عملیات شکست محاصره سوسنگرد
عملیات شکست محاصره سوسنگرد، در جبههی که یکی از مهمترین محورهای عملیاتی جنوب غربی کشور است. اجراشده است. جبههای که ارتش عراق در آغاز جنگ برای دسترسی سریع به هدف اصلیاش یعنی اشغال اهواز آن را برگزید بود و در خیال واهی خود امید داشت مردم آن شهر، یاریاش میکنند، اما مردم نهتنها هیچ قرابتی با گرایش و رویکرد دشمن نداشتند، با هوشمندی و ازخودگذشتگی علاوه بر آنکه مانع دستیابی نیروهای متجاوز به هدف خود شدند، با همیاری نیروهای ارتش و رزمندگان، قوای دشمن را متوقف و زمینگیر و تلفات و خسارات چشمگیری به آنها وارد کردند.
اندیشه و تفکر عملیاتی عراق در انتخاب مسیر سوسنگرد به اهواز چگونه بود؟
این مسیر چه ویژگیهایی از حیث راهبرد نظامی و جنبههای تاکتیکی داشت؟
عملیات شکست محاصره سوسنگرد در چه شرایطی طرحریزی شد؟
طراحان اصلی عملیات شکست محاصره سوسنگرد چه کسانی بودند؟
چرا سوسنگرد برای دشمن اهمیت داشت؟
ارتش رژیم بعث عراق در روز۳۱ شهریور ۱۳۵۹ هواپیماهای جنگندهاش ضمن تجاوز به حریم هوایی شهرهای مختلف کشور برخی از تأسیسات اقتصادی و مناطق استراتژیک نظیر فرودگاهها و پادگانهای نظامی را بمباران و مردم را دچار اضطراب و وحشت کردند.
پس از بمب باران هوایی ۱۹ شهر با ۱۹۲ فروند جنگنده ، درحالیکه یکی دو ساعت از ظهر گذشته بود، بااستعداد بالغبر ۱۲ لشکر،۴۰ تیپ و بیش از ۹۶ گروهان کماندو به سراسر نوار مرزی غرب جمهوری اسلامی ایران از شمالیترین نقطه تا جنوبیترین آنکه بیش از ۱۶۰۰کیلومتر هست، هجوم آورد و با توجه به آمادگی قبلی وبرتری تجهیزات خیلی سریع توانست پاسگاههای مرز ایران را یکی پس از دیگری اشغال و در ادامه طی ۸ روز با پیشروی در خاک ایران بخشهایی از شهرها و روستاهای مرزی و بعضی از ارتفاعات مهم ایران را اشغال کند. همزمان در این تهاجم، ارتش عراق بااستعدادی شامل لشکرهای ۳، ۹ و ۱۰ زرهی ۱ و ۵ مکانیزه و تیپهای ۳۱ و ۳۳ نیروی مخصوص و۱۰تیپ مستقل از سه محور به جبهه جنوب غربی (خوزستان)حمله کرد. هدف اصلی عراق در محور شمالی جبهه جنوب غربی، دستیابی به شهر راهبردی دزفول و پایگاه هوایی، در محور میانی اشغال شهر اهواز و در محور جنوبی غربی افزون بر تصرف سواحل شمالی اروندرود، اشغال شهرهای خرمشهر و آبادان در قسمت شرقی اروندرود بود.
شاید سؤال شود ارتش ایران کجا بود که نیروهای عراقی متجاوز نمودند، ارتش برابر با شواهد و قرائن (۸۴مورد تجاوز زمینی، هوایی و دریایی توسط ارتش عراق در سال۱۳۵۸) و در شش ماه اول سال۱۳۵۹ (۵۵۲مورد تجاوز زمینی، هوایی و دریایی) به مسئولین منعکس که وزارت خارجه۴۹۰ مورد آن به سازمان ملل گزارش نموده است که یکی از مواردی است که صدام را متجاوز قلم داد نموده است.
