شود واکنش های هیجانی از فردی به فرد دیگر ســرایت می کند و این مسئله تا جایی پیش می رود که هویت و خویشتن داری فرد از بین می رود. مواردی چون احســاس گمنامی ، نگرش ضد اجتماعی ، عدم اعتماد به مسئولین ،عزت نفس، احساس ناکامی ، پرخاشگری و … باعث از میان رفتن هویت و خویشتن داری فرد می شود.
نتایج تحقیقات نشان داده که بین احساس ناکامی ، احساس گمنامی ، پرخاشگری نهفته ، عدم اعتماد به مسئولان و نگرش ضد اجتماعی افراد و آمادگی آنان برای انجام رفتارهای تخریبی ، همبستگی معنی داری وجود دارد. این رابطه ها با استفاده از روش های آماری به دست آمده است .وندال(Vandal): ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺳــﺎﺩﻩ ﻭ ﮔﻮﻳﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺩ ﻳﺎ ﺍﻓﺮﺍﺩﻱ ﺍﻃﻼﻕ ﻣﻰ ﺷــﻮﺩ ﻛﻪ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻳﺎ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﺩﺳــﺖ ﺑﻪ ﺗﺨﺮﻳﺐ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻣﻰ ﺯﻧﻨﺪ
رفتارهای تخریبی جمعی:
بر اساس نظرات صاحبنظران و تحلیل گران علوم اجتماعی باید گفت که به وجود آمدن یک فرد نابهنجار(وندال)تابع علل و عوامل اجتماعی مختلفی هست.
عوامل اجتماعی مؤثر بررفتار نابهنجار نوجوانان و جوانان ازجمله:
الف-همنوایی با همسالان،
ب-نظارت خانواده،
ج-گذران اوقات فراغت،
د-احساس محرومیت نسبی احساس محرومیت مطلق
هرچه همنوایی با همسالان بیشتر شود گرایش به رفتار تخریبی بیشتر میشود+
هر چه گذران اوقات فراغت مطلوبتر باشد گرایش به رفتار تخریبی کمتر میشود+
هرچه نظارت خانواده بر فرد بیشتر باشد گرایش به رفتار تخریبی کمتر میشود –
هرچه احساس محرومیت نسبی/مطلق بیشترباشد ، گرایش به رفتار تخریبی بیشتر میشود -+
رفتار تخریبی را میتوان مانند هر مسئله اجتماعی دیگر نمودی از ناهماهنگی، نابسامانی، عدم کارکرد صحیح برخی نهادها در جامعه دانست.
عوامل روان شناختی موثر بر بروز رفتارهای تخریبی جمعی:
ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ:
ﺑﻪ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣﺤﺴﻮﺱ ﻭ ﻧﺎﻣﺤﺴﻮﺳﻲ، ﻛــﻪ ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﺣﻔﻆ ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻣﻲ ﺑــﺮﺩ ﻭ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﻣﻮﺍﻧﻌﻲ ﻛﻪ بهقصد ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺍﺯ ﻛﺞ ﺭﻭﻯ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺩﺭمسیر ﺁﻧﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ میدهد،ﮔﻔﺘﻪ میشود.
ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﺻﺤﻴﺢ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﻴﺮﻱ ﺍﺯ ﺍﻗﺪﺍﻣﺎﺕ ﺗﺨﺮﻳﺒﻲ ﻣﻨﻮﻁ ﺑﻪ ﺍﺟﺮﺍﻱ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﻭ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﻣﺮﺗﺒﻂ هست.
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺭﺍ میتوان«مجموعهای ﺍﺯ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﺎﺩﻱ ﻭ ﻧﻤﺎﺩﻳﻨﻰ» ﺩﺍﻧﺴــﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻗﺮﺍﺭﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺑــﺮﺍﻱ ﺣﺼــﻮﻝ ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺍﺯ همنوایی، ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ ﺍﻋﻀﺎﻱ ﺧﻮﺩ، ﺑــﺎ ﺍﺻﻮﻝ ﻭ ﻣﻘﺮﺭﺍﺗﻰ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ تعیینشده ﻭ ﻣﻮﺭﺩ تائید، ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ میکنند ،
ﺑــﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺒﺎﻧﻲ ﻧﻈــﺮﻱ ﻭ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ انجامشده فرضیههایی ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺑــﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺗﺨﺮﻳﺒﻲ ﺟﻤﻌﻲ ﻣﻄﺮﺡ میشود ﻛﻪ عبارت اند از:
۱- ﺑﻴــﻦ ﻣﻴﺰﺍﻥ کمبودعزتنفس ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﮔﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﺑــﺮﺍﻯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻯ ﺗﺨﺮﻳﺒﻰ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﻯ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. – تائید
۲- ﺑﻴﻦ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﭘﺮﺧﺎﺷــﮕﺮﻯ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﻤــﻊ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﮔﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻯ ﺗﺨﺮﻳﺒﻰ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﻯ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. –تائید
۳- ﺑﻴﻦ ﺍﺣﺴــﺎﺱ ﻧﺎﻛﺎﻣﻰ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﮔﻲ ﺍﻓــﺮﺍﺩ جمع ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻯ ﺗﺨﺮﻳﺒــﻰ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﻯ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. تائید
۴- ﺑﻴﻦ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﻋﺪﻡ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﻤﻊ ﺑﻪ ﻣﺴــﺌﻮﻻﻥ ﻭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻯ ﺗﺨﺮﻳﺒﻰ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﻯ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. تائید
۵- ﺑﻴﻦ ﻧﮕﺮﺵ ضداجتماعی ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﮔﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻯ ﺗﺨﺮﻳﺒﻰ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﻯ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. تائید
۶ -ﺑﻴﻦ ﻣﻴﺰﺍﻥ ﺍﺣﺴــﺎﺱ ﮔﻤﻨﺎﻣﻰ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﮔﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﺑــﺮﺍﻯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻯ ﺗﺨﺮﻳﺒﻰ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﻯ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. تائید
۷- ﺑﻴﻦ ﻣﻴﺰﺍﻥ متقاعد سازیﺍﻓﺮﺍﺩ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﮔﻰ ﺁﻧﺎﻥ ﺑــﺮﺍﻯ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻯ ﺗﺨﺮﻳﺒﻰ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻌﻨﺎﺩﺍﺭﻯ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. تائید
ﺑﺮﻣﺒﻨــﺎﻱ ﺍﻳﻦ فرضیهها ﻣﺪﻟــﻲ ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ ﺭﺍ میتوان ﻣﺘﺼﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺍﺳــﺎﺱ ﺁﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺗﺨﺮﻳﺒﻲ ﺍﺯ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﺎﺕ ﺳﺮ میزند.
