۱-اختلافات ایران و عراق و سایر عواملی که منجر به حمله ارتش عراق به ایران شد و همچنین راهبردهای ایران و عراق در این راستا:
کلیات:
الف-اختلافات دوردست(قبل از انقلاب اسلامی)
جنگ بهعنوان یکی از پایدارترین فعالیتهای زندگی بشر شناسایی گردیده و دارای تاریخ طولانی و دامنهداری است،جنگ ایران و عراق بهعنوان یک رویداد بزرگ تاریخی دارای پیشینه و ابعاد سیاسی ، نظامی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و آثار فناوریهایی است که هر چه در یک دوره تاریخی(۱۳۶۷-۱۳۵۹)رویداده است، اما علل بروز، پیامدها و نتایج آن در زمینههای مختلف از گذشته شکلگرفته و آثار آن تاکنون نیز جریان دارد.
به گواه تاریخ علل وقوع جنگ ایران و عراق بهطورکلی ریشه در جغرافیا و تاریخ روابط متقابل میان دو کشور متمرکز است به شهادت تاریخ، پیشینه اختلافات مرزی بین ایران و عراق به عصر باستان و اختلاف و تنش بین مادها و آشوریها بازمیگردد.
اختلافات مرزی دو کشور: یکی از مهمترین عوامل و علل و حتی بهانه شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است این موضوع یکی از مسائلی است که بارها توسط مسئولین وقت دولت عراق رسماً اعلام گردیده و صدام همواره بر آن پافشاری داشته است. مسئله مالکیت بر اروندرود(شط العرب)یکی از اختلافات عمده میان دو کشور بوده و همین اختلاف سرآغازی شد بر شروع جنگ عراق علیه ایران.با توجه بهوقت دیگر اشارهای به قبل از این تاریخ نمیکنیم.
ب-تاریخ روابط ایران و عراق بعد از انقلاب
در ۲۴ بهمنماه ۱۳۵۷، دولت عراق طی نامهای به مهندس بازرگان از پیروزی انقلاب ابراز غرور و خوشحالی کرد. مهندس بازرگان این نامه را بدون پاسخ گذاشت، اما بار دیگر پس از رفراندوم جمهوری اسلامی، حسن البکر،رئیسجمهوری عراق، پیام تبریکی را برای ملت و دولت ایران فرستاد.
در زمان ریاست جمهوری حسن البکر، روابط ایران و عراق که مصادف با روی کار بودن دولت موقت بود رو به گسترش نهاد و دولت عراق دو بار خواستار سفر بازرگان به کشور خود شد.
فراز و نشیبهای روابط ایران و عراق در دوره دولت موقت به وخامت نگرایید و باوجود عواملی چون حمله هواپیماهای عراق به روستاهای مرزی ایران (در ۱۴ خرداد ۱۳۵۸) دولت ایران عذرخواهی دیپلماتیک و رسمی دولت عراق و اعلام پرداخت غرامت از جانب این کشور را پذیرفت و به فشار گروههای سیاسی داخلی (مبنی بر اعزام نیرو به این مناطق و پاسخگویی به این تجاوزات) اهمیتی نداد.
اما اوضاع با برکناری حسن البکر از مقام ریاست جمهوری و دبیر کلی حزب بعث و روی کار آمدن صدام حسین تغییر کرد. صدام حسین سیاستهای چپگرایانه حزب بعث را ضمن تجهیز ارتش عراق، همپیمانی با کشور شوروی و با ابراز تمایل به غرب کوشید تا با هماهنگ کردن سیاست خارجی عراق با منافع کشور شوروی و غرب به اهداف استراتژیک خود درباره گشایش تنگناهای ژئوپلیتیک کشور عراق، به دست گرفتن سردمداری جهان عرب و پر کردن خلأ پدید آمده در منطقه (ایفای نقش ژاندارم از سوی کشور متبوعش) دست یابد.
در سال ۱۹۷۵ صدام در الجزایر، قرارداد حسن همجواری را با شاه ایران امضا کرده بود، به همین دلیل، هیچگاه خود را به دلیل انجام این کار، نمیبخشید. ازاینرو، بعد از انقلاب اسلامی ایران و در نخستین دیدارش با ابراهیم یزدی (شهریورماه ۱۳۵۸ )، عادی شدن روابط دو کشور را منوط به استرداد جزایر سهگانه (تُنب کوچک و بزرگ و ابوموسی) از سوی ایران، تأمین حقوق ملت عربستان (خوزستان) و بازگرداندن قسمتهایی از اروندرود به عراق دانست.
از سوی دیگر، با اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام و مخالفت با درخواست نخستوزیر برای تخلیه سفارت ،مهندس بازرگان استعفاء دادند و در پی استعفای دولت موقت، در ایران نیز شور انقلابی همه مردم را فراگرفت و شورای انقلاب عهدهدار اداره امور شد. این شورا درزمینه ی سیاست خارجی و روابط بینالمللی، سیاست انعطافناپذیرتری را در پیش گرفت و به دنبال آن، روابط ایران و عراق بهسوی تیرگی بیشتر رفت. البته، دولت عراق به دلیل قرار داشتن در موضع قدرت، خواهان چنین وضعی بود و بهدرستی میدانست که در صورت برقرار بودن روابط حسن همجواری بین دو دولت ایران و عراق و ادامه یافتن آن قادر نخواهد بود مقاصد درونی خود را که تضعیف جمهوری اسلامی ایران و تجدیدنظر در قرارداد الجزایر (۱۹۷۵) و استقرار حاکمیت انحصاری عراق بر اروندرود ازجمله مهمترین آنها بود، تحقق بخشد.
این کشور با تبلیغات وسیع درباره صدور انقلاب اسلامی و تهدیدات آن علیه کشورهای عربی منطقه خلیجفارس، هم نگرانی و دوری این کشورها را از ایران و هم نزدیکی بیشتر خود را به آنها باعث شد و بهموازات آن، به تحریکات خود در بین مردم ایران ادامه داد و تیرگی بیشتر روابط دو کشور را به نهایت وخامت رساند. اما در مقابل، مسئولان سیاست خارجی ایران، توجه لازم را به شرایط جهانی و چگونگی تضادها و تفاهمهای بین کشورها نکردند و زمینهای فراهم آوردند که حریف آشنا به اصول دیپلماسی، بهرههای فراوانی از آنها برد.
از سوی دیگر، رویکرد سیاسی جدید عراق (ضمن همپیمانی با کشور شوروی، تمایل به غرب از سوی این کشور) باعث شد تا برژینسکی، مشاور امنیت ملی امریکا، اعلام کند که این کشور بین منافع واشنگتن و بغداد هیچ تضاد اصولی نمیبیند. همچنین، مقامات آمریکایی سفرهای بسیاری را به عراق انجام دادند، آنهم درست زمانی که با حل نشدن معضل گروگانها در سال ۱۳۵۸، کارتر فشار بر ایران را تشدید کرده و در فروردینماه ۱۳۵۹، با اعلام قطع رابطه با ایران، این کشور را تحت تحریم اقتصادی قرار داده بود، ضمن اینکه پیشازاین نیز، از ارسال هرگونه تجهیزات نظامی به ایران خودداری شده بود.
از سوی دیگر ارتش سرخ کشور شوروی، کشور افغانستان همسایه شرقی ایران را اشغال نموده و قصد داشت به آبهای آزاد دریای عمان از طریق سیستان و بلوچستان و چابهار دست رسی پیدا کند و ایران مخالفت خود را اعلام نمود.کشور شوروی ضمن ناخرسندی از تصمیم کشور ایران، از صدام حسین خواسته بود ایران را در غرب درگیر نمایند تا توان خود را در شرق از دست بدهد.
در این فضای روانی جدید، صدام حسین اعلام کرد که عراق آماده است تمام اختلافات خود را با ایران از راه زور حل کند. این موضعگیری آشکارترین اعلام آمادگی عراق برای فشار به ایران در راستای سیاست مسکو و واشنگتن بود. در تیرماه ۱۳۵۹، برژینسکی برنامه مذاکره محرمانه مقامات امریکا و عراق را طراحی کرد. هدف از این مذاکره، بحث درباره هماهنگ کردن فعالیتهای دو کشور علیه ایران بعد از شکست عملیات طبس بود.
هنوز اندکی از شکست عملیات طبس (طوفان صحرا) نگذشته بود که اداره دوم ارتش، کودتای نقاب که برای تضعیف بیشتر ارتش بخصوص نیروی هوایی طراحی گردیده بود، کشف و با کمک نیروهای ارتش و نیروهای سپاه در تیرماه ۱۳۵۹ خنثی کردند. همزمان با این رویداد، درگیریهای مرزی ایران و عراق به گونه چشمگیری افزایش یافت و صدام تهدیدات خود را علنی کرد،بهگونهای که گفت:« ما نیروی لازم را برای بازپسگیری جزایر سهگانه فراهم کردهایم» و در آغاز شهریورماه، کسینجر از جنگ ایران و عراق و پیروزی عراق حداکثر طی ده روز سخن گفت.
ج-روند تبدیل درگیریهای مرزی به جنگ:
بهطورکلی، باید گفت حوادث مرزی ایران و عراق که از حدود دو ماه پس از وقوع انقلاب اسلامی آغازشده بود تا بهمنماه ۱۳۵۸، بهصورت کماهمیت و ازنظر تعداد ثابت باقیمانده بود(حدود ۸۴ مورد تجاوز زمینی، هوایی و دریایی)، اما از اسفندماه ۱۳۵۸ به بعد، رویدادها افزایش یافت و از تاریخ ۲۰ فروردینماه ۱۳۵۹ روزی که آتش توپخانه سنگین عراق علیه قوای ایران در منطقه قصر شیرین پانزده مجروح بر جای نهاد، صورت جدی به خود گرفت، اما بیشک ۱۹ اردیبهشتماه ۱۳۵۹ جریان وقایع ابعاد حادتری یافت. بهطوریکه در ماه فروردینماه ۱۳۵۹ به دنبال افزایش زدوخوردهای مرزی، ارتشهای هر دو کشور به حال آمادهباش درآمدند.
از آغاز سال ۱۳۵۹، دولت عراق ملاحظهکاریهای سیاسی را کنار گذاشت، آشکارا ایران را متهم و اوضاع متشنج بین دو کشور را با حادثه اعدام آیتالله صدر و اخراج شیعیان عراقی وخیمتر کرد.
درواقع، رژیم عراق در تصمیم خود مبنی بر استفاده از زور علیه ایران مصمم شده بود؛ بنابراین، باید زمینههای بینالمللی را نیز فراهم میآورد به همین دلیل، نامههایی را به سازمانهای بینالمللی و منطقهای نوشت؛ نامههایی که اشتباهات مقامات ایرانی و سخنان مغایر با عرف دیپلماتیک و حقوق بینالمللی را دستاویز قرار داده و برای محکومیت ایران به بهترین نحو از آنها استفاده کرده بود، درحالیکه اختلافات داخلی ایران و عدم همکاری بنیصدر با نخستوزیری شهید رجایی در تعیین وزیر امور خارجه باعث شد که ایران نتواند در مجامع بینالمللی از حقوق خود دفاع و جنگ تبلیغاتی عراق را خنثی کند.
عراق خود را برای یک جنگ تمامعیار آماده و گروههای وابسته به خود را در ایران فعال کرد. همچنین، با گروههای ضدانقلاب و جداییطلب خوزستان و کردستان همکاری نزدیکی را آغاز نمود. در پی این اقدام، کنسولگری عراق در خرمشهر موظف شد که به این گروهها آموزش دهد و آنان را مسلح کند. اینگونه اقدامات عراق موجب شد تا شورای انقلاب در اسفندماه (۱۳۵۸) روابط تهران – بغداد را از حد سفیر به کاردار کاهش دهد.
درحالیکه ایران برای برخورد با دوستان و دشمنان خود استراتژی مشخصی نداشت و دستگاه سیاست خارجی ایران به دلیل نداشتن وزیر امور خارجه فلج شده بود، کشورهای بیطرف منطقه به علت تحریکات عراق،شوروی و امریکا رفتهرفته بهصف دشمنان انقلاب پیوستند.
در اردیبهشت و فروردین ۱۳۵۹، به دنبال درگیریهای مرزی، در استانهای ایلام، کرمانشاه، کردستان و خوزستان حالت فوقالعاده اعلام شد،در شش ماه اول سال ۱۳۵۹ – ۵۵۲مورد تجاوز زمینی، هوایی و دریایی توسط ارتش عراق ثبتشده ازجمله اشغال ارتفاعات زینل کش در۱۶/۶/۱۳۵۹و اشغال ارتفاعات میمک در۱۹/۶/۱۳۵۹که ۴۹۰مورد آن به سازمان ملل گزارش گردیده است.در همین راستا سرهنگ کتیبه رئیس اداره دوم ارتش در اوایل تیرماه ۱۳۵۹ در مجلس حضور پیدا کردند و اعلام نمودند که قرائن و شواهد نشان میدهد که ارتش عراق آماده حمله به ایران هست، باید پیشبینی لازم برای مقابله با حمله احتمالی ارتش عراق انجام گیرد، نمایندگان بدون توجه به گزارش اداره دوم، وی را متهم به گزارش نادرست کردند.
ارتش ایران بر اساس قانون اساسی اصل۱۴۳به نیروها دستور داد که طرحهای احتمالی برای مقابله با حمله ارتش عراق تهیه و به یگانهای عمده ابلاغ نمایند.در راستای این دستور نیروی زمینی طرح دفاعی ابوذر و نیروی هوایی طرح دفاعی البرز و نیروی دریایی طرح دفاعی ذوالفقار تهیه نمودند.