در خردادماه ۱۳۵۹ که تازه نمایندگان در مجلس استقرار پیداکرده بودند ، سرهنگ کتیبه رئیس اداره دوم ارتش گزارش کاملی از احتمال حمله ارتش عراق ارائه دادند بهجای اینکه برنامهریزی برای مقابله تهاجم احتمالی ارتش در پیش بگیرند ، اعلام کردند ارتش برای اینکه پاکسازی نشود این مطالب را ارائه داده با وضع ناراحتکنندهای مجلس را ترک میکند، ولی ارتش بر اساس وظایف خود به نیروهای سهگانه دستور داد طرحهای دفاعی در مقابل حمله احتمالی ارتش عراق تهیه نمایند، نیروی زمینی طرح دفاعی ابوذر با طبقهبندی بهکلی سری را در همان خردادها تهیه و به یگانها ابلاغ نمود. لشکرهای سرزمینی نیروهایشان به نزدیک مرز در مقابل نیروهای عراقی که از قبل مستقرشده بودند، استقرار یافتند.در تیرماه تعدادی فریبخورده با تحریک سایر کشورها یک کودتای بچگانه طرح کردند که خود ارتش آن را شناسایی و خنثی نمود . اما بعضی از مسئولین از قبیل مهندس غرضی استاندار خوزستان فرماندهان لشکر، تیپ، گردان و گروهان لشکر۹۲ که در مرز مستقر بود، بازداشت و تعدادی را اعدام نمودند و افرادی غیرمتخصصی بهعنوان فرمانده یگانها مشخص نمود. این روند ادامه داشت تا اینکه ارتش در ۲۲شهریورها۱۳۵۹ رئیسجمهور دکتر بنیصدر، نخستوزیر شهید رجایی را به غرب کشور دعوت نمود و از نزدیک استقرار ارتش عراق را مشاهده نمودند و درخواست ارتش دستور اما ده باش و اجازه ورود یگانهای ارتش به مرز بود که در تاریخ ۲۶شهریورماه صدام حسین عملاً قطعنامه ۱۹۷۵ را پاره نمود و دستور حمله علیه ایران صادر شد . در روز ۳۱شهریور ۱۳۵۹ خط مقدم بیشتر نیروهای ژاندارمری بودند که ارتش عراق توانست تعدادی از پاسگاهها و تعدادی از شهرهای مرزی به اشغال درآمدند تا اینکه فرماندهان از زندان آزاد و اعزام نیروها از سایر شهرها آغاز گردید، اما تعدادی از مردم تندرو جلو نیروها را سد نمودند و اجازه اعزام آنها را نمیدادند تا اینکه امام(ره) فرمانی صادر کردند جلو ارتش را نگیرند، یعنی ۱۵ روز از جنگ گذشته بود که لشکر ۱۶زرهی و لشکر۲۱ پیاده و لشکر۸۸زرهی توانستند با امکانات کم خودزا به جبههها برسانند .
نیروهای تقویتی به استان کرمانشاه و ایلام زودتر رسیدند ، چون بیشتر یگانهای پیاده بودند و ۶روز اول با وحدت فرماندهی ارتش ایران، نیروهای عراقی زمینگیر شدند و دیگر توان حمله از آنها گرفتهشده بود.ولی در استان خوزستان به علت ناهماهنگی و عدم وحدت فرماندهی و تقسیم منطقه به سه ناحیه ، قسمت شمالی در مقابل دزفول و شوش به ارتش واگذارشده بود چون پایگاه هوایی منطقه حساس و دزفول گلوگاه خوزستان بود، منطقه مرکزی شامل سوسنگرد و اهواز با مسئولیت استاندار خوزستان مهندس غرضی و ناحیه جنوبی یعنی خرمشهر، آبادان به ژاندارمری واگذار شد و نیروهای عراقی از این ناهماهنگی و عدم وجدت فرماندهی بهره گرفت و حملات گستردهای برای محاصره سوسنگرد، محاصره خرمشهر و آبادان را انجام داند.
با شکست در آبادان و طول کشیدن جنگ بهجای یک هفته به ۵۵ روز،عراق را با یک بحران در تهاجم مواجه کرده بود. غیر از شهرهای بستان، موسیان و سومار یا قصر شیرین که مرزی بودند و دشمن بلافاصله پس از عبور از مرز آنها را اشغال کرد، در عمق خاک کشور ما جای قابلتوجهی دستشان نبود. درست است که تا پشت رودخانه کرخه درشوش آمده بودند؛ بنابراین سیاست و استراتژی را بر این گذاشتند که یک نقطه قابلتوجهی را اشغال بکنند. آنوقت در آن زمان هویزه دست ما بود. هویزه ۱۱ کیلومتری جنوب سوسنگرد قرار دارد.