عوامل روان شناختی موثر بر بروز رفتار های تخریبی جمعی |
۱-ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ: هنگامیکه راهدست ﻳﺎﺑﻰ ﺑﻪ ﻳﻚ ﻫﺪﻑ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﻰ ﺑﺴﺘﻪ میشود ﻳﺎ دستیابی ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﻪ تأخیر میافتد، ﻧﺎﻛﺎﻣﻰ ﺭﻭﻯ میدهد .ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ناکامیها بهطور ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺍﺯ مکانیسمهای ﺩﻓﺎﻋﻲ ﺍﺳــﺘﻔﺎﺩﻩ میکنند ﻛﻪ ﻫﺪﻑ آنها ﺣﻔﻆ ﺣﺮﻣﺖ ﻧﻔﺲ ﻭ ﺑﻘﺎء انسانها هست .بهعنوانمثال ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮﺍﻥ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ، میتوان ﺑﻪ ﻋﺪﻡ دستیابی ﺗﻴﻢ ﻣﺤﺒﻮﺑﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ، ﺍﺷــﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ
.ﺍﻧﻮﺍﻉ مکانیسمهای ﺩﻓﺎﻋﻲ عبارتاند ﺍﺯ :ﺳــﺮﻛﻮﺑﻲ( ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻲ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺣﻮﺍﺩﺙ، ﺍﺧﻄﺎﺭ، ﺍﻣﻴﺎﻝ ﻭ خواستههای ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻭ ﺩﺭﺩﻧﺎﻙ ﻭ ناراحتکننده)؛ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ( ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ ﺩﺭ ﺳــﻄﺢ پایینتر ﺍﺯ ﺳﻄﺢ ﺭﺷﺪﻱ ﻓﺮﺩ ﻣﺜﻞ ﮔﺮﻳﻪ ﻭ ﻳﺎ ﺑﺮﮔﺸــﺖ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﺍﻥ لذتبخش ﻭ پایینتر ﺯﻧﺪﮔــﻲ ﻣﺜﻞ ﻗﻬﺮ ﻛﺮﺩﻥ زنها ﻭ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻭﺍﻟﺪﻳﻦ)؛ جابهجایی( ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﻛﺎﻡ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻳﺎ ﺍﺷــﻴﺎء ضعیفتر ﻣﺜﻞ ﺷﻜﺴﺘﻦ ﺍﺷﻴﺎء، ﻳﺎ ﻛﺘﻚ ﺯﺩﻥ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ)؛ ﻓﺮﺍﻓﻜﻨﻲ( ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﺠﻮﺯ ﻣﻨﺎﺳــﺐ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳــﺎﺕ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﺜﻞ عیبجویی)؛ دلیلتراشی ﻳﺎ ﺗﻮﺟﻴﻪ( ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﺠﻮﺯ ﻣﻨﺎﺳــﺐ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻳﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ مثلاً ﮔﺮﺑﻪ ﺩﺳــﺘﺶ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﺖ ﻧﻤﻲ ﺭﺳﻪ)… ؛ خیالبافی ً(ﺍﺭﺿﺎ خواستهها ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺨﻴﻼﺕ)؛ ﺗﺤﻘﻴﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ( ﮔﺎﻫﻲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﺮﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﻣﻘﺎﻡ ﻳﺎ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ، ﺍﺭﺯﺵ ﺁﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﻳﻴﻦ میآوریم.)