اگر در این برهه جمهوری اسلامی ایران، وزیر خارجه کارکشته و باتجربه و سیستم تصمیمگیری سیاست خارجی مناسبی داشت امکان اینکه جلوی جنگ خانمانسوز را بگیرد وجود داشت، و با کشورهای تأثیرگذار در سیاست بینالملل روابط سیاسی درستی داشتند این تهدید کاهش مییافت. اگر دانشجویان سفارت امریکا را اشغال نمیکردند ، عراق قادر به لشکرکشی به ایران نمیشد زیرا ایران با کشور امریکا همپیمان نظامی بودند، ولی مسئولین، هم پیمانی را یکطرفه لغو کردند و هم اشغال سفارت باعث تحریم و دشمنی با کشورهای پیشرفته و تأثیرگذار گردید.
و اما باوجود حمله همهجانبه عراق در ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ هنوز مسئولان ایران تصور آغاز یک جنگ تمامعیار را نداشتند و اظهار امیدواری میکردند که کار به جنگ نرسد.
د-سایر عواملی که باعث شد تا عراق انگیزه حمله علیه ایران را داشته باشد( نزدیک جنگ):
(۱)سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران
(۲)کسب قدرت در منطقه ژئوپلیتیکی خلیجفارس توسط صدام حسین
(۳)لغو یکطرفه قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر در۲۶شهریورماه و خروج از آن توسط صدام حسین
(۴)ضعف سیاسی و نظامی ایران(یکی از دلایل اصلی اقدام صدام حسین برای تجاوز به کشور ایران است)
(۵)تضعیف ارتش در سطح وسیع تا زیر ۵۰درصد استعداد، اگر ارتش پاکسازی نمیشد ، عراق هرگز حمله نظامی نمیکرد.
هـ-وضعیت ارتش ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به علل ذیل بهشدت تضعیف گردید:
(۱) تقلیل و پاکسازی کارکنان کادر ثابت ارتش در ردههای مختلف فرماندهی بهخصوص امراء و افسران ارشد(حدود۱۳۰۰۰نفر)
(۲) تقلیل خدمت سربازی از ۲سال به یک سال
(۳)لغو قراردادهای خرید تجهیزات نظامی که قبلاً پول آنها پرداختشده بود(مثل ۳۶۰فروند F16 ،۲۰۰۰تانک چیفتن، ۷فروند زیردریایی،۳۸۰فروند بالگرد کبرا و……)
(۴) طرح فروش تجهیزات مدرن و پیشرفته موجود از قبیل ناوها و ناوچههای دریایی و هواپیماF14و….)
(۵) متوقف کردن طرح احداث پایگاه نظامی چابهار
(۶)انحلال پارهای از ساختار و سازمانهای اطلاعات رزمی ارتش
(۷)برکناری کلیه فرماندهان ارتش از درجه سرهنگی به بالا
(۸)موافقت با خرید خدمت افسران و انتقال کلیه کارکنان به موطن اصلی آنها
(۹)اشاعه نافرمانی و بیانظباطی در ارتش باهدف سلب قدرت فرماندهی در آن
(۱۰) سرقت و غارت تجهیزات پادگانهای نظامی بهوسیله ضدانقلاب گروهکها و حتی تعدادی از مردم و نیروهای انقلابی
(۱۱) انحلال ارتش در دستور کار ضدانقلاب و نیروهای تندرو
(۱۲)ایجاد مزاحمت برای فرماندهان و اختلال در امر فرماندهی آنها
(۱۳)کنسل نمودن برنامههای آموزشی و تعمیر و نگهداری و ممانعت در خرید اقلام ضروری
(۱۴) درگیر شدن با ناآرامی در کردستان، سیستان ، خوزستان و گنبد و…
بهطورکلی در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ارتش از همه جهات آسیبهای جدی دید و روحیه افسران آن بهشدت تخریب گردید. خشم و کینه و مخالفت با ارتش و انحلال آن معرف انقلابگری و شاخص وجود خصلت انقلابی بود .و کاملاً وضعیت برای تهاجم ارتش عراق به دست خودمان فراهم گردید، بهطوریکه استعداد ارتش به زیر۵۰درصد رسید.
و- رژیم عراق به اقداماتی دست زد که نشان میدهد، این رژیم با آمادگی کامل سیاسی و نظامی و برنامهای حسابشده وارد جنگ علیه ایران گردیده است
مهمترین این اقدامات میتوان به شرح ذیل خلاصه کرد:
(۱)نقض مکرر حریم هوایی، زمینی و دریایی ایران
(الف) تعداد ۸۴مورد تجاوز زمینی، هوایی و دریایی درسال۱۳۵۸
(ب) تعداد۵۵۲مورد تجاوز زمینی، هوایی و دریایی در ششماهه اول سال۱۳۵۹
(ج) که۴۹۰ مورد آنها به سازمان ملل گزارش گردیده است
(۲)گسترش و استقرار سپاههای ۱،۲و۳ با ۱۲لشکرزرهی، مکانیزه و پیاده، حدود۴۲تیپ مستقل و۹۶گروهان کماندو ارتش عراق در سراسر نوار مرزی
(۳)برگزاری رزمایشهای مختلف در نوار مرزی
(۴)حمایت از گروههای ضدانقلاب در استان های خوزستان، کرمانشاه، ایلام و کردستان
(۵)مینگذاری در جادههای مرزی ایران
(۶) بمبگذاری در معابر عمومی و مراکز اقتصادی
(۷) کمین به ستونهای نظامی و خودروهای عمومی در استانهای مرزی
(۸)ایجاد بحرانهای امنیتی در استانهای مرزی و ترور انقلابیون در این مناطق و حمله به مراکز دولتی و انقلابی با استفاده از عاملین و وابستگان به خود.
۲- وضعیت راهبرد سیاسی، راهبرد نظامی، اهداف در سطح (راهبردی ، عملیاتی و تاکتیکی) عراق در آغاز جنگ:
الف- راهبرد سیاسی عراق:
تهاجم سراسر عراق علیه ایران از راهبرد سیاسی و امنیتی عراق که پیروی از استراتژی کشور شوروی داشت برگرفته بود که بر اساس راهبرد جدید شوروی که علیه کشور افغانستان انجام داد، دو اقدام مهم را ایجاد مینمود که عبارتاند از:
(۱) شروع تهاجم سراسر عراق علیه ایران
(۲) براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران
ب- راهبرد نظامی عراق در آغاز جنگ:
راهبرد نظامی هر کشور ازجمله ایران و یا عراق را باید در اهدافش جستجو کرد. اهداف نظامی عراق در حمله به ایران را میتوان در سه سطح راهبردی، عملیاتی و تاکتیکی تقسیمبندی کرد و تحقق دستیابی به آنها را بهمنزله موفقیت راهبرد نظامی تعریف نمود و یا عدم موفقیت در این مسیر را شکست راهبرد نظامی دانست
ج- اهداف رژیم متجاوز بعث عراق (در سطح راهبردی):
(۱) تجزیه ایران و لغو قرارداد ۱۹۷۵الجزایر
(۲)برهم زدن موازنه قوا، قدرت منطقهای و رهبری جهان عرب
(۳)خروج از تنگنای ژئواستراتژیک و دسترسی به آبهای آزاد
د-اهداف ارتش عراق (در سطح عملیاتی):
صدام حسین و ارتش عراق در آغاز حملهی سراسر خود به ایران تمایل و اعتقادی به یک جنگ تمامعیار و طولانی نداشت وبر این تصور بود که با یک جنگ محدود و برقآسا کار را به نفع خود یکسره خواهد کرد.(استخوانبندی و آموزش و تجربه ارتش ایران را ناچیز فرض نموده بود)ضمن اینکه پیشبینیشده بود، بلافاصله پس از آغاز جنگ، تحولات سیاسی عمیقی در تهران رخ خواهد داد.این برداشت اساساً متکی بر اطلاعات بهدستآمده از کشورهای پشتیبانیکننده و مخالفین داخلی و خارجی ایران بود.
تحلیل و راهبرد عراق از اوضاع داخلی ایران این بود که با یک شک نظامی غافلگیرانه به ایران میتواند مناطق نفتخیز و شهرهای مهم استان خوزستان را تصرف کرده مقدمات تشدید بیثباتی در داخل را برای براندازی نظام جدید فراهم نماید.با این باور صدام هجوم سراسر خود را با هجوم هوایی گسترده در روز ۳۱/۶/۱۳۵۹در ساعت ۱۴۰۰به ۱۹شهر ایران را آغاز کرد و همزمان شهرهای مرزی را زیر آماج حملات توپخانه قرارداد و سپس در سه جبهه شمال، میانی و جنوبی ، حملات زمینی خود را طرحریزی و اجرا نمود.
ارتش عراق بهمنظور شرکت در یک عملیات گسترده و برقآسا تلاشهای قابلتوجهی را در جهت افزایش آمادگی رزمی خود انجام داده و علاوه بر توسعه آموزش، نسبت به تحکیم انضباط، تکمیل یگانهای خود و تشکیل یگانهای جدید اهتمام کامل داشته است.
هـ-اهداف ارتش عراق(در سطح تاکتیکی):
مهمترین اهداف سطح تاکتیکی ارتش عراق که به دنبال اهداف عملیاتی او در آغاز جنگ انجام شد،از همان روز نخست مشخص گردید.
مهمترین اهداف تاکتیکی ارتش متجاوز عراق از این اقدام غافلگیرانه تخلیه شهرهای مرزی و تسهیل در پیشروی یگانهای زمینی و در شهرهای دوردست، انهدام پایگاههای نظامی، تخریب فرودگاهها، پالایشگاهها، مراکز اقتصادی و صنعتی و اندام مراکز استراتژیک دشمن را تشکیل میداد.
۳- وضعیت راهبرد سیاسی، راهبرد نظامی، اهداف در سطح (راهبردی ، عملیاتی و تاکتیکی) ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در آغاز جنگ:
الف- وضعیت راهبرد سیاسی – امنیتی ایران:
از روزهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی، کشور جمهوری اسلامی ایران دچار بروز برخی از اختلافات سیاسی در بین جریانهای مختلف سیاسی و نیز افراد قرارگرفته در رأس حکومت شد. در همین شرایط درگیریها در بعضی از استانها و شهرها مشاهده گردید و در برخی از نقاط، کشور دچار مشکلات امنیتی گردید.
احزاب و گروههای سیاسی بهصورت فراگیر در سطح همه کشور فعالیتهای سیاسی خود را بهشدت ادامه میدادند. علاوه بر فعال شدن برخی از احزاب قدیمی مانند جبهه ملی، نهضت آزادی، گروه فدائیان اسلام، حزب ملت ایران و حزب توده، احزاب جدیدی مانند حزب جمهوری اسلامی، جنبش مسلمانان مبارز، حزب خلق مسلمان و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تشکیل شد و فعالیت میکرد.
همچنین تلاش زیادی برای توسعه نگرانی و ناآرامی در بعضی از شهرهای بلوچنشین استان سیستان و بلوچستان نیز صورت گرفت. امام خمینی(ره) برای بررسی مسائل آن منطقه و رسیدگی به وضع مردم، حجتالاسلام سید علی خامنهای را برای رسیدگی به کمبودها و محرومیتهای مردم بلوچ در ۹ فروردین ۱۳۵۸ به آن استان اعزام نمود. ایشان در حکم خود مرقوم فرمودند: «در طول پنجاه سال رژیم پهلوی، همیشه برادران و خواهران منطقه بلوچستان و سیستان مورد ظلم و جور بودند. لذا جنابعالی به آن منطقه رفته به خواستهای اهالی محترم آن مناطق رسیدگی نمایید و انتظارات مردم دلیر آن دیار را برای اینجانب و اولیای امور گزارش دهید.» (صحیفه امام ۱۳۷۸، جلد۶، ص ۴۲۹).
علاوه بر ناآرامیهای فوق در استانهای مختلف از سوی عوامل وابسته به رژیم بعث عراق و یا گروههای چپ، گروه فرقان نیز که بعضاً بهصورت مخفیانه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تشکیلشده بود، دستبهکار ترور برخی از شخصیتهای مهم انقلاب اسلامی شد. ازجمله آیتالله مرتضی مطهری، رئیس شورای انقلاب و از یاران نزدیک امام خمینی(ره) در شب ۱۲ اردیبهشتماه سال ۱۳۵۸ از سوی این گروه درست چند روز پس از ترور اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی (سپهبد قرنی)، جلوی منزل خود در تهران موردحمله مسلحانه قرار گرفت و به شهادت رسید.
همچنین حاج مهدی عراقی از یاران امام خمینی(ره) و فرزندش حسام نیز توسط گروه فرقان و آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبائی از علمای برجسته آذربایجان و امامجمعه تبریز که نقش مؤثری در پیشبرد نهضت اسلامی در آذربایجان داشت، به شهادت رسیدند.
بهطور خلاصه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از اقدامات ذیل توسط گروههای ضدانقلاب برای تضعیف جریان انقلاب و جلوگیری از تشکیل نظام باثبات جدید در ایران صورت گرفت:
۱- ترور علمای تأثیرگذار و روحانیون پرنفوذ طرفدار امام خمینی(ره) در سراسر کشور؛
۲- فعالیت و تبلیغات گسترده بهمنظور انحلال ارتش و جلوگیری از تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛
۳- توسعه اختلاف قومی و تلاش برای واگرایی اقوام ایرانی از یکدیگر؛
۴- سعی در عدم تشکیل یک حکومت مردمی مقتدر مبتنی بر تفکر اسلامی و نیز مشکلآفرینی در جهت ایجاد بسترهای قانونی و تشکیل نهادهای مؤثر.