عراقیها؛ از قسمت غرب یعنی از طرف بستان هم آمدند یگان مکانیزه را آوردند که سرعت عمل پیدا کند و بیاید برای اشغال. بنابراین سوسنگرد را در ۲۳ آبان ماه سال ۵۹ از چهار طرف اشغال کردند و این اشغال چهار طرفه فضا را برای ما خیلی سنگین کرد.
«برای همین جهت حفظ روحیه نیروهای متجاوز خود، به تصرف شهر سوسنگرد اکتفا کرد تا بتواند با تغییر نام آن به «خفاجیه»، زمینه تبلیغاتی محدودی را فراهم آورد. این اقدام در۲۵/۸/۱۳۵۹ با محاصره سوسنگرد به نتیجه رسید»
اهداف تجاوزکارانه صدام
اهداف تجاوزکارانه رژیم عراق، تنها به حاکمیت مطلق بر اروندرود و استرداد جزایر سهگانه خلاصه نمی¬شد، بلکه دولت عراق نسبت به استان خوزستان نیز چشم طمع داشت و هرگاه دولت عراق اختلافاتش با دولت ایران تشدید میشد، در کنار سایر مسائل ادعایی، موضوع عربی بودن خوزستان را مطرح و آن را جزء جدانشدنی کشور عراق می¬دانست و حتی بهطور رسمی به تغییر اسامی در نقشه¬ها مبادرت می¬کرد، تا این خواست توسعهطلبانه را منعکس کند.
ارتش رژیم عراق با اهداف از پیش تعیینشده، سرانجام تهاجم سراسر خود را علیه ایران در۳۱ شهریور ۱۳۵۹، از زمین، هوا و دریا آغاز کرد. این تجاوز اگرچه قابل پیش¬بینی بود، اما با این حجم و گستردگی، غافلگیرانه از دیدگاه مسئولین و غیرقابلتصور بود. این تهاجم گسترده در استان خوزستان در سه محور عمده انجام گرفت. در محور میانی، جهت تصرف اهواز مقاومت سرسختانه نیروهای ایرانی که انسجام کاملی هم نداشتند، باعث شد تا عراق بارها سمت حملات خود را تغییر دهد، ولی هیچگاه نتوانست موفقیتی در این زمینه به دست آورد.
«در آن دوره، سرلشگر «طالع خلیل الدوری» افسر بعثی وفادار صدام و یک فرمانده کارکشته مأموریت داشت که با لشکر ۹ زرهی و تیپ ۳۲ نیروی مخصوص، سوسنگرد را اشغال کند.»
موقعیت سوسنگرد
سوسنگرد در طول شرقی ۴۸ درجه و ۱۷ دقیقه و عرض شمالی ۳۱ درجه و ۳۳ دقیقه در غرب جلگه خوزستان و در فاصله ۵۵ متر کیلومتری شمال غرب اهواز و کنار رودخانه کرخه شهری به نام خفاجیه قرار دارد که در دوره صفویه به دست سادات آل مشعشع سپردهشده تا اواخر دوره قاجار وسعت زیادی نداشت، پس از چندی طایفه بنیطرف به این ناحیه کوچ کرد که موجب توسعه و پیشرفت آن شد، در دوره پهلوی نام آن از خفاجیه به سوسنگرد تغییر یافت.
این شهر مرکز سیاسی شهرستان دشت آزادگان محسوب میشود. با آغاز جنگ تحمیلی بهسرعت آثار و پیامدهای جمعیتی ازجمله جابهجایی جمعیتترین شهر ظاهر شد، زیرا هجمه سنگین نیروهای متجاوز عراق و زیر آتش قرار دادن شهر با سلاحهای سنگین و نیمه سنگین جان مردم را در معرض تهدید جدی قرار داده بود، لذا مردم بیپناه در برای در امان ماندن از خطر ناشی از انفجار گلولههای توپ و تانک و بمباران هوایی مجبور به مهاجرت به مناطق امن شدند.