۲-عدم ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ: عدم اعتماد ﺩﺭ ﺭﻭﺍﺑــﻂ ﻣﻴﺎﻥ انسانها، ﭼﻪ ﻓﺮﺩﻱ ﻭ ﭼــﻪ ﺟﻤﻌﻲ، ﺑﺨﺶ ﻣﻬﻤــﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ، ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ میدهد .ﻫﺮ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﻱ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨﺪ ﺩﺍﺷــﺘﻦ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻃﺮﻓﻴﻦ ﻳﻚ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﻧﺴــﺒﻲ ﺍﺳــﺖ .مثلاً، ﻣﻴﺰﺍﻥ ﻋﺪﻡ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺪﻳﺮﺍﻥ ﺍﺟﺮﺍﻳﻲ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﻱ ﻣﺴﺎﺑﻘﺎﺕ . بیاعتمادی ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﻭ برعکس ﻭ بیاعتمادی ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﭘﻠﻴﺲ ﻭ ﺑﺎﻟﻌﻜﺲ ﻭ ﻧﻴﺰ بیاعتمادی ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ، تأثیرات ﻣﺨﺮﺑﻲ ﺑﺮ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻭ ﺗﻌﺎﻣﻼﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ میگذارد.
3-عزتنفس: ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺳﻨﺠﺶ ﺍﺭﺯﺵ ﻓﺮﺩ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﻗﻴﺎﺱ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﻓﺮﺍﺩ.
در بسیاری از مشکلات و چالشهای زندگی شخصی و شغلی خود، میتوانیم ردپای عزت نفس را به عنوان یکی از ریشهها ببینیم.
کمبود عزت نفس،موجب میشود درتصمیم گیریها برای (دانش، نگرش، تجربه و الگوهای ارزشی) خودمان به اندازهی دیگران، اعتبار قائل نباشیم و به همین دلیل، برای اطرافیان سهمی بیش از آنچه باید، در تصمیمگیریهای شخصی خود قائل شویم.
افزایش عزت نفس زیربنای رشد سالم است
4-پرﺧﺎﺷﮕﺮﻱ: هنگامیکه ﺍﻧﺴــﺎﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﻬﺪﻳﺪ میشود ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮﻱ ﻧﺸــﺎﻥ میدهد ﻛﻪ ﻳﻚ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺩﻓﺎﻋﻲ آموختهشده ﺍﺳﺖ .ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻧﻈﺮﻳﺎﺕ ﺭﻭﺍﻥ ﺷﻨﺎﺳﺎﻥ ﻋﻠﻞ ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮﻱ عبارتاند ﺍﺯ ﺍﺧﺘﻼﻻﺕ ﺭﻭﺍﻧﻲ ﻭ ﻋﺪﻡ ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺧﻮﺩ، ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﻗﺪﺭﺕ( بهخصوص ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﻭﺭﻩ ﻛﺴﺐ ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ﺍﺳﺖ)
تهدید ﻭ ﻋﺪﻡ ﺍﺭﺿﺎﻱ خواستهها .مثال: ﭘﺮﺧﺎﺷﮕﺮﻱ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮﺍﻥ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺷﺎﻣﻞ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎ، ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻧﮕﺮﺵ، ﻋﺪﻡ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ آنها مدنظر ﺍﺳﺖ.
۵-نگرش ضد اجتماعی: نگرشها عبارتاند ﺍﺯ ﭘﺴﻨﺪﻫﺎ ﻭ بیزاریها، ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻳﺎ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ موقعیتها، ﺍﺷﻴﺎ، ﺍﺷﺨﺎﺹ، گروهها ﻭ ﻫﺮ ﺟﻨﺒﻪ ﻣﺸﺨﺼﻲ ﺍﺯ ﻣﺤﻴﻂ، ازجمله اندیشههای ﺍﻧﺘﺰﺍﻋﻲ ﻭ خطمشیهای ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ .
ﻣﻨﻈﻮﺭ ﻧﮕﺮﺵ ضداجتماعی به عنوان نمونه: نگرشهای ﻣﻨﻔﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺮﺍﻥ ﺑﻪ مأموران ﻭ ﻣﺤﻴﻂ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭﺭﺯﺷﮕﺎﻩ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
6-متقاعدسازی:ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ویژگیهای ﻋﻴﻨﻲ ﻳﻚ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻭﺍﻛﻨﺶ نمیدهند، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮﻫﺎﻱ ﺫﻫﻨﻲ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻭﺍﻛﻨﺶ ﻧﺸــﺎﻥ میدهند .ﺩﺭ ﺍﻳﻦ بررسی درواقع ﺷــﺮﺍﻳﻄﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺣﺎﺿﺮ ﺩﺭ ﻭﺭﺯﺷــﮕﺎﻩ ﺍﻳﺠﺎﺩ میشود ﻛﻪ ﻃﻮﺭﻱ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ اصطلاحاً ﺑﻪ ﺁﻥ ﻏﻔﻠﺖ ﺟﻤﻌﻲ میگویند ﻭ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﻪ پیامهایی ﻛﻪ ﭘﻠﻴﺲ ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﺍﺭﺳــﺎﻝ میکند ﭘﺎﺳــﺦ ﻣﺜﺒﺖ ﺩﻫﻨﺪ.
وقتی آسیب اجتماعی وجود دارد یعنی اینکه غفلت اجتماعی اتفاق افتاده است
آسیبهای اجتماعی ناشی از غفلت است، رشد جرائم و آسیبهای اجتماعی نتیجه غفلت از امر پیشگیری است
7-ﮔمنامی: ﺗﻌﺪﺍﺩﻱ ﺍﺯ ﭘﮋﻭﻫﺸــﮕﺮﺍﻥ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻧﺘﻮﺍﻥ ﻫﻮﻳﺖ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺭﺍ ﻣﺸــﺨﺺ ﻛﺮﺩ، ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺿﺪﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ غیراخلاقی آنها ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ مییابد.