البته در بُعد خارجی، رویارویی آمریکا (براثر تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام) و شوروی (به دلیل موضعگیری ایران به دنبال اشغال افغانستان) و عربستان (به دلیل رقابت بر سر رهبری جهان اسلام) با جمهوری اسلامی ایران، از مشکلات حاد سیاسی در آستانه جنگ بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی، دولتی میانهرو روی کارآمد که نه انقلابی موردنظر انقلابیون بود و نه معتقد به حرکتهای انقلابی(اشغال سفارت امریکا)، درنتیجه تضاد دولت موقت با نهادها و نیروهای انقلابی بیشتر شد و از طرفی گروههای سیاسی مخالف نظام با اخلال درروند کشور درصدد به دست آوردن امتیاز و قدرت بیشتری بودند از طرفی اشغال سفارتخانه آمریکا در تهران در تاریخ۱۳/۸/۱۳۵۸ و بازتاب وسیع آن در منطقه و جهان و تائید امام خمینی(ره)بر این حرکت انقلابی ، دولت موقت بازرگان مجبور شد یک روز بعد از اشغال سفارت ، استعفا دهد. زمام امور سیاست داخلی و خارجی کشور بهفرمان امام به شورای انقلاب سپرده شد. این شورا به مدت هشت ماه حیات سیاسی را بر عهده گرفت و با برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در تاریخ ۸/۱۱/۱۳۵۸ بنیصدر انتخاب گردید.بعد از انتخاب بنیصدر ، در کشور بین گروههای مختلف سیاسی، لیبرالها و سران نظام ازیکطرف با نیروهای پیرو خط امام از طرف دیگر، هماهنگی و توافقی وجود نداشت و در سطح بینالمللی نیز رابطه ایران با امریکا و شوروی و همچنین کشورهای منطقه، تیره بود.بنابراین لیبرالها در قدرت همچنان در قدرت باقی ماندن و انقلابیون همه قدرت خود را برای ورود به مجلس شورای اسلامی صرف کردند و با بیشترین آراء وارد مجلس شدند.مجلس شورای اسلامی در تاریخ۷/۴/۱۳۵۹تشکیل و شروع به کارکرد، این مجلس دو وظیفه اصلی داشت یکی حل گروگانگیری و دیگری رأی اعتماد به نخستوزیر و کابینه پیشنهادی او.در انتخاب نخستوزیر بین بنیصدر و مجلس کشمکش زیاد شد، درنتیجه نخستوزیر موردنظر مجلس شهید رجایی در تاریخ ۱۸/۵/۱۳۵۹بهعنوان نخستوزیر انتخاب شد.عملاً در دستگاه اجرایی هم بین نخستوزیر و رئیسجمهور هم هماهنگی و تفاهم وجود نداشت.باوجوداین اختلافات و ناآرامی در سطح کشور جملگی در جهت تضعیف انقلاب و همزمان جنگ تحمیلی هم آغاز گردید.
الف- مهمترین راهبرد سیاسی ایران در آغاز جنگ و در طول آن را میتوان به شرح ذیل بیان نمود: حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور و دفاع از موجودیت سیاسی و حفظ و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران
ب- راهبرد نظامی ایران در سطح راهبردی، عملیاتی و تاکتیکی:
(۱) اهداف نظامی ایران در سطح راهبردی:
(الف)تثبیت و زمینگیر شدن ارتش عراق درصحنههای عملیات شمال غرب، غرب(میانی) و جنوب غربی بر اساس طرح دفاعی ابوذر نیروی زمینی ارتش که در۱۵/۳/۱۳۵۹تهیهشده بود.
به نظر میرسد جمهوری اسلامی ایران به دنبال دو هدف عمده سیاسی خود یعنی حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور و دفاع از موجودیت سیاسی و حفظ و تثبیت نظام جمهوری اسلامی ایران، باید مهاجم را متوقف کرده و سپس سایر اهداف خود را پیگیری نماید.
(ب)جلوگیری از تجزیه و اشغال خوزستان:
نظر به اهمیت جبهه جنوب غربی (از دهانه اروندرود تا دهلران) و ارزش ژئوپلیتیکی این منطقه، مهمترین هدف عراق از جنگ تصرف این منطقه(خوزستان) و تجزیه آن از ایران بود.
(۲)اهداف عملیاتی و تاکتیکی ایران در برابر متجاوز بر اساس مرحلهبندی طرح دفاعی ابوذر نیروی زمینی ارتش:
(الف)متوقف نمودن نیروهای متجاوز در مواضع پیش بینی شده در طرح دفاعی ابوذر
(ب)عملیاتی کردن طرح پدافندی بدر پس از تثبیت دشمن
(ج)افزایش توان رزمی و تأمین نیروی انسانی با فراخوانی نیروهای ۲دوره(۵۵و۵۶) ذخیره ارتش
(د)طرحریزی و اجرای تکهای محدود و ایذایی برای بستو اوردن دشمن
(هـ) انسجام قرارگاههای عمده و تشکیل یگانهای جدید
(و) آماده شدن برای عملیات آفندی عمده و گسترده برابر طرح دفاعی ابوذر
(ز) انهدام و بیرون راندن دشمن از سرزمینهای اشغالی.
بدیهی است، مهمترین هدف عملیاتی نیروهای مسلح ایران پس از تثبیت و زمینگیر شدن متجاوز، انهدام و بیرون راندن دشمن از سرزمینهای اشغالی بود.
۴-مقایسه وضعیت نظامی ایران و عراق در قبل از جنگ ؟
الف- وضعیت نظامی کشور عراق قبل از شروع جنگ:
از زمان روی کار آمدن حزب بعث، عراق همواره در پی تقویت و توسعه توان نیروهای مسلح خود بود. از این تاریخ، بهطور مرتب بر کمیت و کیفیت ارتش عراق افزوده شد. در این دوران، عراق با استفاده از پیمان دوستی ۱۵ ساله با شوروی، که در سال ۱۳۵۱ ش (۱۹۷۲م) بین دو کشور به امضا رسیده بود، تمام نیازمندیهای تسلیحاتی، آموزشی، تدارکاتی و سازماندهی ارتش بعثی را عمدتاً از شوروی تأمین میکرد.
این کشور توانست با برخی از دولتهای اروپایی مانند فرانسه، المان و ایتالیا نیز قراردادهایی بهمنظور تأمین جنگافزارها و تجهیزات نظامی منعقد کند. برمبنای دکترین شوروی، راهبرد قدرت نظامی عراق، بر اساس یک «استراتژی زمین پایه» طرحریزیشده بود. بنابراین ستون فقرات ارتش عراق متکی بر نیروی زمینی و تشکیل سه سپاه بزرگ، برنامهریزیشده بود.
هسته اصلی قدرت ضربت نیروی زمینی را یگانهای زرهی و مکانیزه تشکیل میداد که با آتش پرحجم توپخانه پشتیبانی میشد. بنابراین ارتش عراق توانسته بود و حدود ۵۴۵۰ تانک و نفربر، ۱۵۰۰ قبضه توپخانه صحرایی، ۱۲ لشکر زرهی، مکانیزه و پیاده، ۵ تیپ مستقل، ۲۰ تیپ گارد مرزی و ۱۵ تیپ آموزشی به نام احتیاط و۹۶گروهان کماندویی و ۳۳۶ فروند انواع هواپیما ازجمله ۲۵۰ فروند هواپیمای جنگی و ۳۳۰ فروند انواع بالگرد را تدارک ببیند.به طورکلی می توان چنین بیان نمود:
(۱) تأمین عمده نیازمندیهای تسلیحاتی، آموزشی و تدارکاتی بیش از۶۵% از شوروی.
(۲) تأمین نیازمندیهای جنگافزار و تجهیزات نظامی از دولتهای اروپایی مانند فرانسه ، ایتالیا، آلمان؛ هلند و مصر،چین و…
(۳) تقویت و توسعه ارتش در بعد نیروی انسانی، آموزش، تسلیحات و تجهیزات نظامی.
(۴) افزایش تعداد لشکرها و تیپها در سطح وسیع
(۵) افزایش اعتبارات دفاعی و دریافت اعتبارات دلاری از سوی شوروی، کشورهای عربی
(۶) آمادگی رزمی ارتش عراق و برنامهریزی برای شروع جنگ از یک سال قبل از تهاجم
(۷) احداث پاسگاههای جدید مرزی و تقویت پاسگاههای قدیمی مرزی
(۸)چنانچه دولت عراق در مدت بسیار کوتاهی برای حفظ منافع استکبار جهانی قراردادهای نظامی متعددی با کشورهای شوروی،فرانسه، المان، ایتالیا، انگلیس، چین ،نروژ و…منعقد کرد.
(۹) ارتش خود را به سلاحهای جدید و پیشرفته مجهز نمود و در پی آن، سازمان رزمی ارتش عراق بهطور گسترده تغییر و تحول پیدا نمود.در همین راستا آموزش و ارتقاء کیفیت و کمیت نیرویهای کادر نظامی و افزایش نیــرو را در دستور کار خود قرارداد، بهطوریکه تعـداد نفرات زمینی ارتش عراق از۱۷۵هزار نفر به حدود۲۲۰ هزار نفر رسید.
(۱۰)افزایش مدت خدمت سربازی از۳ به ۵سال و فراخوانی نیروهای ۲۰دوره ذخیره ارتش عراق بهجز افراد ایرانیالاصل (از۱۹۷۵-۱۹۵۵) و مدت ۱۰ روز فرصت داد تا به محلهای اعلامشده خود را معرفی کنند.
ب- وضعیت نظامی کشور جمهوری اسلامی ایران قبل از شروع جنگ:
وضعیت ارتش ایران
با فروپاشی نظام شاهنشاهی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران، مبانی، ساختارها و مؤلفههای قدرت نظامی در کشور دچار تغییر و دگرگونی عمیق شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی،با شعار انحلال ارتش و تشکیل ارتش توحیدی و به دلیل روشن نبودن وضعیت کاری و خدمتی، برخی از فرماندهان و کارکنان ارتش جمهوری اسلامی ایران توسط گروههای انقلابی و حتی گروهکهای چپ دستگیر و زندانی شدند و در همین راستا بیشتر درجات بالا از ارتشبد، سپهبد، سرلشکر، سرتیپ، سرهنگ توسط دادگاه انقلاب توسط حجت اسلام خلخالی اعدام وعدهای هم به پادگانهای خود نرفتند. برای مردم هم مهمترین مسئله اطمینان از بیطرف باقی ماندن ارتش و پیوستن کامل آنها به حرکت انقلابی ملت بود.
در چنین شرایطی در پادگانها و پایگاههای نظامی، عملاً نظام فرماندهی، سلسلهمراتب و انضباط وجود نداشت. برای مدیریت پادگانها، از سوی ارتشیهای وفادارتر به انقلاب، شوراهای اسلامی در هر پادگان و مرکز نظامی تشکیل شد و آنها افرادی را بهعنوان فرمانده در هر رده مشخص میکردند.
همچنین پس از پیروزی انقلاب، تعداد زیادی از امرای ارتش به دلیل وابستگی بهنظام شاهنشاهی، بازنشسته وبش از۱۳۰۰۰نفر از افسران متخصص در مشاغل فرماندهی لشکر، تیپ ،گردان و ستادها از خدمت رها نمودند ویا با روشهای دیگر از ارتش جدا شدند و استعداد نیروی انسانی ارتش به زیر۵۰% کاهش یافت (طباطبایی، ۱۳۸۷، ص ۲۶۷).
همچنین دولت موقت اجازه داد که اعضای ثابت ارتش به یگانهای شهرهای خود منتقل گردند. بنابراین افراد از حوزه تخصصی خود جدا و به واحدهایی بدون توجه به تخصص خویش، ملحق شدند. به راین اساس به ساختار و سازمان ارتش یک لطمه اساسی وارد شد.
پس میتوان گفت ظرف دو سال قبل از آغاز جنگ، توان نظامی ایران نهتنها توسعه نیافت و تقویت نشد بلکه عملاً بهطور مرتب ازنظر سیستم فرماندهی و کنترل و پشتیبانی تضعیف شد و کاهش یافت.
اگر چهار مؤلفه «ساختار و سازمان»، «نیروی انسانی»، «تجهیزات» و «آموزش» را پیشنیاز آمادگی رزمی بدانیم، مشخص میشود که گرچه ارتش دارای تجهیزات، امکانات و جنگافزارهای فراوان و نسبتاً پیشرفتهای بود، اما انسجام و نظام فرماندهی خود را تا حد زیادی ازدستداده بود. تسلیحات و تجهیزات نظامی ایران در آستانه جنگ، در نیروهای زمینی، هوایی و دریایی پیشرفتهتر از تجهیزات و جنگافزارهای ارتش عراق بود، ولی بااینحال نیاز به بازسازی روحی، فکری و همچنین کسب آمادگیهای بیشتری داشت. در آستانه جنگ، آمار تعداد اعضای نیروهای ارتش به دلیل کاهش دوره خدمت سربازی و ترخیص هزاران نفر از اعضای ارتش، به حدود ۲۵۰ هزار نفر کاهش یافت.
کاهش نیروهای ارتش توسط دولت بازرگان، بهطوریکه در تاریخ ۹/۲/۵۸ اعلام داشت که ایران به ارتش ۲۵۰هزارنفری نیازی ندارد و تعداد ارتشیان بهطور چشمگیری کاهش یافت.
از طرف دیگر، آسیب دیدن و تضعیف نیروی زمینی ارتش در جریان انقلاب اسلامی به جهت استفادۀ رژیم شاه برای مقابله با مردم، تحریم تسلیحاتی و قطع پشتیبانی آمریکا و سایر ابرقدرتها، که نقش محوری در کاهش سازماندهی،تجهیز و پشتیبانی یگانهای ارتش ایران را داشتند و ضربه خوردن نیروی هوایی ارتش در اثر پیامدهای کودتای نقاب، تا حدود زیادی ارتش را ناکارآمد کرده بود.بهطورکلی میتوان چنین بیان کرد:
(۱)در مقابل تقویت ارتش عراق، در داخل ایران هرروز فشار بر روی ارتش برای پاکسازی و تصفیه فرماندهان، لغو قراردادهای نظامی، واگذاری تجهیزات ارتش، دستور فروش هواپیما اف ۱۴ و موشکهای زمین به هوا و هوا به هوا ،جلوگیری از آموزش نیروها، کاهش گسترده پذیرش مشمولین و تعطیلی مراکز آموزشی،کاهش مدت سربازی از ۲سال به یک سال، مجاز دانستن انتقال کارکنان کادر ارتش به دیگر سازمانهای دولتی ازجمله آموزشوپرورش مشاهده میشد.و همچنین دخالت افراد و نهادهای غیرمتخصص در ساختار ارتش و برکناری فرماندهان ردههای بالای ارتش( از سرهنگ به بالا حدود۱۳۰۰۰نفر)
(۲) تغییر ساختار و مؤلفههای قدرت نظامی ارتش براثر انقلاب.