باکمی دقت، هر فرمانده نظامی ارتش بعث عراق در همان بررسی اول از زمین منطقه بهویژه راههای مواصلاتی متقاعد میشد که جاده بستان – سوسنگرد بهترین معبر دستیابی به اهواز است و این دو شهر در صورت اشغال بهترین و سریعترین مسیر تدارک به نیروهایش برای پیشروی به سمت هدف اصلی یعنی اشغال اهواز محسوب میشد، بر همین اساس لشکر ۹ زرهی عراق در اولین روز تهاجم از مرز چزابه و لشکر ۵ مکانیزه که مأموریت محاصره اهواز را از سمت جنوب بر عهده داشت، از مرز کوشک وارد خاک ایران شدند، اما قوای عراقی از همان بدو تجاوز برخلاف انتظار و تصورشان با مقاومت و جنگندگی نیروهای رزمنده ارتش و نیروهای مردمی با پشتیبانی جنگندهها ، بالگردها و توپخانه ارتش مواجه شدند.«در آن زمان پاسدار دقایقی فرمانده سپاه سوسنگرد بودند.»
در هفتمین روز تهاجم یعنی ۶ مهرماه ۱۳۵۹، این شهر تا حدودی به اشغال نیروهای عراق درآوردند. آنها برای جلوگیری از پاتک احتمالی رزمندگان ایرانی تعدادی از تانکها را نزدیک شهر مستقر کردند. عراقیها که از طریق اخبار جاسوسان خود متوجه کمبود نیروهای مدافع در این محور شده بودند، فرصت را غنیمت دانسته و بدون اینکه دوستان در سوسنگرد حضور جدی داشته باشند، به سمت اهواز حرکت کردند. آنچه در فرآیند پیشروی عراقیها نقشآفرینی مؤثری داشت وجود نیروهای ستون پنجم و ازجمله اعضای جبهه التحریر خلق عرب و شیوخ منطقه بود که به نفع عراق جاسوسی میکردند و اطلاعات مفیدی را در اختیار آنها قرار میدادند.
سقوط سوسنگرد آنقدر موضوع حائز اهمیتی بود که ازنظر فرماندهان باید سریعاً در مورد آن واکنش بازدارنده انجام میشد، بهویژه که عراقیها پس از اشغال سوسنگرد با دو فلش یکی سمت شمال کرخه و دیگری به سمت حمیدیه پیشروی کردند. آنها در جریان پیشروی رودخانه کرخه در منطقه خزعلیه پل زدند و در شمال سوسنگرد از حاشیه جاده در نوار ساحلی رودخانه کرخه از کنار شهر عبور کردند و به سمت حمیدیه رفتند تا جاده آسفالت اهواز – سوسنگرد را به کنترل خود درآوردند. عراقیها در مدت کوتاهی سه پل دیگر روی رودخانه کرخه احداث کردند و از طریق آن پلها نیروهای تیپ ۴۳ و ۳۵ لشکر ۹ زرهی عراق تانکهایشان را بهطرف جنوب رودخانه منتقل کردند. سرعت پیشروی واحد مکانیزه لشکر عراق خیلی سریع بود. درواقع فاصله کوتاه شهر سوسنگرد تا اهواز و امکان الحاق با سایر واحدهای نظامی از لشکر ۵ مکانیزه که از سمت جنوب اهواز میآمدند، میتوانست یک خطر نظامی بسیار جدی برای نیروهای خودی و کشور باشد و اهواز را در آستانه سقوط قرار دهد.
روز نهم جنگ، توسط عناصری از سپاه اهواز به فرماندهی (شهید) « استواریکم “ غیور اصلی“ از کارکنان تیپ سه لشکر ۹۲ ، که برای آموزش جانبرکفان سپاه پاسداران انقلاب مأمور شده بود » که بهعنوان یکی از فرماندهان سپاه اهواز بود، شبیخونی به ارتش صدام که تا ۱۰ کیلومتری اهواز از طریق سوسنگرد آمده بودند، زده شد. چون اولین شبیخون و عملیاتی بود که رزمندگان ایران در جنگ انجام داند،همزمان با تهاجم جنگندههای نیروی هوایی ، بالگردهای کبرا و توپخانه ارتش، چنان رعب و وحشتی در ارتش عراق افتاد که با بهجا گذاشتن تلفات و تانک و نفربرهای زیادی عقبنشینی کردند و سوسنگرد بهدقت رزمندگان اسلام افتاد، اما بهطور کامل آزاد نشد.