فردیت باختگی و همرنگی: ﻣﻔﺎﻫﻴــﻢ ﺑﻌﺪﻱ ﻣﺘﻐﻴﺮ ﻓﺮﺩﻳﺖ ﺑﺎﺧﺘﮕﻲ ﻭ همرنگی ﻫﺴــﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﻬﺎﺗــﻲ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺗﺪﺍﺧﻞ مییابند
.ﺍﻭﻝ ﺍﻳﻨﻜﻪ، ﺩﺭ ﻫﺮﺩﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺛﺮﺍﺕ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﺮ ﻓﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺤﻠﻴﻞ عمیقتر، ﺷــﺎﻫﺪ زمینههای ﻧﻔﻮﺫﭘﺬﻳﺮﻱ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺩ ﻫﺴــﺘﻴﻢ .
ﺩﻭﻡ ﺍﻳﻨﻜﻪ، ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﭘﺪﻳــﺪﻩ، ﻓﺮﺩ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭﻱ میشود ﻛﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﻳﺎ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﺮﺗﻜﺐ میشوند .
ﺳــﻮﻡ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻗﺴﻢ ﺍﺯ نفوذپذیری، ﻫﻮﻳﺖ ﻓﺮﺩﻱ ﺷﺨﺺ ﻣﺨﺪﻭﺵ میشود.
ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺳــﻌﻲ ﺷــﺪﻩ ﺍﺳــﺖ ﻋﻮﺍﻣﻠﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺒﺎﺕ ﺑﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺗﺨﺮﻳﺒﻲ میشوند ﺷﻨﺎﺳــﺎﻳﻲ ﻛﻨﻴﻢ .ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺟﻤﻌﻴﺘﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻤﺎﺷــﺎﻱ ﻣﺴــﺎﺑﻘﻪ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﮔﺮﺩ ﻫﻢ ﺟﻤﻊ شدهاند، بهعنوان نمونهای ﻛﻪ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺟﻤﻊ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺍ هست ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺧﺬ ﻧﻈﺮﺍﺕ ﺍﻳﻦ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺁﻣﺎﺭﻱ، ﻋﻠﻞ ﺑﺮﻭﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﺗﺨﺮﻳﺒﻲ ﺟﻤﻌﻲ ﺭﺍ ﺍﺳﺘﺨﺮﺍﺝ کردهایم
نظریه سرایت:
وقتى جماعتى گرد هم مىآیند، واکنشى عاطفى از یک شخص به شخص بعدى سرایت مىکند تا آنجا که سرانجام، از هویت فردى و خویشتنداری شخص دیگر چیزى باقى نمىماند.
ناشناسى:
در میان جماعت هائی که افراد آنها همدیگر را هیچ نمىشناسند، رفتار غیرمتعارف فراوان دیده مىشود. فردى که در یک چنین جماعت هائی قرار مىگیرد، فرصت خوبى مىیابد که مسئولیتهاى فردى خود را بهگونهاى موقتى فراموش کند.
مثال: جمعیتهاى غوغا گری که براثر یک محرک آنى تحریکشده و دست به خشونت مىزنند، پس از ارتکاب عمل، از خود سلب مسئولیت مىکنند و از ناشناسى خود در میان جمع سوءاستفاده کرده و همه بار گناه عمل خود را به دوش دیگران و جمع مىاندازند
حالت غیرشخصى:
عضویت در جماعت و رفتار جمعى را عموماً غیرشخصى مىانگارند. عملى که جماعت انجام مىدهد، لزوماً براى حمله به یک شخص خاص و یا پشتیبانى از او نیست.
مثال: شورشهاى خشمگین و خودجوش مردم در هنگام فوران هرکسى را که علاقهمند به پیوستن در صفوف خود بیابند به درون خود جذب مىکنند و به هویت شخصى آنها توجهى نشان نمىدهند و هرکسى را که در برابر آنها بایستد آماج حمله و ضرب و شتم قرار مىدهند.
تلقینپذیرى:
ازآنجاکه یک جماعت از رهبرى جاافتاده، الگوهاى رفتارى پذیرفتنى و مسئولیت فردى برخوردار نیست، بیشتر بر اساس تلقین عمل مىکند. این تلقینها اگر با قاطعیت بیان شوند، تأثیر نیرومندترى بر اعضاء جماعت مىگذارند
مثال: در شورشهاى خلقالساعهٔ شهری، جماعت درگیر بسیار تحتفشار تلقینها و القائات رهبران خودساخته خود قرار مىگیرند و از فرمیون آنها بیچونوچرا اطاعت مىکنند و به پیامدهاى ناخوشایند و زیانها و خسارتهاى مالى و حتى جانى این فرمانها نمىاندیشند.
سرایت اجتماعى:
وقتى یک جماعت برانگیخته مىشود و واکنشهاى عاطفى از شخصى به شخص دیگر گسترش مىیابند، حالت سرایت اجتماعى پدیدار مىشود. این حالت سرایت اجتماعى زمانى به واج مىرسد که همه اعضاء جماعت تحتفشار قرارگرفته باشند.