(۳) کاهش استعداد نیروی انسانی ارتش براثر پاکسازی بعضی از سران، تقلیل دوره خدمت سربازی و بازنشسته شدن ردههای بالا. و کاهش نیروهای ارتش توسط دولت مرحوم مهندس بازرگان تا سطح زیر ۵۰%
(۴) دخالت افراد و نهادهای غیرمتخصص در ساختار ارتش و برکناری و فرار و اعدام فرماندهان ردههای بالای ارتش و ایجاد ضعف در مدیریت ارتش
(۵) عدم اعتماد به ارتش و کنسل کردن آموزشها برای عدم آمادگی ارتش
(۶) عدم پشتیبانی نیروی انسانی، تجهیزات، اعتبارات وعدم تأمین نیازمندیهای جنگافزار و تجهیزات نظامی و لغو قراردادهای نظامی
(۷) عدم تقویت و توسعه ارتش در بعد نیروی انسانی، آموزش، تسلیحات و تجهیزات نظامی
(۸) درگیری بیش از ۵۰ گردان در مناطق ناآرام کشور ازجمله کردستان، خوزستان، گنبد…
(۹) کاهش مدت خدمت سربازی از ۲۴ ماه به ۱۲ ماه سپس بازگشت آن به ۱۸ ماه پس از مدت ۴ ماه
(۱۰) قطع پشتیبانی همهجانبهی نظامی و تدارکاتی کشورهای غربی و شرقی از ارتش جمهوری اسلامی ایران و تحریم تسلیحاتی ایران پس از اشغال سفارت امریکاِ توسط دانشجویان
(۱۱) شعار انحلال ارتش از سوی گروهکهای مخالف هماهنگ باسیاست کاهش توان دفاعی ارتش از سوی مسئولین سیاسی و تندرو
(۱۲) لغو قراردادهای نظامی، از قبیل لغو قرارداد خرید شش فروند زیردریایی از آلمان و لغو هفت فروند ناو از فرانسه ، لغو۱۲۰۰تانک شیر از انگلس،قراردادهای نظامی امریکا(۱۶۰فرونداف ۱۶،۷فروند زیر دریایی و…)لغو ۳۶۰فروند بالگرد کبرا و….، که در مجموع کاهش توان نظامی و عدم امکان توسعه طرحهای ساختاری ارتش هدف آن بوده است.
در همین زمان و با توجه به موارد فوقالذکر، ارتش برمبنای وظیفه ذاتی خود مرتب وضعیت بحرانی مناطق را به مسئولین کشوری منعکس مینمود، که بهجای تقدیر از فعالیت آنها، برخی از مسئولین اعتقاد داشتند، ارتش برای تثبیت موقعیت خود همهچیز را بزرگ تراز واقعیت جلوه میدهد و در بعضی موارد نیز میگفتند کشور عراق به ایران حمله نمیکند و این تفکر بیمورد است. بعضاً حتی نقش عراق در بحرانهای ایجادشده در خوزستان،کردستان، بیرون راندن ایرانیان مقیم عراق، تهدیدات صدام حسین در مورد جزایر سهگانه و حاکمیت عراق بر اروندرود را نادیده میگرفتند. و………………….
(۱۲) در مقابل کاهش توان رزمی ارتش ایران، توان رزمی ارتش عراق ۱۰ برابر برآورد شده بود، ولی ارتش ایران باایمان قوی و دلبستگی به مردم شریف ایران، امام (ره) و علاقه بیحد در حراست از مرزها با همکاری نیروهای ژاندارمری،شهربانی، نیروهای مردمی ،کمیتهها و سپاه پاسداران توانست تا حدودی برتری نیروی انسانی و تجهیزاتی را جبران کند.
۵- مقایسه وضعیت سیاسی، امنیتی ایران و عراق را در قبل از جنگ ؟
الف-وضعیت سیاسی و امنیتی کشور جمهوری اسلامی ایران قبل از جنگ:
(۱)اختلافهای سیاسی در بین احزاب و گروههای سیاسی.
(۲) ناآرامی در بعضی از شهرها و مناطق کشور.
(۳)ترور شخصیتهای مهم انقلاب به دست ضدانقلاب.
(۴)فعالیت گسترده ضدانقلاب و مخالفین نظام برای انحلال ارتش.
(۵)فاصله گرفتن کشور از قدرتهای جهانی و منطقهای به دلیل ماهیت استکبارستیزی.
(۶)جلوگیری از ایجاد یک حکومت مقتدر مردمی در کشور مبتنی بر تفکر اسلامی از ناحیه استکبار جهانی و ایادی داخلی آنها.
ب- وضعیت سیاسی و امنیتی کشور عراق قبل از جنگ:
در دوران حزب بعثی، رئیسجمهور در عراق همهکاره بود و بهعنوان رئیس دولت، نخستوزیر، فرمانده کل نیروهای مسلح و رئیس شورای فرماندهی انقلاب عراق، حق تصمیمگیریهای ویژه و اختیارات مطلق داشت.
ظهور صدام و اجبار حسن البکر به استعفا و کنارهگیری، قدرت رئیسجمهوری در عراق را افزایش داد و شورای فرماندهی انقلاب را بهعنوان ابزاری مؤید تصمیمات صدام حسین بهصورت تمامعیار در خدمت وی قرارداد.
ساختار ارتش بعثی عراق بهگونهای بود که صدام خود با فرماندهان لشکرها و سپاهها در تماس بود و سلسلهمراتب عمودی گسترده وجود نداشت. او بسیار تمایل داشت تا خود را رهبر جهان عرب بنامد. او فردی خشن، دیکتاتور، ضد شیعه، ضد ایرانیان و دارای تعصب شدید عربی بود. این روحیه و ویژگیهای صدام در تمام ارکان رژیم عراق، خود را نشان میداد.
با دیکتاتوری حاکمان عراق در دوران حزب بعث، این کشور به یک ثبات نسبی و پایدار دستیافت و بهسرعت خود را ازنظر نظامی تقویت کرد. از زمان روی کار آمدن حرب بعث در عراق، این کشور بهعنوان یکی از دولتهای تحت نفوذ شوروی سابق در منطقه خاورمیانه و جزو بلوکبندی قدرت شرق محسوب میگردید و همواره نگران توسعه قدرت ایران بود.
رئیسجمهور عراق تصفیه در درون حزب بعث را آغاز و مخالفان درون کشور را بهشدت سرکوب کرد تا پس از آغاز جنگ هیچگونه نگرانی از اوضاع سیاسی داخلی کشور نداشته باشد.
رژیم بعثی یک پیمان دوستی و همکاری نظامی با اتحاد جماهیر شوروی داشت و با کشورهای عضو بلوک شرق مناسبات خوبی برقرار کرده بود. همچنین دولت عراق در حال نزدیک شدن به آمریکا و برخی از کشورهای اروپایی و فاصله گرفتن از سوریه به دلیل رقابتهای حزبی بود.
از طرفی، امنیت داخلی عراق دارای ثبات سیاسی، ساختار یکپارچه و قدرت متمرکز، استبدادی، دیکتاتوری، با حاکمیت امنیتی و پلیسی در کشور و بدون نگرانی از یک تهدید خارجی بود.
امام خمینی(ره) درباره حزب بعث میفرمایند: «ما حزب بعث را جنایتکارانی میدانیم که در حال صلح و جنگ در جنایتاند. در طول حکومتشان در عراق در حال جنگ نبودند. لکن جنایت آنها بر اسلام و مسلمین، بر ملت عراق، بر مراجع عظام عراق و بر علمای اسلام هرروز واقع میشد و بعد آنهم آن دیوانگی را که در فطرت آن بود و طغیانگری را که خمیره ذاتی صدام است، آن دیوانگی را عمل کرد و عقلای اسلام و عقلای جهان دستبهدست هم دادند که این سنگ را از چاه بیرون بیاورند لیکن کار این دیوانه آنطور است که نمیشود این سنگ را بیرون آورد مگر با اسلحه و قوت ایمان.» (صحیف امام، ج۱۶، ص ۸۹).
بههرحال تاریکترین دوران مردم عراق، زمان حاکمیت حزب بعث بر این کشور است که جز ویرانی و جنگ، چیز دیگری نداشت.
(۱)قدرت گرفتن حزب بعث و برخورداری رئیسجمهور از اختیارات مطلق.
(۲)نزدیک شدن به قدرتهای منطقهای و جهانی و ایجاد پیمان دوستی با آنها.
(۳)سرکوبی مخالفان و ناراضیان داخلی و تصفیه درونی حزب بعث.
(۴)دارای ثبات سیاسی و قدرت متمرکز.
(۵) قدرت برتر سیاسی منطقه با داشتن ارتش یکپارچه به فرماندهی صدام حسین
۶- مقایسه وضعیت اقتصادی ایران و عراق در قبل از جنگ ؟
الف- وضعیت اقتصادی کشور جمهوری اسلامی قبل از جنگ:
در سال ۱۳۵۷ هـ .ش. درآمد نفتی ایران بهمراتب بیشتر از عراق بود ولی با پیروزی انقلاب اسلامی تولید و فروش نفت ایران کاهش چشمگیری یافت.
در بدو شروع جنگ، تولید نفت ایران نسبت به دو سال قبل از آغاز جنگ کاهش یافت و تعاملات اقتصادی ایران نسبت به دوره رژیم گذشته تا حدود زیادی محدود و ازنظر اقتصادی توسط آمریکا و برخی از کشورهای اروپای غربی تحریم شد و قیمت نفت نیز بهشدت کاهش یافت.
از طرفی بلوکه شدن ذخایر ارزی ایران در بانکهای آمریکا، تحریم اقتصادی ایران توسط شرکتهای غربی، خالی بودن خزانه دولت به دلیل غارت و انتقال داراییهای کشور به خارج از کشور توسط سرمایهداران،خانوادۀ سلطنتی و عمال و وابستگان آن، راهاندازی نشدن بخشهایی از شرکت نفت که توسط کارکنان مبارز آن برای سرنگونی رژیم شاه متوقفشده بود و نیز راکد و غیرفعال بودن صنعت کشور به دلیل اعتصابهای زمان انقلاب و فرار بسیاری از مدیران آنکه از وابستگان رژیم سابق بودند، وضعیت اقتصادی جمهوری اسلامی ایران را در آستانه شروع جنگ تحمیلی عراق نشان میداد.بهطور خلاصه:
(۱)کاهش تولید و فروش نفت ایران.
(۲)بلوکه شدن ذخایر ارزی ایران در بانکهای آمریکا پس از اشغال سفارت امریکا
(۳)تحریم اقتصادی ایران توسط شرکتهای غربی پس از اشغال سفارت امریکا
(۴)انتقال قسمتی از داراییهای کشور به خارج توسط سرمایهداران و خانواده سلطنتی پهلوی و وابستگان آنها.
(۵)غیرفعال بودن صنعت کشور به دلیل اعتصابهای اوایل انقلاب.
(۶)خارج شدن شرکتهای خارجی به علت عدم امنیت مالی و جانی
ب- وضعیت اقتصادی کشور عراق قبل از جنگ :
عراق کشوری ثروتمند و سرشار از منابع انرژی است. اقتصاد آن بر پایه نفت استوار است و با بیش از ۱۲۰ میلیارد بشکه ذخایر نفتی دومین کشور نفتی خاورمیانه پس از عربستان محسوب میشود. این کشور دارای منابع آب فراوان و محصولات کشاورزی پررونق مانند خرما هست.
با ملی شدن صنعت نفت در عراق در اول ژوئن ۱۹۷۲، ظرف تنها چند سال، عواید نفتی عراق ۱۵ برابر شد (مجله تایم، ۱۹۸۰ م، ص ۲۶). این ثروت بیکران بود که توانست قدرت حزب بعث را پایدار سازد و ارتش عراق را توسعه دهد و این کشور را برای جنگ با ایران آماده کند.
در ماههای آغاز جنگ، عراق با تولید نفت بهاندازه ظرفیت تولیدی جمهوری اسلامی ایران و با صادرات حدود ۵/۲ میلیون بشکه در روز، درآمد سرانه نفتی بالاتری نسبت به ایران در اختیار داشت.
(۱)افزایش عواید نفتی و صرف آن جهت تقویت و توسعه ارتش.
(۲)برخورداری از منابع آب فراوان و محصولات کشاورزی.
(۳)کمکهای اقتصادی و مالی کشورهای شوروی و عرب به عراق.
(۴)حضور شرکتهای خارجی
۷-وضعیت اجتماعی و فرهنگی ایران و عراق در قبل از جنگ ؟
الف- وضعیت اجتماعی و فرهنگی ایران در قبل از جنگ ؟
انقلاب اسلامی ایران با سرنگونی نظام استبدادی، فضای آزاد توأم با وفاق و همدلی را در جامعه به وجود آورد. وحدت ملی و پیوند مستحکم با امام خمینی(ره)، ظرفیت و توانمندی بالایی را در ملت ایران ایجاد کرده بود که نویدبخش آیندهای درخشان و موفق بود. از سوی دیگر ضدانقلاب و عوامل استکبار با سوءاستفاده از فضای به وجود آمده اقدام به ترویج تفکرات انحرافی و تفرقهافکنی بین مردم مینمودند.