از اولین ساعات، دشمن با آتش سنگین توپخانه و نیروی هوایی، سوسنگرد را کوبید و نزدیک ظهر پس از شکست نخستین تلاش دشمن بعثی در اوایل مهرماه برای اشغال سوسنگرد، دشمن مجدداً واحدهایی از لشکر ۹ زرهی عراق در روز۲۳ آبان ماه پیشروی خود را از سمت شمال رودخانه کرخه کور که بعدها به دلیل حماسهآفرینی رزمندگان در اطراف آن به کرخه نور تغییر نام یافت خود را بهطرف جاده حمیدیه – سوسنگرد رسانید و با تصرف ابوحمیظه (جنوب و شرق)، دهلاویه (غرب) و ارتفاعات اللهاکبر،شمال، شهر را در ۲۴ آبان ۵۹ از شرق، جنوب و غرب به محاصره خود درآوردند.
مقاومتهای شدیدی بهخصوص در ابوحمیظه و دهلاویه از سوی نیروهای پاسدار و مردمی که از استان آذربایجان، فارس، خوزستان و لرستان خود را به منطقه رسانده بودند صورت پذیرفت. اما حجم آتش شدید دشمن و تانکهای انبوه دشمن هرگونه مقاومتی را ناکام گذاشت. عراقیها با شلیک مستقیم تانک روستای ابوحمیظه را به ویرانهای تبدیل کردند و بیش از ۵۰ نفر از اهالی بیدفاع روستا را به شهادت رساندند.
«از بدو حمله عراق به دشت آزادگان در سال اول جنگ، پنج عملیات آفندی با دامنه نسبتاً محدود توسط نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بهمنظور عقب راندن، انهدام نیرو و فرسایش دشمن، آزاد¬سازی مناطق اشغالی و جلوگیری از حالت رکود در جبههها و خارج شدن از لاک دفاعی اجرا شد که یکی از این عملیات آزاد¬سازی سوسنگرد است.»
در ساعت ۱۶ بخشی از نیروهای لشکر ۹ زرهی با تانکهای خود به بخش شرقی شهر وارد شدند. از سمت غرب نیز دشمن با عبور از دهلاویه به ۴ کیلومتری شهر رسید. کمبود شدید مهمات و عدم امکان انتقال مجروحین، رزمندگان را بهشدت در فشار گذاشته بود و شدت آتش دشمن مانع فرود بالگردها برای کمکرسانی میشد.
روز ۲۴ آبان ماه، از صبح مشاهده کردید که افراد زیادی باعجله و هر وسیلهای مثل کامیون و… در حال خارج شدن از شهر هستند. تعجب کردیم که چرا از شهر خارج میشوند و تقریباً بعد از ۲ ساعت شهر خالی از سکنه مردمی شد و بعدازاین جریان، عراق شروع به بمباران شهرکرد.
عملیات نیروهای عراق با آتش شدید شروع شد و این نشان میداد که ستون پنجم که در شهر بود، به مردم خبر داده بود که فرار کنید که عراق دوباره میخواهد وارد شهر شود و مردم مطلع شده بودند.
بمباران و آتش شدید توپخانه، همه شروعشده بود. بعد از بمباران شدید مشاهده شد که تانکهای عراقی از سمت راست جاده اهواز – سوسنگرد بهطرف نیروهای خودی میآمدند که در این حین چند فروند هواپیمای جنگی خودی علیه نیروهای مهاجم عراقی هم وارد عمل شد و اختلالاتی درحرکت دشمن به وجود آورد، اما تلاش نیروهای عراقی ادامه داشت ،سپس یک روستا را گرفتند و به رودخانه چسبیدند، بهطوریکه ۲ کیلومتر با نیروهای مدافع سوسنگرد فاصله داشتند و از همان بعدازظهر سوسنگرد در محاصره کامل عراقیها درآمد.
در تاریخ ۲۵/۸/۱۳۵۹مدافعان شهر متشکل از عشایر عرب بومی، سپاهیان، عناصر ژاندارمری و یگان داوطلب نیروی هوایی ارتش و نیروهای مردمی باقیمانده در شهر مقاومت میکردند (حدود ۲۰۰ نفر) در گروههای ۹ نفرهِ سازماندهی و در نقاط حساس شهر مستقر شدند. ساعاتی بعد شهر تبدیل به صحنه رزم رزمندگان با تانکهای بعثی بهخصوص در بخش شرقی شهر شد و دشمن در پناه آتش شدید تانکها، خیابان به خیابان جلو میآمد.و نبردهای خیابانی بین مدافعان شهر با تانکهای عراقی آغاز و حماسههای بسیاری خلق شد، هرلحظه بر تعداد مجروحان و شهدا افزوده میشد. دیوار فولادین تانکهای دشمن و رزمندگان شجاع از سپاه، بسیج، ژاندارمری و ارتش به نبرد نابرابر مشغولاند. هیچکس احتمال زنده ماندن خود را نمیدهد رزمندگان با نوشتن وصیتنامه یا وصیت به همدیگر در انتظار رسیدن نیروهای کمکی بودند.