مثال: وقتى گروهى از افراد یک جامعه تحتفشار یک مسئله دردناک اجتماعى یا اقتصادى فرهنگی، در یکجا گردهام مىآیند، هرکس دیگرى را تحریک مىکند و واکنشهاى هیجانى و عاطفى بهصورت یک بیمارى واگیر نده اجتماعى در میان یکایک اعضاء جماعت سرایت مىیابند تا آنکه سرانجام، همگى به حرکت درمىآیند و چون سیلى خروشان به خیابانهاى اصلى شهر سرازیر مىشوند.
نظریه سرایت (واگیری) اجتماعی:
هنگامیکه جماعتی تشکیل میشود، واکنش هیچانی از یک شخص به شخص دیگر گسترش میابد و حتی بهجایی میرسد که هویت شخصی و خویشتنداری فردی اعضا از میان میرود. موارد زیر ویژگیهایی است که نوعاً در میان اعضای جماعت یافت میشود و باعث از میان رفتن خویشتنداری و هویت شخصی آنان میشود.
گمنامی: اشخاصی
که یک جماعت را تشکیل میدهند، غالباً بی نامند؛ به این معنا که باهم بیگانه و ناشناساند.
بینامی، ناشناس ماندن و شناخت شخصی نداشتن از افراد جماعت، بهویژه، در تظاهرات
خیابانی و راهپیماییها مشاهده میشود. وقتی جماعتی تشکیل میشود، تنها همهمه آن
به گوش میرسد نه صدای فرد. به همین سبب در میان افرادی که به جماعت میپیوندند، غالباً
رفتارهای غیرمتعارف گوناگونی دیده میشود. فردی که در جماعت شرکت میکند، اغلب
زمان خود را رها میکند و به کارهای نسنجیده دست میزند. آنچه شخص در چنین حالاتی
مرتکب میشود، عمدتاً ارتحالی و بدون تفکر و تأمل است. در جماعت، احساس مسئولیت
شخص، به دلیل گمنامی، کاهش میابد.
آشوبگرانی
که به قصاص و اعدام بی محاکمه افراد دست میزنند، بعداً که متوجه ابعاد جنایتشان میشوند،
همه باز گناه و مسئولیت را به دوش جماعت مینهند. آنان معمولاً، بهسادگی در پشت
حجاب گمنامی پنهان میشوند و ادعا میکنند که گناه از آنان نبوده است و خود را از
ارتکاب به هرگونه جرمی مبرا میدانند. درواقع، دنبالهروی جماعت معنایش این است که
شخص نهتنها خود را شخصاً مسئول اعمال جمعی نمیداند، بلکه از ارتکاب عمل غیرعقلانی
در سایه جماعت نیز پروایی ندارد.
در هم شکستن فردیت-تلقین
پذیری-سرایت
(واگیری) اجتماعی–شایعه-تبلیغات-اثربخشی
تبلیغات
رفتار جمعی رفتاری است عاطفی که براثر وضع یا حادثهای از شخص یا اشخاصی سر میزند و براثر واگیری اجتماعی به دیگران منتقل میشود و درنتیجه گروه کمابیش متجانسی به وجود میآید.
باید فوراً اضافه کرد که اجتماع حادثهدیده، هرگز به شکل کامل به شرایط طبیعی بازنمیگردد. حتی باگذشت سالیانی دراز، حادث در وجدان و در خاطره جمعی ساکنان باقی میماند. گرچه نقش و نشان آن کمرنگ و کمرنگتر میشود، لیکن هر گز محو نمیشود؛ اما باید توجه داشت که عوامل گوناگونی به بازگشت اجتماع حادث دیده به شرایط نسبتاً طبیعی یاری میرسانند که دو عامل از سایر عوامل برجستهترند: اولین عامل، سازوکارهای (مکانیسمها) دفاعی اجتماعات انسانی است. جامعه و اجزای آن تمایلی پایدار به بقا دارند، مشابه اصل صیانت ذات در انسانها، به همین سبب فروپاشی اجتماعی به معنای کامل آن تنها در صورتی رخ میدهد که همه افراد آن اجتماع رخت بربندند و به نقطهای دیگر روند و یا جهان خاکی را ترک کنند. حتی در چنین مواردی تا مدتها اجتماع مفروض در ذهن و خاطره جمعی باقی میماند
عامل دوم که در بازگشت تقریبی شرایط به وضع شبه عادی کمک میکند،
جمعی بودن حادثه است.
گرچه پس از حادثه، روح و روان بازماندگان آسیب میبیند،
لیکن ازآنجاکه همه کم و پیش از حادثه زیاندیدهاند، انسجام
اجتماعی در بین بازماندگان افزایش مییابد و نوع جدیدی از وفاق اجتماعی شکل میگیرد
که عامل پدیدآورنده آنها سرایت
(واگیری) اجتماعی است که عبارت اند:
وقوع سرایت هیجانی،شایعه، عامه،تبلیغات،اثربخشی تبلیغات،هوس و مُد،نتایج رفتار جمعی،
حادثه واقعشده
انواع جماعت
1-جماعت نمایشی:
2 -جماعت فعال:
الف-جماعت شنونده – تماشاچی
ب-جماعت شورشی
جنبش اجتماعی و رفتار جمعی:
رفتار جمعی (collective behaviour)؛ حرکتی واکنشی، عاطفی، هیجانی، خودانگیخته، برنامهریزی نشده و ناگهانی است که در واکنش نسبت به محرکی اجتماعی تولید میشود.