گروهکهای کوچک و بزرگ، قارچ گونه سر برآوردند و مطبوعات و دانشگاهها و دیگر محافل علمی و فرهنگی را میدان تاختوتاز خود قراردادند. اختلافات مذهبی، قومی، فکری و مشکلات اقتصادی و معیشتی، زمینه و دستمایۀ شعارها و تبلیغات احزاب و گروهکهای معارض برای ایجاد چالش بین مردم و حکومت و تضعیف وحدت و انسجام ملی بود.
در چنین شرایط، مردم با اطاعت از رهبری و مشارکت فعال درزمینه های اجتماعی و کمک به یکدیگر، وضعیت مناسبی را برای مسئولان کشور به وجود آوردند تا بتوانند با وحدت و یکپارچگی، مشکلات خود را حل کنند.
ب- وضعیت اجتماعی و فرهنگی عراق در قبل از جنگ ؟
جمعیت عراق در آستانه جنگ حدود ۱۳ میلیون نفر بود (در حال حاضر در حدود ۲۸ میلیون نفر هست). این کشور ترکیبی از سه قوم عرب، کرد و ترکمن است و درمجموع ۹۶ درصد مردم عراق مسلماناند و در دوران حاکمیت حزب بعث بر عراق سعی میشد تا شیعیان در جنوب و گردها در شمال عراق ازنظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، عقب نگهداشته شوند. در این دوران به شهر تکریت توجه ویژهای میشد و بغداد هم شاهد پیشرفت معقولی بود. رژیم عراق همیشه نگران حرکتهای سیاسی شیعیان و گردها بود. بسیاری از گردهای عراق در دوران صدام، آواره شده، به خارج از کشور فرار کردند (السامرایی، ۱۳۸۸، ص ۲۱ و ۲۶).
اقلیت اعراب سنی، بیشتر منافع و منابع مالی و اقتصادی عراق را علاوه بر قدرت اداری و حاکمیت سیاسی در اختیار داشتند.
در دوران حکومت بعثی صدام در عراق، محدودیتهای فراوانی جهت ایجاد مزاحمت برای روحانیون و محاصره اقامتگاه علمای برجسته شیعی که در عتبات عالیات به سر میبردند و نیز مسافرت ایرانیان برای زیارت اعمال میشد و از طرفی ترویج قومیتگرایی عربی و حزب بعث که مخالف منویات مکتبی و دینی بود در دستور کار قرار داشت.بهطور خلاصه:
(۱)ترویج فرهنگ قومیتگرایی عربی توسط رژیم.
(۲)پایین بودن سطح فرهنگ عمومی مردم به دلایل پایین بودن سطح تحصیلات و فقر نسبی در بین مردم.
(۳)ترویج فرهنگ حزب بعث و نداشتن اعتقاد به آموزههای دینی و مذهبی.
(۴)محدودیت برای روحانیون و علمای شیعه مستقر رد عتبات عالیات
(۵)محدودیت در امر تردد زائران به عتبات عالیات.
«درنهایت میتوان گفت ایران در شرایط قبل از آغاز جنگ، ازنظر نظامی در وضعیت نابسامان، ازنظر سیاسی و امنیتی، متشنج و دچار چنددستگی و اختلافات داخلی، ازنظر اقتصادی در حال آشفتگی و ازنظر بینالمللی نیز در شرایط نسبتاً منزوی به سر میبرد. اما در آستانه جنگ تحمیلی، دارای ثبات سیاسی، ساختار یکپارچه و قدرت متمرکز، استبدادی، با حاکمیت امنیتی و پلیسی در کشور بود و از بابت تهدید خارجی نگرانی نداشت»
۸- دلایلی که باعث شد تا عراق تجاوز به ایران را در دستور کار خود قرار دهد، :
یک دهه پیش از انقلاب اسلامی ایران، حزب بعث در عراق روی کار آمده بود. طی این دهه، حسن البکر در مقام دبیر کل حزب و رئیسجمهور و فرمانده کل قوا به همراه جانشینش، صدام حسین، عراق را بازسازی کردند. عراق، پرجمعیتترین کشور عرب منطقه، همواره با مشکل ژئوپلیتیک ساحل نامناسب روبهرو بود و تنها ارتباط این کشور با آبهای آزاد از طریق آبراه اروند و بندر بصره امکانپذیر بود که این ارتباط نیز بر اساس قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر، با محدودیتهایی روبهرو بود..
رسیدن به آبهای ساحلی و دسترسی به مناطق مهم و استراتژیک حاشیه خلیجفارس، جزء استراتژی عراق، بهویژه حزب بعث بود که این هدف از دو راه محقق میشد:
الف- دسترسی به بخشی از مناطق ساحلی ایران؛ و
ب- تسلط به جزایر بوبیان و وربه که جزء خاک کویت بودند.
دلایلی که باعث شد تا عراق راهحل نخست را بپذیرد و تجاوز به ایران را در دستور کار خود قرار دهد، عبارت بودند از :
(۱) وحشت دائمی حکومت عراق از شیعیان و امکان الهام گرفتن شیعیان عراق از انقلاب اسلامی ایران؛
(۲) برداشت غلط از اقدامات ایران در اوایل انقلاب مبنی بر صدور انقلاب اسلامی؛
(۳) خلأ قدرت در منطقه(که با فروپاشی ژاندارم منطقه یعنی رژیم شاهنشاهی ایران رخداده بود) ؛
(۴) جبران احساس تحقیر ناشی از امضای قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر؛
(۵) نابسامانی سیاسی و اوضاع داخلی و اقتصادی آشفته ایران؛
(۶)تواناییهای ارتش عراق نسبت به ایران (ازنظر حمایت خارجی، سازماندهی، تجهیزات و نیروی انسانی) ؛
(۷) نامساعد بودن موقعیت و اعتبار بینالمللی جمهوری اسلامی ایران بین دولتهای منطقه و جهان؛
(۸) ترس و همراهی کشورهای محافظهکار منطقه باسیاستهای عراق.
(۹) دشمنان انقلاب اسلامی خصوصا شوروی ، امریکا و عراق با اطلاع دقیق از ماهیت ارتش ایران، بر این باور بودند که در رویارویی با مشکلات نظامی، کارایی لازم را نخواهد داشت. از این رو در ارزیابی خود ارتش ایران را ضربهپذیر میدانستند، و این خود در ایجاد انگیزه جهت تجاوز مرزی به ایران مؤثر بوده است. اگرچه در کنار ارتش، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم شکل گرفت، لکن درگیریهای مرزی در استانهای کردستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان در کنار شورشهای آذربایجان و ترکمنصحرا موجب گردید که سپاه به شدت با بحرانهای داخلی درگیر باشد و فرصت لازم را برای گسترش سازمان نظامی خود نیابد. در هر حال توان دفاعی کشور در حدی نبوده است که بتواند با هجومی سراسری در مرزهای غربی و جنوبی کشور مقابله کند، و این واقعیتی بود که از چشم محافل بینالمللی و منطقهای به دور نماند و تماماً چهره نامطلوبی از وضعیت نظامی و دفاعی ایران ترسیم میکردند و نیز تصمیمگیرندگان حمله عراق به ایران در تجزیه و تحلیل خود از اوضاع ایران، ضعف بنیه دفاعی کشور ایران را به نقطه امید صدام برای حمله و پیروزی سه روزه مبدّل کرده بود، و این مطلبی است که سران رژیم عراق قبل از حمله با صراحت آن را ابراز میکردند، به عنوان نمونه، طارق عزیز وزیر امور خارجه عراق سه ماه قبل از حمله طی تحلیلی از اوضاع ایران مینویسد: « امروز ارتش ایران از هم پاشیده شده است. »
در صورتی که ارتش با تمام ناملایمات و کمبودها طرح های دفاعی خودرا تهیه و اماده مقابله تجاوزات بودند، زیرا لشکرهای ۸۱ و ۹۲ زرهی در استان های کرمانشاه، ایلام و خوزستان به طول ۶۵۰کیلومتر مستقر و در ماقبل ارتش عراق با ۱۲ لشکر، ۴۰ تیپ و۹۶گروهان کماندو علیه این دولشکر حمله نمودو ارتش ایران ظرف یک هفته ارتش عراق را از کرده خود پشیمان و زمین گیرنمود.
۹- نقش کشورهای فرا منطقهای و منطقهای در وقوع جنگ ایران و عراق :
محیط و مواضع بینالمللی در آستانه جنگ تحمیلی:
در آستانه جنگ عراق علیه ایران در سطح بینالمللی باید به مواضع و نقش ابرقدرتها، سازمانهای بینالمللی و کشورهای منطقه توجه نمود.زیرا رویکردی وجود دارد که همواره تلاش میکند، علل بروز جنگ عراق علیه ایران را نه به علت ریشهها و اختلافات تاریخی اعراب و ایرانیان بداند، بلکه آن را جنگی مدرن میان دولتها معرفی میکند، که ریشههای جدید و معاصر دارد. این نظریه بر آن است که منابع ملی و سلطه(هژمونی)منطقهای علل اصلی وقوع این جنگ است و ایدئولوژی، رقابتهای قومی و انگیزههای مذهبی نیز بهنوبه خود در دامن زدن به این جنگ نقش دارند.
با شروع جنگ هر یک از قدرتهای بزرگ جهان بر اساس سیاستها و منافع خاص خود در خصوص جنگ ایران و عراق به موضعگیری و اقدام پرداختند.
الف- کشورهای منطقه:
چند ماه قبل از آغاز جنگ در ۱۲/۵/۱۳۵۹ صدام حسین رئیسجمهور عراق در شهر طایف عربستان با بعضی از سران کشورهای عربی ملاقات و اطلاعاتی از اوضاع اقتصادی، اجتماعی و نظامی ایران از آنها دریافت کرد. با آغاز جنگ، عراق بلافاصله از پشتیبانی تقریباً همه کشورهای عربی خلیجفارس و نیز اردن و مصر برخوردار شد. عربستان سعودی و کویت توافق کردند تا تولید نفت خود را افزایش دهند و این اضافهتولید را برای عراق به فروش برسانند.
از سوی دیگر کویت با به اجرا گذاشتن مقررات جدیدی سعی کرد تا ایرانیان و شیعیان طرفدار انقلاب اسلامی را در آن کشور تحتفشار قرار دهد. اردن بندر عقبه را بهمنظور تدارک ارتش بعثی عراق در اختیار آن کشور قرارداد و جاده ارتباطی اردن به عراق، مهمترین مسیر تدارکاتی ارتش عراق و نیز صادرات نفت عراق از طریق تانکرهای نفتکش شد.
با ادامه جنگ، روابط کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس با دولت عراق گستردهتر شد و این کشورها کمکهای مالی فراوانی به دولت عراق کردند و برخی از کشورهای عربی مانند الجزایر در جنگ بیطرف بودند. اکثر کشورهای عربی از عراق پشتیبانی میکردند. برای مثال مصر که کشور فقیری بود با اعزام صدها هزار نفر کارگر به عراق، امکان بسیج نیروی انسانی به جبههها را برای عراق فراهم آورد.
از سوی دیگر، حافظ اسد رئیسجمهور سوریه طی مصاحبهای با روزنامه السفیر در ۱۷/۸/۱۳۵۹ جنگ عراق با ایران را محکوم و آن را برای انحراف افکار عمومی اعراب از مبارزه با اسرائیل و به نفع آمریکا ارزیابی کرد. این اقدام سوریه موجب شد تا عراق بلافاصله روابط سیاسی خود را با سوریه قطع کند. لیبی یکی دیگر از کشورهای عربی و آفریقایی بود که از ابتدای جنگ در طرف ایران قرار گرفت و معتقد بود جنگ باید تا سقوط صدام ادامه یابد (دفتر سیاسی سپاه، ۱۳۶۰، ص ۸۱). ولی پس از چند سال دوباره به سمت عراق گرایش پیدا نمود.
کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس :
ابتدا به نقش کشورهای عربی بهخصوص عربستان، اردن و کویت را بررسی کنیم.
در ابتدا با حمله صدام حسین به ایران ملک حسین پادشاه وقت اردن ضمن تماس تلفنی با صدام حسین دستاوردهای ارتش شجاع عراق را تبریک گفت و حمایت کامل اردن با تمامی امکانات خود را از عراق را اعلام کرد.
دولت امارات متحده عربی مجدداً تأکید کرد جزایر سهگانه عربی که از سوی رژیم ایران به اشغال درآمده باید به این کشور باز پس داده شود .
شورای همکاری حوزه خلیجفارس در کنار صدام حسین علیه ایران صفآرایی کرد. دبیر کل اتحادیه عرب طی مکالمه تلفنی با دبیر شورای فرماندهی عراق مواضع عراق و عربی صدام حسین را موردستایش قرارداد. دبیر کل سازمان اجلاس اسلامی ضمن ارسال دو تلگراف به صدام حسین و امام خمینی (ره) خواستار برقراری آتشبس فوری شد. (منصوری لاریجانی ۱۳۸۸، ص ۱۲۵).
دولتهای منطقه نیز با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران تحت تأثیر تبلیغات منفی بیگانگان ، ایران را سرچشمه تحدید علیه خود میدانستند. لذا به حکومت صدام حسین علیه ایران کمک میکردند. آندره فونتن، نویسنده ، روزنامهنگار و مورخ مینویسد : ((از شیخنشینهای خلیجفارس گرفته تا شوروی و آمریکا و … همه از پیدا کردن راهزنی مثل صدام حسین که در برابر آیت اله قد علم کند خوشحال بودند. در آن زمان، آرزوی غربیها این بود که دو طرف متخاصم هر چه بیشتر به کشتن یکدیگر ادامه دهند ( فونتن ، ۱۳۷۱، ص ۱۷۸ _۱۷۹).
(الف)اعزام دو تیپ مکانیزه توسط کشور مصر؛
(ب)اعزام یک تیپ و دو گردان سوار زرهی توسط اردن؛
(ج)اعزام حدود یک تیپ از نیروهای فلسطینی
حمایتهای مالی و سیاسی؛
(د)تأمین کمکهای مالی در حدود ۲۵-۵۰ میلیارد دلار در قالب قرض و یا وام بلاعوض توسط کشورهای عربستان و کویت؛
(هـ)تأمین کمکهای خدماتی در حدود ۱۶ میلیارد دلار توسط کشورهای حاشیه جنوب خلیجفارس
ب- کشورهای فرا منطقهای:
(۱) ایالاتمتحدهی آمریکا:
ایلات متحده آمریکا با توجه به روند جاری جنگ و اشغال بخشهایی از خاک ایران از سوی ارتش بعثی عراق و در موضع برتر بودن عراق و توان تسلیحاتی قوی آن (به دلیل تجهیز شدن از سوی شوروی سابق ) که همه اینها در راستای منافع خود میدید، تصمیم گرفت که در ابتدای جنگ ، اعلام بیطرفی کند این موضوع در آن موقع کاملاً به نفع عراق بود و با اعمال فشار بر ایران میتوانست تأمینکننده منافع ایالاتمتحده در ابعاد گوناگون باشد.
برخی از صاحبنظران معتقدند که تصمیم قطعی به آغاز جنگ از تیرماه ۱۳۵۹ که برژینسکی مشاور امنیتی رئیسجمهور آمریکا در مرز اردن با صدام حسین ملاقات کرد، اتخاذ گردید. بعضی سیاستمداران میگویند قدرتهای جهانی با این جنگ موافق بودند، چون در جهت منافع آنها بود. آمریکا اعتقاد داشت که درگیر کردن ایران با جنگ باعث میشود تا مسئولان کشور در سیاستهای خود تجدیدنظر کنند. (رحمانی، ۱۳۸۳، ص ۶۶).
البته خود آمریکا مدعی بود که قبل از اشغال لانه جاسوسی، مقامات ایران را از حمله احتمالی عراق مطلع کرده است و حتی کشور عمان را از همکاری با عراق در استفاده از پایگاههای آن کشور علیه ایران بر حذر داشته است ولی آنچه مشخص است این است که هیچیک از قدرتهای بزرگ جهانی ازجمله آمریکا و شوروی مانع از حمله ارتش عراق به ایران نشدند و از ابزار شورای امنیت نیز برای توقف جنگ، استفاده نکردند. آمریکا رژیم عراق را بهعنوان آغازگر جنگ محکوم نکرد و در برابر اقدامات غیرقانونی عراق در نقض معاهده الجزایر، سکوت اختیار کرد.
در هنگامیکه جنگ اتفاق افتاد، نهتنها ایران از سوی آمریکا در وضعیت تحریم تسلیحاتی به سر میبرد بلکه به دلیل اشغال لانه جاسوسی آمریکا (سفارتخانه آمریکا در تهران)، روابط سیاسی آمریکا با ایران قطع گردید و با حمله نظامی آمریکا به طبس، وضعیت بحرانی بر روابط دو کشور حاکم بود. آمریکا جنگ را فرصت مناسبی برای تضعیف و فشار به ایران، جهت بازگردان ایران به دامان ایالاتمتحده میدانست.
آمریکا در جریان جنگ عراق با ایران، از رژیم بعثی عراق حمایت میکرد و در تلاش بود تا دو طرف درگیر در جنگ را در کنترل خود داشته باشد. البته آمریکا میخواست که عراق پیروز و فاتح میدان جنگ باشد ولی نمیخواست که عراق بر منطقه خلیجفارس مسلط شود.
آمریکا اعتقاد داشت که درگیر کردن ایران با جنگ باعث میشود تا مسئولان کشور در سیاستهای خود تجدیدنظر کنند و کارمندان گروگان گرفتهشده را آزاد کنند.
(الف) اشغال سفارت به دو صورت بر روابط خارجی ایران تأثیر گذاشت :
((۱)) ایران به کشوری که قواعد بینالمللی را نمیپذیرد معروف شد. درنتیجه، نتوانست تحریکات بینالمللی عراق را علیه خود خنثی کند یا به سازمانهای بینالمللی بهعنوان کشوری که هدف تهاجم قرارگرفته است شکایت نماید، زیرا پیش از آن، صلاحیت این سازمانها را بارها رد کرده بود.
((۲)) به دنبال حمله عراق، هیچ کشوری حاضر نشد آن را برای حمایت از ایران محکوم کند.
(ب) امریکا بهمنزله ابرقدرت جهانی چراغ سبز را به عراق برای حمله به ایران نشان داد. روز بعد از حمله عراق به ایران، کارتر،رئیسجمهور وقت امریکا، گفت: امید است این جنگ، ایران را به لزوم رعایت قوانین بینالمللی متقاعد کند
(۲) فرانسه:
نخستوزیر فرانسه در ۷ مهرماه سال ۱۳۵۹ در واکنش به حمله عراق اظهار داشت:
((عراق هیچ کاری نمیکند جز باز پس گرفتن خاک خود )).وی میانجیگری فرانسه میان ایران و عراق را رد کرد و اظهار داشت: ((فروش سلاح در چهارچوب همکاری موجود میان فرانسه و عراق صورت میگیرد و عراق برای به دست آوردن سرزمینهایش طبق معاهده ۱۹۷۵ که ایران آن را تصرف کرده میجنگد .))
فرانسه بهطور شفاف و در سطح رسمی ، موضوع خود را حمایت از عراق اعلام کرد . منافع تجاری و تسلیحاتی پاریس با بغداد قبل از شروع جنگ کموبیش در جریان بود این کشور طی مهرومومهای ۱۹۷۷و۱۹۷۸ م دو میلیارد دلار اسلحه به عراق فروخت. ۴ ماه پس از آغاز جنگ در فوریه ۱۹۸۱ ، سخنگوی وزارت خارجه فرانسه اعلام کرد : فرانسه ۶۰ فروند میراژ از نوع اف -۱ را در ادامه اجرای قرارداد سال ۱۹۷۷ م به عراق ارسال داشته است. در همین سال ، صدور مواد غذایی از سوی شرکتهای فرانسه به عراق به ۷/۴میلیارد دلار بالغ گردید . از سوی دیگر ، منافع فرانسه در منطقه عامل دیگری در جانبداری این کشور از عراق محسوب میشد. بر این اساس ، ریموند بار، نخستوزیر فرانسه درباره حمایت قاطع کشورش از عراق اظهار داشت : (( فرانسه نهتنها ازنظر نظامی به عراق کمک میکند ، بلکه قراردادهای اقتصادی و فرهنگی نیز با این کشور دارد))(ربیعی ، ۱۳۸۸، ص ۷۴).
(الف) اعطای وام و اعتبارات ؛
(ب) انعقاد قراردادهای بازرگانی و غیرنظامی؛
(ج)در اختیار گذاشتن هواپیماهای میراژ اف-۱، سوپراتاندارد و میراژ ۲۰۰۰؛
(د)در اختیار گذاشتن موشکهای هوا به هوای ماژیک و موشکهای اگزوست.
(۳) انگلستان:
موضع انگلستان نیز در همین چهارچوب قابلمطالعه است . بهطورکلی ، مواضع انگلستان و فرانسه باسیاست آمریکا در جانبداری از عراق و همچین قدرتهای اروپایی و غیراروپایی مانند آلمان ، ژاپن ،… در جهت یکدیگر قرار داشته است. با این تفاوت که مواضع ژاپن و آلمان بیشتر اقتصادی بوده و نسبت به آمریکا ، فرانسه و سپس انگلستان از اعتدال بیشتری برخوردار بوده است.
۳٫بلوک شرق با محوریت اتحاد جماهیر شوروی
(۴)آلمان:
(الف)ساخت سلاحهای موردنیاز رژیم بعث عراق در بعضی از کارخانههای خود ؛
(ب)در اختیار گذاشتن فناوری درزمینهٔ تولید سلاحهای شیمیایی موشک؛
(ج)فروش مواد شیمیایی( عامل خون و خردل)، کالاهای ساختهشده ، ماشینآلات سنگین ، کنترل ابزار دقیق ماشینی و ابزارهای علمی.
(۵)بلژیک:
(الف)ساخت پایگاههای نظامی در کشور عراق (پایگاه هوایی و مقرهای نظامی)؛
(ب)راهاندازی کارخانههای آمایشی و تولید فسفات جهت کمک به رژیم بعث عراق
(۶)ایتالیا:
در اختیار گذاشتن شناورهای تندروی اوزال.
(۷) اتحاد جماهیر شوروی :
عراق دومین کشور عرب بعد از مصر است که در آرویل ۱۹۷۲ م بیست فروردین ۱۳۵۱ قرارداد دوستی و همکاری با شوروی را امضاء کرد (درویشی سه تلانی ۱۳۷۸ ص ۱۱۶) در ماده ۸ این قرارداد نوشتهشده بود در صورت بروز موقعیتی که دال بر مخاطره صلح هر یک از این طرفین و تجاوز به صلح باشد متعاهدین معظم بدون درنگ برای هماهنگی مواضعشان تماس حاصل خواهند کرد تا خطر موجود را برطرف و صلح برقرار کنند همچنین در ماده ۹ آن نوشتهشده بود طرفین متعهدین معظم برای تقویت ظرفیت دفاعی خود توسعه همکاری را تعقیب خواهند کرد عراق با قرارداد دوستی و همکاری بلندمدت متعهد دیرینه و برجسته شوروی در جهان عرب بود . ارزش سیاسی و استراتژیک عراق تنها درنتیجه موافقتنامه کمپ دیوید و تصمیم مصر در پیوستن به طرح خاورمیانهای ایالت متعهدِ افزایشیافته بود.
اتحاد جماهیر شوروی. در زمان آغاز جنگ، شوروی گستردهترین روابط سیاسی و نظامی را با دولت بعثی عراق داشت و عراق را یکی از کشورهای بلوک شرق محسوب میکرد. گرچه روابط سیاسی شوروی با ایران نیز برقرار بود و سفارتخانههای دو کشور فعال بودند ولی روابط با ایران در شرایط شکنندهای قرار داشت. در اوایل انقلاب که حزب توده در ایران فعال بود و تمام فراریهای حزب توده از خارج به ایران برگشته و سازماندهی گستردهای انجام داده بودند، شوروی به تأثیرگذاری آنها امیدوار شده بود. با آغاز جنگ، اتحاد جماهیر شوروی، وقفهای ۸ ماهه را در ارسال سلاح خود به عراق صورت داد، زیرا حزب بعث عراق، قبل از آغاز جنگ، سرکوبی حزب کمونیست آن کشور را آغاز کرده بود و گرایش زیادی به تأمین تجهیزات نظامی از کشورهای اروپایی نشان میداد. همزمان با قطع ارسال سلاح از سوی شوروی به عراق، این کشور به دولتهای اروپای شرقی تأمین میشد و از طریق بندر عقبه در اردن در اختیار ارتش عراق قرار میگرفت. عمدهترین تأمینکنندگان سلاح برای ارتش عراق در دوران جنگ، کشورهای شوروی و فرانسه بودند. از سوی دیگر به دلیل اشغال افغانستان به دست ارتش سرخ شوروی، قبل از آغاز جنگ عراق با ایران، شوروی انتظار سکوت ایران در برابر این واقعه را داشت. ولی ایران بهصورت جدی با حمله به افغانستان مخالفت کرد و این موضوع باعث شد تا شوروی به حمایت خود از عراق ادامه دهد تا بدینوسیله بتواند به ایران فشار وارد کند.
عمدهترین تأمینکنندگان سلاح برای ارتش عراق در دوران جنگ، کشوریهای شوروی و فرانسه بودند.کشور شوروی ضمن قرارداد پیمان نظامی ۱۵ساله، مبلغ ۹/۵میلیارد دلار در اختیار دولت عراق قرارداد. از طرف دیگر به دلیل اشغال افغانستان به دست ارتش سرخ،قبل از آغاز جنگ ایران و عراق ،شوروی انتظار سکوت ایران را در برابر این واقعه را داشت ،ولی ایران بهصورت جدی با حمله به افغانستان مخالفت کرد و این موضوع باعث شد تا شوروی به حمایت خود از عراق در سطح وسیع ادامه دهد تا بدینوسیله بتواند به ایران فشار وارد کند.
از سوی دیگر ، ایران فرصتی منحصربهفرد وبی سابقه برای رهبری شوروی فراهم کرد. انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹م با سرعتی فراوان یکی از ثابتقدمترین متحدان ایالاتمتحده را در برابر اتحاد شوروی در منطقه از میان برداشته بود . درنتیجه ، پایه سیاست مهار ایالت متحده در برابر اتحاد شوروی در منطقه ازمیانرفته و در عوض، هدفی هرچند متغیر ، فرصت امیدبخش خود را به مسکو ارائه کرده بود .
توانایی تغییر در تحرک داخلی ایران و تردیدهایی که در شکل نهایی و تعیین موقعیت رژیم ایران وجود داشت یک عامل اساسی در تصمیم اولیه شوروی در عدمحمایت تلاش جنگی عراق علیه ایران به شمار میرفت(مصباحی، ۱۳۸۵، ص ۸۰).فعالیت عمده شوروی به دولت عراق:
(الف)برقراری پل هوایی برای حمل اسلحه و مهمات به کشور عراق؛
(ب)اعزام حدود ۲۰۰ مشاور نظامی به عراق؛
(ج)در اختیار گذاشتن حدود ۴۰۰ دستگاه تانک(تی۵۵) ،۲۵۰ دستگاه تانک (تی ۱۲)، و تانکهای جدید (تی ۷۲)؛
(د).در اختیار گذاشتن نفربرهای زرهی پی ام-بی۱۰؛حدود۱۲۰۰دستگاه
(هـ) در اختیار گذاشتن انواع هواپیماهای جنگنده مانند : میگ۲۱، میگ ۲۳، میگ ۲۵و میگ ۲۷؛
(و) در اختیار گذاشتن ۴ فروند هواپیمای سوخترسان از نوع توپولوف ۷۲؛
(ز) در اختیار گذاشتن سیستم پدافند هوایی ارتفاع متوسط به همراه تکنسینهای روسی؛
(ح)در اختیار گذاشتن تعداد زیادی از انواع موشکهای زمین به زمین مانند: موشکهای گراد ، فراگ ۷ ، سام۹، اسکات بی و اس-اس-۱۲(جهت حمله به شهرها)؛
(ط)تأمین حدود ۶۱% از نیازهای تسلیحاتی رژیم بعث عراق.