این حرکت؛ کور، موقت و گذراست که در پی جریحهدار شدن احساسات جمعی مردم ناشی از فشارهای ساختاری آغاز میشود و با تخلیه احساسات برانگیختهشده، فرومینشیند.
.این حرکت جمعی معمولاً خود را بهصورت شورشهای مردمی نمایان میسازد.
عواملی در جامعه سبب ایجاد فشارهای ساختاری میشوند که صورتی اجتماعی، اما ماهیتی سیاسی دارند.
از ناحیه این عوامل، مردم در فشار قرار میگیرند و چون مجرایی قانونی برای ابراز اعتراض در نظام سیاسی موجود تعبیه نگردیده، خیابان به مکان بیان اعتراض تبدیل میگردد.
هرگاه خشم، فریاد و اعتراض صورت جمعی بپذیرد، حرکت جمعی خود را بهصورت شورش اجتماعی نمایان میسازد.
بااینحال، رفتار جمعی فاقد استراتژی مشخص، ایدئولوژی تغییر و هدف تبیین شده است و با تخلیه هیجانات جمعی فروکش میکند.
البته رفتار جمعی پس از فروکش کردن میتواند بذر جنبشی اجتماعی را در زمین جامعه بی افشاند
بهویژه اگر زمینه هایی که سبب بروز رفتار جمعی شدهاند، از بین نرفته باشنده مشکلات و معضلاتی که سبب ایجاد فشارهای ساختاری گردیدهاند، حل و رفع نشده باشند.
این بهنظام سیاسی نیز بستگی دارد که تا چه اندازه پیام جامعه را برای لزوم تغییر دریافته و جدی انگاشته و تا چه حد از قابلیت تغییر مسالمتآمیز برخوردار است.
«جنبش اجتماعی» (social movement)؛ حرکتی پایدار و سازمانیافته در راستای تغییر یا حفظ برخی از عناصر جامعه است.
جنبشهای اجتماعی عمری طولانی دارند و از یک ایدئولوژی مشخص برخوردارند که اعضای جنبش را گرد هم میآورد و آنها را برای تحقق هدف تعریفشده خودسازماندهی میکند و به حرکت درصحنه اجتماع میکشاند. این ایدئولوژی، روشهای دستیابی به اهداف جنبش را نیز تعیین میکند.
جنبش اجتماعی حرکتی با برنامه، فراگیر و کنش گرایانه است که با «رفتار جمعی» متفاوت است
گروه
گروه به تعدادی از آدمها اطلاق میشود که با یکدیگر روابط متقابل دارند و بر اساس یکرشته چشمداشتهای رفتاری مشترک به همدیگر احساس وابستگی میکنند.
گروههای اجتماعی
سه گونه بنیادی گروه ازنظر جامعه شناسان عبارتنداز:
– تجمع که بر هرگونه گردآمدن طبیعی مردم اطلاق میشود.
– تعدادی از افراد که در برخی از ویژگیهای اشتراک دارند.
– تعدادی از افراد که در نوعی کنش متقابل منظم و تکراری شرکت دارند.
نهادمندی به فرایندی اطلاق میشود که از طریق آن نظام با قاعدهای از هنجارها، تضادها و نقشهای بههمپیوسته و موردپذیرش جامعه، شکل میگیرد.
کارکردهای بنیادی نهادها
۱٫ نهادها
الگویی رفتاری اجتماعی شایسته را در موقعیتهای گوناگون در اختیار فرد میگذارند.
۲٫ نهاد نقشهای گوناگون را برای فرد فراهم میکنند.
۳٫ نهادها به افرادی آموزنده بهترین شیوه رفتار، همان رفتار باثبات است.
۴٫ نهادها در جهت تنظیم و نظارت بر رفتار اجتماعی عمل میکنند.
۱٫ جابهجایی
کارکردی زمانی اتفاق میافتد که یکنهاد دیگر نتواند نیاز معینی را در جامعه برآورده
سازد.
۲٫ دو یا چند نهاد قادر به برآوردن یک نیاز باشند، ویژگیهای عام نهادها
۱٫ نمادهای
فرهنگی نشانههای شاخصیاند که نشانگر حضور یکنهاد به شمارمی آیند. این نمادها هم
میتوانند مادی باشند وهم غیرمادی.
۲٫ قواعد رفتاری دربرگیرنده آیینهای کرداری رسمی و سنتهای غیررسمیاند که برای
نقشهای معین شایسته بشمار میآیند.
۳٫ ایدئولوژی که نظامی از عقاید همبسته است که اعضای یک گروه در آن اشتراک دارند.
کارکردهای بنیادی نهادها
۱٫ نهادها
الگویی رفتاری اجتماعی شایسته را در موقعیتهای گوناگون در اختیار فرد میگذارند.
۲٫ نهاد نقشهای گوناگون را برای فرد فراهم میکنند.
۳٫ نهادها به افرادی آموزنده بهترین شیوه رفتار، همان رفتار باثبات است.
۴٫ نهادها در جهت تنظیم و نظارت بر رفتار اجتماعی عمل میکنند.
الف-جابه جایی کارکردی زمانی اتفاق میافتد که یکنهاد دیگر نتواند نیاز معینی
را در جامعه برآورده سازد.
ب-دو یا چند نهاد قادر به برآوردن یک نیاز باشند، ویژگیهای عام نهادها:
(1) نمادهای فرهنگی نشانههای شاخصیاند
که نشانگر حضور یکنهاد به شمارمی آیند. این نمادها هم میتوانند مادی باشند وهم غیرمادی.