(۸) چین:
در این مقطع ، موضع چین در برابر جنگ تعیینکننده و بااهمیت نبود . اما موضع این کشور نیز بدون توجه به آغازکننده جنگ اتخاذ شد از همین رو ، مقامات چینی رسماً از دو کشور خواستن که از جنگ بردارند و از راه مذاکره مسائل خود را حل کنند .
با توجه به آمار و اسناد موجود در مجموعه تعداد ۳۶ کشور شامل کشورهای منطقه خلیجفارس، بلوک غرب و شرق به عراق در دوران ۸ سال دفاع مقدس کمک کردند.
بهطورکلی میتوان گفت: کمکها و حمایتهای دولتها و مجامع بینالمللی از رژیم بعث عراق در ۸ سال دفاع مقدس بهطور گسترده و همهجانبه در ابعاد سیاسی ، نظامی ، مالی ، اعزام نیرو ، در اختیار گذاشتن بندر و فروش نفت به نفع عراق و… بوده است.
(۹)رژیم صهیونیستی:
رژیم صهیونیستی. بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی و غیرقانونی شناخته شدن این رژیم توسط حضرت امام خمینی(ره)، سفارت رژیم صهیونیستی در تهران تعطیل و سفارت فلسطین در ایران افتتاح گردید. مردم در خیابانها شعار امروز ایران، فردا فلسطین را سر میدادند. این نوع اقدامات به دلیل ماهیت انقلاب اسلامی، رژیم صهیونیستی را تبدیل به دشمن اصلی ایران کرد و توجه آن از کشورهای عربی بهسوی جمهوری اسلامی جلب شد. در زمان آغاز جنگ، هیچیک از دو کشور ایران و عراق با رژیم صهیونیستی روابط دیپلماتیک نداشتند. رژیم صهیونیستی نسبت به هر دو کشور نگرانی داشت. ایران را خطر بزرگی برای خود محسوب میکرد و از نزدیکی مردم عراق با ایران نگران بود. جنگ عراق با ایران موجب شد تا مسئله فلسطین در سطح کشورهای عربی و در جهان اولویت خود را از دست بدهد.
درمجموع میتوان گفت که در آن زمان هم آمریکا، هم شوروی، هم کشورهای عربی و هم رژیم صهیونیستی از روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران، ناخشنود بوده و همه آنها انقلاب را به ضرر منافع خود، تلقی میکردند. آمریکا یکی از مهمترین پایگاههای نظامی و سیاسی خود در خاورمیانه را ازدستداده بود. گرچه میبایستی شوروی از شکسته شدن حلقه محاصره خود از سوی آمریکا راضی باشد ولی با پیروزی انقلاب اسلامی، با یک مکتب فکری جدید به نام اسلام در مقابل مکتب مارکسیسم مواجه شده بود. کشورهای عربی تاجوتخت شاهان خود را درخطر میدیدند و نگران تکرار نهضت اسلامی در بین مردم خود بودند. رژیم صهیونیستی هم احساس میکرد که مهمترین همپیمان و دوست خود یعنی شاه را ازدستداده و حکومتی که معتقد به حمایت جدی از فلسطینیان است در ایران بر سرکار آمده است.
(۱۰) سازمانهای بینالمللی:
طبق ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد هر کشوری که موردتهاجم قرار گیرد، باید از کلیه ابزار و ادوات نظامی برای دفاع از تمامیت ارضی خود استفاده کند. از سوی دیگر این کشور باید بلافاصله شورای امنیت سازمان ملل را در جریان قرار داده، فوری درخواست برگزاری جلسه کند. ازآنجاکه به هنگام آغاز جنگ، ایران فاقد وزیر امور خارجه بود و کشورهای غربی نیز در تخاصم شدید با ایران قرار داشتند، متأسفانه ایران اقدامات حقوقی لازم را انجام نداد و از شورای امنیت سازمان ملل درخواستی برای تشکیل جلسه فوری نکرد.
در آن دوران سیاست خارجی ایران غیرفعال بود. آقای کورت والدهایم دبیر کل وقت سازمان ملل چند ساعت پس از حمله عراق و آغاز جنگ، با سفیران ایران و عراق در سازمان ملل تماس میگیرد. وی از سفیر جمهوری اسلامی میپرسد آیا ایران میخواهد جلسه شورای امنیت تشکیل شود که پاسخ سفیر منفی بوده است. وی سپس با وزارت خارجه تماس گرفته، همین سؤال را مطرح میکند که وزارت خارجه نیز همان پاسخ را میدهد. استدلال وزارت خارجه این بوده است که سازمان ملل تحت سلطه قدرتهای بزرگ و آمریکاست و آنها باهم همدست هستند.
متعاقب این موضعگیری، دبیر کل سازمان ملل در همان روز حمله عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به هر دو دولت ایران و عراق پیشنهاد کرد که مساعی جمیله خود را در جهت کمک به حل مسالمتآمیز برخورد میان دو کشور به کاربندند (روزنامه اطلاعات، ۱۳۸۶، ص۱۲)، که چنین درخواستی با سکوت ایران مواجه میشود.
روز بعد کل سازمان ملل، بر اساس ماده ۹۹ منشور ملل متحد بیانیهای صادر کرد و با ابراز نگرانی از خطر گسترش درگیری ایران و عراق برای صلح و امنیت بینالمللی، درخواست کرد جلسه شورای امنیت تشکیل شود و از دولت ایران خواست که درخواستهایش را مطرح کند. شایان توجه است که شورای امنیت باید به درخواست دبیر کل تشکیل جلسه میداد، زیرا هیچیک از اعضای شورای امنیت، ابتکاری برای صلح و تشکیل جلسه از خود بروز ندادند.
خاویر پرز دکوئیار دبیر کل بعدی سازمان ملل دلیل این امر را چنین تجزیهوتحلیل میکند: «هنگامیکه نیروهای عراقی از مرز ایران گذشتند، هیچ کشوری در شورای امنیت سازمان ملل تحرکی برای توقف آن بروز نداد. کشورهای عرب از عراق حمایت کردند. هیچ کشور غیرعربی هم تمایل نداشت به روابط خود با بغداد لطمه بزند یا به کشور دیگر در این زمینه امتیازی بدهد.» (زاهدی، ۱۳۷۹، ص ۱۲).
-در این قسمت بهطور اجمال اسامی کشورها یی که ازنظر تجهیزات نظامی، پشتیبانی مالی، حضور نیروی انسانی و پشتیبانی سیاسی، دولت عراق را علیه ایران پشتیبانی نمودند را اشاره میگردد:
کشور روسیه(شوروی سابق)(پشتیبانیکننده اصلی تجهیزات نظامی، آموزش و مستشار نظامی و دادن اعتبار ۹/۵میلیارد دلاری)، کشورهای آلمان، فرانسه، چین، انگلستان،هلند، ایتالیا،مصر، اردن، مراکش، ازنظر تجهیزات و پشتیبانی سیاسی و شورای همکاری خلیجفارس(عربستان، کویت، امارات، قطر،بحرین و…) ازنظر مالی، تجهیزات، نیروی انسانی و پشتیبانی سیاسی.
کشورهای جنبش عدم تعهد بیشتر ازنظر سیاسی مواضع عراق را پشتیبانی میکردند.
۱۰- آغاز جنگ و ادامه درگیریهای داخلی:
همزمان با آغاز جنگ سه نیروی نظامی در کشور وجود داشت:
الف- ارتش:
(۱)نیروی زمینی: هرچند این نیرو پس از انقلاب تضعیفشده بود، اما پس از روی کار آمدن بنیصدر و تفویض فرماندهی کل قوا از سوی امام خمینی (ره) به ایشان و با توجه به درگیریهای پراکنده مرزی و ناآرامیهای کردستان، خوزستان ، حدود ۵۰گردان از نیروی زمینی ارتش درگیر این مناطق بودند. لشکرهای ۸۱زرهی و ۹۲زرهی و تیپهای ۸۴ پیاده و۳۷زرهی که از آغاز سال ۱۳۵۹ در مناطق مرزی گسترشیافته بودند، سعی میشد که تقویت شوند.لشکر۷۷پیاد در مرز افغانستان که در اشغال ارتش سرخ شوروی بود مستقر بود و لشکر۸۸زرهی در استان سیستان و بلوچستان آماد مقابله با ارتش سرخ بودند.لشکر۱۶زرهی در قزوین ولشکر۲۱در تهران اجازه خروج نداشتند، تیپ ۵۵هوابرد و تیپ۲۳نوهد در مناطق ناآرام و استان های کرمانشاه، ایلام و خوزستان و کردستان درگیر بودند.۵گروه توپخانه در مناطق گسترش ومستقرشده بودند.
(۲)نیروی دریایی: با تمام توان در خلیج فارس و دریای عمان گسترش و مستقربود وحاکیت مطلق را در دریایی نسبت به نیروی دریایی عراق داشت.
(۳)نیروی هوایی : با تمام توان آماده پشتیبانی از نیروی زمینی و نیروی دریایی بودند وبنا بدرخواست آن دو نیرو وارد عمل می شد.
(۴)هوانیروز :کاملا در پشتیبانی نیروی زمینی در مناطق شمال غرب، غرب و جنوب غرب وارد عمل می شد.
(۵)توپخانه و پدافند هوایی ارتش در تمام مناطق گسترش و مستقر بودند.
(۶)گروه های مهندسی در مناطق لشکرهای سرزمینی را پشتیبانی می کردند.
(۷)پشتیبانی مناطق ۱،۲ و۳یگان های نیروی زمینی را از نظر آماد۱۰گانه پشتیبانی می کردند.
ب- سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بهمنظور مقابله با عواملی همچون بحرانهای منطقهای در استانهای کردستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان و ترکمنصحرا و ظهور روزافزون جریانها و سازمانهای سیاسی، نظامی، تحرکات و تهدیدات داخلی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران بهمنظور حفظ و حراست از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن تشکیل گردید. براین اساس، مأموریت اصلی سپاه مقابله با بحرانهای داخلی(ایجاد امنیت پایدار در مناطق بحرانی مثل کردستان و سیستان و بلوچستان) و سپس خارجی بود و ساختار و سازمان سپاه نیز در همین راستا شکل گرفت.
در آستانه جنگ رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، سپاه آمادگی شرکت در یک جنگ گسترده را نداشت و نوع ساختار و سازماندهی آن بیشتر برای جنگ و دفاع در برابر یک ارتش مهاجم خارجی، مناسب نبود. افراد سپاه آموزشهای جنگی و عملیاتی ندیده بودند و تصوری از یک جنگ منظم را نداشتند. از سوی دیگر بخشی از نیروهای سپاه مشغول فعالیت و مقابله با گروههای مسلح غیرقانونی در داخل شهرها بهویژه در منطقه شمال غرب کشور، بودند.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تجربه جدیدی از تشکیل یک نیروی مسلح انقلابی و مردمی برای دفاع از آرمانهای مردم ایران در انقلاب اسلامی بود. بنابراین سپاه، سازمانی نوپا و تازه تأسیس بود. در آستانه جنگ تحمیلی، سپاه توانسته بود با جذب حدود ۲۵ هزار نفر از جوانان مؤمن، خلأهای انتظامی و امنیتی(در کنار ژاندارمری و شهربانی که بعداً کمیتهها جایگزین شدند) کشور را پر نماید ولی دارای ساختار و سازماندهی نظامی نبود و تجهیزات و جنگافزارهای نیمه سنگین و سنگین از قبیل تانک، توپ، هواپیما، بالگرد، موشک، نفربر و … را در اختیار نداشت.
اختیار این نیروی نظامی – انقلابی پس از تشکیل آن به دولت سپرده نشده، بلکه به شورای انقلاب واگذارشده بود. پس از تفویض فرماندهی کل قوا به بنیصدر، این نیرو هم چنان مجزا عمل میکرد و در حکم بازوری نظامی انقلاب اسلامی بود.و با رئیسجمهور بنیصدر هماهنگ نبودند.
ج- گروهها و گروهکهای مسلح سیاسی
این گروهها ازنظر تأسیسات و تسلیحات نظامی توان کمتری داشتند.. قبل از جنگ نیز، امکان استفاده از این جناحهای سیاسی مطرح بود، بهویژه درباره بنیصدر و جناح لیبرال که از رقابت با نیروهای پیرو خط امام به رهبری حزب جمهوری اسلامی ناتوان بودند.
۱۱-اشتباهات بنیصدر:
همکاری نکردن بنیصدر با نخستوزیر شهید رجایی که موردقبول وی نبود و مورد تائید مجلس بود، همچنین عدم تعیین وزیر امور خارجه مهمترین اشتباه وی بود. در آخرین روزهای قبل از حمله سراسر عراق به ایران، عراق فعالیت دیپلماتیکی را در عرصه بینالمللی علیه ایران آغاز کرده بود، اما در مقابل ایران، هیچ نامهای به مجامع بینالمللی ننوشت و حتی نامه عراق را مبنی بر ملغی اعلام کردن قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر دو ماه بعد پاسخ داد.
از سوی دیگر، نحوه اداره جنگ از سوی بنیصدر به فهرست اختلافات وی و مخالفانش افزوده شد. وی در مقام فرمانده کل قوا خواهان کنترل جبههها بود و بر نبرد کلاسیک با استفاده از ارتش اصرار میورزید، درحالیکه منتقدان وی خواهان حضور نیروهای سپاه در کنار ارتش بودند و بر جنگ مردمی و انقلابی تأکید میکردند.نیروهای سپاه پاسداران هیچگونه تجربه و آموزش جنگی، سازمان منسجم و فاقد تجهیزات عمده نظامی بودند.
۱۲- چگونگی شکل¬گیری جنگ:
پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و برپایی نظام جمهوری اسلامی، مسائلی چون: پیدایش نهادهای انقلابی و طرح اصول و سیاستهای داخلی و خارجی بر اساس احکام اسلام، واکنش و مخالفت مستکبران جهانی را برانگیخت. خارج شدن ایران از سلطه امریکا، قطع رابطه با رژیم اشغالگر قدس، تأکید بر مشترکات اسلامی و وحدت فرقههای اسلامی، درحالیکه حرکت توفنده انقلاب اسلامی، مرزهای جغرافیای سیاسی کشورهای اسلامی و حتی غیر اسلامی را درمینوردید و بانگ بیدارباش را برای خفتگانِ در چنگال استعمار به صدا درمیآورد، شوروی و امریکا را وادار کرد تا برای احیای منافع ازدسترفته و حفظ منافع تهدیدکنندهاش، از راه دولت عراق با جمهوری اسلامی ایران مقابله کنند.
دولت عراق، حملات زمینی به ایران را از تاریخ ۱۶/۶/۱۳۵۹ آغاز کرد و در تاریخ ۳۱/۶/۱۳۵۹ با حمله هوایی به فرودگاه مهرآباد و نوزده شهر دیگر، بهطور رسمی به ایران اعلام جنگ کرد.۱
الف- آغاز جنگ با استراتژی جنگ برقآسا
در نخستین روز حمله، نیروهای عراقی به پاسگاههای مرز مشترک با ایران از آبادان تا شمال قصر شیرین هجوم آوردند و با پشتیبانی آتش توپخانه و بمباران هوایی، بسیاری از پاسگاهها را به تصرف یا محاصره خود درآوردند و بهسوی نقاط سوقالجیشی پیشروی کردند. هواپیماهای دشمن همچنین از بعدازظهر، به شهرها و مناطق استراتژیک هجوم بردند و تا پیش از تاریکی شب، با تجاوز به نوزده شهر و فرودگاه، پایگاهها و نقاط حساس و کلیدی شهرها را هدف قراردادند.
نیروی هوایی ارتش ایران دو ساعت بعد از بمب باران ۱۹شهر ایران استانهای جنوبی عراق را بمباران کردند و روز اول مهر(۱/۷/۱۳۵۹)با ۱۴۰فروند از شمال تا جنوب کشور عراق را بمباران نمودند، مدت ۲۴ساعت هیچ هواپیمایی از عراق نتوانست پرواز کند.
حضرت امام خمینی رحمهالله در دومین روز، وضعیت را جنگی اعلام کردند. رئیسجمهوری و فرمانده کل قوا، خود، فرماندهی نیروهای جمهوری اسلامی را برای سازماندهی نیروها و امور جنگ به عهده گرفتند. از سوی دیگر، عراق، تهاجم نظامی به ایران را جنگ آزادیبخش علیه ایران معرفی کرد و تنها راه پایان جنگ را پذیرش شرایط بغداد درباره محدوده مرز خاکی، حاکمیت بر شط العرب و استرداد سه جزیره دهانه هرمز اعلام کرد.
در دومین روز، تلاش نیروهای متجاوز برای تصرف پاسگاههای مرزی، جادهها و مناطق سوقالجیشی ادامه یافت. اجرای آتش دوربرد، روی نقاط حساس و کلیدی جبههها، همچون شهرهای آبادان و خرمشهر تشدید شد و نیروهای ارتش و سایر نیروهای خودی باوجود کمبود امکانات، از پیشروی سریع دشمن جلوگیری کردند. در منطقه میانی (استانهای کرمانشاه و ایلام)مرز جمهوری اسلامی ایران و عراق؛ یعنی جنوب دهلران تا شمال قصر شیرین، بهویژه در محورهای دهلران، مهران، سومار، نفت شهر و قصر شیرین، دشمن تلاش میکرد هرچه سریعتر به اهداف خود دست یابد، در مقابل ۵لشکر،۱۰تیپ و۵۶گروهان کماندو نیروی عراقی، لشکر ۸۱زرهی و تیپ۸۴ پیاده سرسختانه مقاومت نمودند و دشمن را وادار به زمینگیر کردن نمودند.
گستردگی تهاجمات نیروهای عراقی، سخنان صدام حسین و حامیان او، همه بیانگر در پیش گرفتن یک استراتژی نظامی پرتحرکِ محدود یا به عبارتی برقآسا باهدف وارد ساختن ضربهای قاطع، سریع و محدود بود. رفیق السامرایی، مقام بلندپایه اطلاعاتی رژیم عراق، درباره اعتقاد صدام حسین به موفقیت استراتژی جنگ برقآسا در برابر ایران میگوید: «هنگامیکه صدام نزد ما آمد، فرمانده کل نیروهای مسلح بود. وی گفت: انشاءالله بعد از بیست دقیقه جوانان پشت آنها را خواهند شکست.۳ هرالد تریبون نیز طی ارائه تحلیلی چنین نوشت: «تحلیلگران آمریکایی معتقدند که در حال حاضر، ارتش ایران قادر نیست از مرزهای کشور، علیه هرگونه تهاجم مشخص دفاع کند و در یک جنگ سخت و سنگین بیش از چند روزی و شاید یک یا دو هفته دوام بیاورد»
ولی ارتش با تمام توان توانست ارتش عراق که بیش از ۱۰برابر توان ارتش ایران بود را زمینگیر و مجبور به اتخاذ پدافند نماید و عملاً برآوردهای ابرقدرتها و ارتش عراق نسبت به توان و آمادگی ارتش ایران اشتباه و نقش بر آب شد بهطوریکه صدام در روز سوم از حمله به ایران پشیمان شده بود ولی نه را برگشت داشت ون نه راه پیش.صدام بعد از دو روز در خواست آتش بس داد.
ب- عراق در بنبست :
برخلاف انتظار عراق مبنی بر شکست ایران در روزهای آغازین جنگ، مقاومت ارتش ایران و توانایی این نظام در مدیریت بحران، ناکامی و شکست استراتژی عملیات برقآسای عراق ارزیابی شد. ازاینرو، تنها یک هفته پس از آغاز جنگ، درحالیکه برخی مناطق و شهرهای ایران در تصرف عراق بود، صدام با تعیین چهار شرط، پیشنهاد صلح داد:
(۱) ایران حقوق ارضی عراق را به رسمیت بشناسد؛
(۲) در امور داخلی عراق مداخله نکند؛
(۳) به رعایت حسن همجواری، قول متقابل بدهد؛
(۴) جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی که در سال ۱۹۷۱ به تصرف ایران درآمده بود، به صاحبان برحق عرب بازگردانده شود.
طارق عزیز، وزیر خارجه عراق، در سخنانی با اشاره به شرایط عراق تأکید کرد: «ما به شرطی آماده مذاکره با ایران هستیم که دولت ایران به حاکمیت ما بر شط العرب و سرزمینهایی که چند روز پیش آزاد ساخته¬ایم، احترام گذارد»
مفاهیم مندرج در پیشنهادهای عراق برای صلح، همان مفاهیم و اهدافی را داشت که عراق برای تحقق آنها، حمله نظامی را آغاز کرده بود. آنچه روشن است، اگرچه عراق در تحقق اهداف خود ناتوان بود، بخشی از مناطق غرب ایران را به تصرف خود درآورده بود. ایران نیز گرچه در بازدارندگی یا شکست عراق در نقطه صفر مرزی به علت عدم قبول مسئولین سیاسی از حمله احتمالی از سوی عراق ، برای اعزام نیروی بیشتر در مناطق مرزی تمایل نداشتند،اما ارتش دلیر ایران با امکانات موجود ، ارتش کامل عراق را زمینگیر و متوقف کرده بود.
درواقع ایران نمیتوانست در اوضاعی که در معرض تجاوز قرارگرفته و بخشی از سرزمین¬های خود را ازدستداده بود، برای پایان بخشیدن به جنگ تصمیم بگیرد. به همین دلیل ایران بلافاصله پیشنهاد آتشبس را رد کرد. درصورتیکه طارق عزیز معتقد بود ایران پیشنهاد آتشبس را خواهد پذیرفت، امتناع ایران از پذیرش آتشبس، همه محاسبات عراق را بر هم زد و صدام را در موقعیتی سخت قرارداد.۶
امام خمینی رحمهالله درباره پیشنهاد عراق فرمودند: «صدام پسازآن همه شرارت و خونریزی و حمله به شهرهای بی¬پناه، اکنون تقاضای آتشبس کرده. البته هر جنایتکار و غارتگری پس از جنایت، مایل است حریف ساکت باشد تا او با کمکگیری از اشرار و دیگران، همچنان با تجدیدقوا به شرارت و خونریزی خود ادامه دهد»
ج- جنگ فرسایشی:
در پی نپذیرفتن آتشبس از سوی ایران و ادامه یافتن جنگ، عراقی¬ها در حالی تصمیم به جنگی طولانی و فرسایشی گرفتند که به نوشته کردزمن به نظر میرسید آنان طرحهای احتمالی برای جنگ طولانی نداشتند و خطرات جنگی طولانی را در نظر نگرفته بودند.
در این مرحله، همچون پیش از آغاز جنگ، تفکر حاکم بر رفتار عراق، بیش از آنکه تفکری استراتژیک باشد، تفکری سیاسی بود. اگر عراقیها ناکامی اولیه خود در حمله به ایران را در نظر می¬گرفتند، با تجدیدنظر در تصمیمگیری خود برای استقرار در مناطق اشغالی، به مرزهای بینالمللی عقبنشینی میکردند، ولی دو عامل سبب شد عراق با توجیه ناتوانی خود، از خواستههای اولیه فراتر برود و صحبت الحاق بخشی از خاک ایران به عراق را مطرح کند: نخست، تفکر سیاسی حاکم بر رفتار هیئت حاکمه عراق که تااندازهای از ماهیت سیاسی ارتش عراق و شخصیت سیاسی صدام اثر پذیرفته بود؛ دوم ارزیابی صدام و دیگر مسئولان عراقی از اوضاع داخلی ایران و مناقشات سیاسی آرام شدهای که براثر شروع جنگ بین گروههای مختلف داخلی ایجادشده بود و دوباره با فرونشستن التهابات جنگ، رو به افزایش بود.
در برابر این مواضعِ عراق، ایران بر اساس تصمیمی استراتژیک و بر پایه اعتمادبهنفسی که از استواری نیروهای ارتش ومقاومت مردمی به دست آورده بود، شرایط تحمیلی عراق و مجامع بینالمللی را نپذیرفت. وحدت عقیده در ایران درباره آزادسازی مناطق اشغالی و بیرون راندن متجاوزان، با اختلافنظر درروش همراه بود. ریشه این اختلاف تااندازهای متأثر از چگونگی تفکر و تصمیمگیری درباره حضور نظامی ارتش و نیروهای مردمی و انقلابی درصحنه جنگ بود. اختلافات بنیصدر، رئیسجمهوری وقت و فرمانده کل قوا و نخستوزیر شهید رجایی و سپاه پاسداران که فرماندهی وی را قبول نداشتند ، سبب شد، تا در خرداد ۱۳۶۰ داخل کشور تنشها و برخوردهایی شود و در پی آن، مجلس شورای اسلامی از بنیصدر، کفایت سیاسی را سلب کند.
در فاصله کمتر از یک ماه پس از برکناری بنیصدر، وقوع حادثه تأثرانگیز انفجار مقر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر و شهادت دکتر بهشتی و بیش از ۷۲ نفر از کادر سیاسی کشور، در کشور بحران به وجود آورد. کنترل و مهار این وضع و جلوگیری از تأثیر آن بر جبهههای جنگ، در مرحله اول با تأکید حضرت امام، شورای عالی دفاع و امنیت ملی بر ضرورت عملیات بیشتر انجام گرفت. تغییر در کادر فرماندهی ارتش، رفع موانع سیاسی در ساختار سیاسی ـ نظامی کشور برای تقویت سپاه، ایجاد زمینه هماهنگی بیشتر ارتش و سپاه، و ایجاد زمینههای جذب و سازماندهی بیشتر نیروهای مردمی در جبههها، اقداماتی بود که باهدف ایجاد آرامش و ثبات سیاسی در داخل کشور و تقویت جبهه¬ها انجام گرفت. این روند، پس از شهادت محمدعلی رجایی، رئیسجمهوری، در هشتم شهریورِ همان سال و جانشینی آیتالله خامنهای، بهتدریج افزایش یافت.۸
در ادامه این تغییر و تحولات، طراحی و اجرای موفقیتآمیز عملیات ثامنالائمه علیهم اسلام توسط لشکر۷۷پیاده ارتش به فرماندهی سرهنگ ستاد سید شهابالدین جوادی با همکاری نیروهایی از سپاه پاسداران که به شکستن حصر آبادان و در دست گرفتن ابتکار عمل جنگ به دست ایران انجامید، بارزترین علامت کارآمدی ارتش و سپاه پاسداران بود. این پیروزی بسیار مهم، آنچنان عراق و حامیان وی را بهتزده کرد که کردزمن در کتاب خود مینویسد: «هنوز مشخص نشده است که ایرانیان چگونه به این پیروزی دستیافتاند»
مروت آزادبخت