(۲) قواعد رفتاری دربرگیرنده آیینهای
کرداری رسمی و سنتهای غیررسمیاند که برای نقشهای معین شایسته بشمار میآیند.
(۳) ایدئولوژی که نظامی از
عقاید همبسته است که اعضای یک گروه در آن اشتراک دارند.
خانواده از گروهی از آدمها
ترکیب میشود که از راه خون زناشویی و یا فرزند پذیری با یکدیگر ارتباط مییابند و
طی یک دوره زمانی نامشخص، باهم زندگی میکنند
خویشاوندی به شبکه وسیعی از افراد اطلاق میشود که از طریق نیاکان مشترک، زناشویی
و فرزند پذیری به یکدیگر وابسته باشند.
• مهمترین پیامد گذار از یک خانواده سنتی روستایی به یک خانواده صنعتی شهری جانشینی خانواده هستهای غالب کنونی بهجای خانواده خویشاوندی گسترده پیشین است.
دلایل سستتر شدن پیوندهای خانواده گسترده :
الف(فرد در یک جامعه شهر باید ازنظر جغرافیایی تحرک داشته باشد.
ب) گروههای رسمی در کمک به افراد برای حل مسائلشان، جایگزین گروههای نسبی میشوند.
ج) افراد اکنون این فرصت رادارند که باکار و کوشش خودشان به منزلت دلخواهشان دست
یابند.
• در جامعه شهری – صنعتی ، ارتقای فرد
در جامعه، از طریق شایستگیهای حرفهای او امکانپذیر است.
• فرد برای ارتقای شغلی خود ممکن است
به شهر دیگری منتقل شود. بدیهی است خانواده هستهای در این فرآیند پابرجا، میماند،
اما ارتباط افراد با خانواده گسترده گسسته میشود.
• دریک محیط شهری فردی که با مشکلات
شخصی روبرو میشود میتواند به یک متخصص یا همکار حرفهای که خویشاوندش نیست،
مراجعه کند. این مورد نشان میدهد که تا چه حد نقش شبکه خویشاوندی به دلیل توسعه شهرنشینی،
کاهشیافته است.
- طلاق
• این واقعیت که میزان طلاق در جوامع نوین امروزی بسیار بالاتر از دوران پیشین است، بیشتر جامعه و ارزشهای متغیرمان سرچشمه میگیرد تا از گسیختگی و تباهی خانواده بهعنوان نهاد اجتماعی.
– مهمترین دلیل طلاق این است که پس از ازدواج، یکطرف زناشویی از طرف دیگر چشمداشتهای بیشازحدی دارد.
دگرگونی در ساختار خانواده:
۱- کوچک شدن حجم خانواده
۲- دگرگون شدن برداشتهای افراد از طلاق
۳- تغییراتی در نقشهای مردان وزنان سرچشمه میگیرد.
عوامل سلب هویت فردی و خویشتنداری
از اعضای یک جمعیت:
۱- ناشناسی:
به دلیل عدم
شناخت افراد از یکدیگر، مسئولیت فردی بهگونهای موقت فراموش میشود.
۲- حالت غیرشخصی:
عضویت در
جماعت و رفتار جمعی عموماٌ غیرشخصی است.
۳- تلقینپذیری: به دلیل عدم وجود رهبری جاافتاده و الگوهای رفتاری پذیرفتهشده،
بیشتر بر اساس تلقین عمل میشود.
انواع جماعت
۱- بیانگر: در این جماعت، اعضا، احساساتشان را
به شیوه مسالمتآمیز بیان میکنند.
۲- کنشگر: در این جماعت، کنشگر معطوف به هدف
خاص است و خواستار وقوع یک نوع تغییر هست.
۳- اوباش: جماعت کنشگری است که رفتارش ماهیت خشونتآمیز دارد.
۴- حضار: کنشگری که به شیوه انفعالی رفتار میکند.
۵- شورشی: با حمله و پرخاشگری، اعتراض جماعت
نشان داده میشود.
۶- وحشتزده:
وقتی جماعت
به دلیل یک خطر مشترک، دچار وحشت شدید میشود.
سازمانهای رسمی
• سازمان رسمی از گروهی از افراد ترکیب میشود که برای رسیدن به هدف خاصی گرد هم آمده باشند. وزارتخانهها، ارتش و دستگاه دادگــستری، سازمانهای رسـمی به شمار میآیند.
دیوانسالاری
دیوانسالاری به سلسله مراتبی از اقتدار و مسئولیت اطلاق میشود که یک سازمان رسمی برای هماهنگ کردن فعالیتهایش و رسیدن به هدفهای تعیینشدهاش از آن استفاده میکنند.
تفاوت یک سازمان بسیار متشکل با سازمان دارای تشکل ضعیف به میزان خودمختاری اعضایشان مربوط است.
ویژگیهای سازمانهای رسمی
• الگوهای ارتباطی تثبیتشده
• نظام انضباطی رسمی
• تقسیمکار
• نظام تنبیه و پاداش
واکنشهای فردی در برابر دیوانسالاری
• شخصیت دیوان سالارانه عبارتاند از عدم انعطافپذیری مرد جهت تطبیق با موقعیتهای
جدید
• قالبگرایی به اطاعت کورکورانه
از مقررات سازمان اطلاق میشود.
• جابهجایی هدفها به جایگزینی
اهداف شخصی بهجای اهداف سازمانی گفته میشود.
• اخلاق حرفهای پایبندی
متخصصین سازمانی به اصول اخلاق حرفه اطلاق میشود.
جنبش اجتماعی
جنبش اجتماعی هنگامی به وجود میآید که گروه سازمانیافتهای درصدد تغییر عناصری از جامعه برمیآید.
• تفاوت جنبش اجتماعی یا نهاد در این است که نهاد دارای تداوم است اما جنبش اجتماعی در مقایسه با نهاد دوام کمتری دارد.
ویژگیهای جنبش اجتماعی
• اهداف
• برنامه
• ایدئولوژی
مراحل جنبشهای اجتماعی
مرحله ناآرامی ناخرسندی گسترده.
برانگیختگی رهبران مردم را تحریک میکنند.
تشکل تشکیلات رسمی سلسلهمراتب و روشن کردن ایدئولوژی صورت میگیرد.
مراحل جنبشهای اجتماعی:
• نهادند شدن با ویژگیهای دیوانسالاری
• رهبری منضبط
دگرگونی اجتماعی و فرهنگی
دگرگونی اجتماعی
هرگونه دگرگونی در ساختار جامعه، دگـرگونی اجتماعی نامیده میشود. دگرگونیهای اجـتماعی را باید از دگرگونیهای فرهنگی جدا دانست زیرا این نوع دگرگونیها در فرهنگ جامــعه رخ میدهند.
عوامل مؤثر در دگرگونیهای اجتماعی و فرهنگی
۱- عوامل
جغرافیایی
۲- عوامل تکنولوژیک
۳- ایدئولوژی
۴- رهبری
۵- جمعیت
راههای مطرحشدن دگرگونی در جامعه
۱- اشاعه: عبارت
از مطرحشدن یک عضو نو در جامعه از طریق فرهنگ خارجی.
۲- ابداع: آفرینش یکچیز نو است از طریق ترکیب عناصری که در فرهنگ داخلی یک جامعه
وجود دارند.
قدرت اجتماعی
قدرت
قدرت شخصی: فردی که میتواند مسیر
زندگیاش را بدون دخالت دیگران تعیین کند، قدرت شخصی دارد.
قدرت اجتماعی: کسی که میتواند اعمال آدمهای پیرامون خودش را به گونه مؤثری داشته
باشد، دارای قدرت اجتماعی است.
منابع قدرت
۱٫ توانایی
نگهداری و نظارت بر منابع مالی
۲٫ توانایی ناشی از اشغال یک سمت بانفوذ دولتی
۳٫ توانایی ایجاد و حفظ یک کسبوکار موفق
۴٫ توانایی کسب قدرت سیاسی
شکلهای اقتدار
• اقتدار قانونی و عقلایی
• اقتدار سنتی
• اقتدار فرهمندانه
راههای تشخیص قدرت
۱- رهیافت
اشتهار که قابلاعتمادترین افراد اجتماع موردبررسی، پاسخ میدهند که قدرتمندترین
افراد چه کسانی هستند.
۲- رهیافت مقامی که بعد از تهیه لیست افراد صاحب قدرت اجتماع، تعیین میشود کدام
سمت حیاتی است.
۳- رهیافت تصمیمگیری که محقق به مشاهده کسانی که در فرایند تصمیمگیری نقشی دارد
میپردازد و مشخص میکند چه کسی قدرتمندتر است.
• – مارکس، مالکان وسایل تولید را گروهی میداند که قدرت مسلط بر جامعه را در دست دارند.
تحرک اجتماعی: به حرکت افراد از یک منزلت اجتماعی
به منزلت اجتماعی دیگر، تحرک اجتماعی اطلاق میشود
• آدمها ممکن است به منزلت پائین ویا بالا تحرک یابند ویا
در یک سطح منزلتی از یک شغل به شغل دیگر انتقال پیدا کنند
جامعه شناسان چهار نوع تحرک اجتماعی را نام میبرند:
۱- تحرک عمودی: به تغییر
منزلت فرد از یک طبقه اجتماعی به طبقه دیگر اطلاق میشود.
۲- تحرک افقی: به حرکت فرد
از یک شغل به شغل دیگر در همان سطح اجتماعی اطلاق میشود.
۳- تحرک میان نسلی: به تحرکی
اطلاق میشود که میان دو نسل صورت میگیرد.
۴- تحرک درون نسلی: به دگرگونیهایی
که در منزلت اجتماعی یک فرد یا یک گروه طی یک نسل اطلاق میشود.
عوامل دخیل در تحرک اجتماعی
۱- حجم خانواده:
فرزندان که یک خانواده کوچک پرورش مییابند، احتمال تحرک سودیشان بیشتر از یک
خانواده بزرگ است.
۲- نژاد و قومیت
۳- تحصیلات
۴- جنسیت و حق تقدم
۵- ازدواج
۶- چشمپوشی از مزایای حال برای
تضمین آینده بهتر
۷- برنامههای دولتی
ترسوها هیچوقت شروع نمی کنن!
ضعیف ها هیچوقت تموم نمی کنن!
برنده ها هیچوقت بی خیال نمی شن!
استفاده از متن با ذکر منبع بلامانع است مروت آزادبخت