همه رزمندگان (نیروهای مردمی به فرماندهی ستوان اخوان افسر نیروی هوایی و همراه تعدادی از افسران جز و هما فر ) تمامقد در مقابل ارتش عراق ایستاده بودند و هیچکس به فکر فرار نبود ، دشمن لحظهبهلحظه نزدیکتر میشد. در این حین ۲ فروند بالگرد جنگی کبرا ارتش از رودخانه کرخه بلند شدند و ۲ تانک عراقی را منهدم کردند که همین باعث وحشت عراقیها شد و کمی متمایل به عقب شدند و نیروها هم خوشحال که الآن عراق فرار میکند
با توجه با آتش شدید و عدم تجربه نیروهای مردمی، همه پراکندهشده بودند و از آنطرف (شهید) «مصطفی چمران» و آیتالله خامنهای اوضاع را پیگیری میکردند. تعدادی از نیروها به فرماندهی «سروان رستمی جمعی تیپ۵۵هوابرد شیراز از گروه شهید چمران» حمله کردند و در این روز وضعیت سختی در «سوسنگرد» بود و جنگ تن با تانک بود و تمام نیروهای خودی داخل شهر شدند.
عملیات آزادسازی سوسنگرد نقطه عطفی راهبردی و جدی در فراهمسازی زمینههای تحول در وضعیت جنگ و پیشبرد هدف بیرون راندن اشغالگران بعثی و دستیابی به پیروزیهای سرنوشتساز در تداوم دفاع مقدس بشمار میرود.
«پس از وخامت اوضاع سوسنگرد و محاصره این شهر، طرح شکستن محاصره سوسنگرد در جلسهای در اهواز با حضور حضرت آیتالله خامنهای (نماینده امام خمینی در شورای عالی دفاع)، و آیتالله شهید مدنی، سرلشکر فلاحی (جانشین وقت ریاست ستاد مشترک)، سرلشکر ظهیر نژاد (فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش)، آقای غرضی (استاندار وقت خوزستان) و افراد دیگری از سپاه پاسداران تصمیم به اجرای عملیات آزادسازی سوسنگرد گرفته شد و واحدهای نظامی شرکتکننده در عملیات نیز مشخص گردید.»
این عملیات قرار بود با مشارکت پاسداران و تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی خوزستان و نیروهای ستاد جنگهای نامنظم انجام شود . کلیه هماهنگیها برای انجام عملیات و نجات مدافعان توسط حضرت آیتالله خامنه ای-شهید چمران انجامگرفته بود و قرار بود فردا صبح نیروی اصلی عملیات که همان تیپ ۲ زرهی ۹۲ بود حمله خود را به سوسنگرد آغاز کنند که شب ساعت حدود ۱۲ شب فرمانده لشکر ۹۲ زرهی امیر سرتیپ غلامرضا قاسمی نو در تماس تلفنی با حضرت آیتالله خامنهای اظهار داشت که فرمانده نیروی زمینی ارتش تیمسار ظهیر نژاد اظهار داشته که تیپ ۲ نباید در عملیات شرکت کند و چون احتمال انهدام تیپ وجود دارد به دستور بنیصدر از شرکت در این عملیات خودداری کند. با این دستور عملاً عملیات لغو میشد و سوسنگرد نیز سقوط میکرد و تمام مدافعان به شهادت میرسیدند. بلافاصله حضرت آقا در تماس تلفنی این مسئله را با حضرت امام در میان میگذارند،
همان شب، آقای اشراقی داماد حضرت امام خمینی رحمهالله علیه، در مکالمهی تلفنی با آیتالله خامنهای، پیام امام را ابلاغ کرد: «تا فردا سوسنگرد باید آزاد شود. در ضمن تیمسار فلاحی باید شخصاً مباشر در عملیات باشند.»
مکالمه تلفنی با داماد حضرت امام خمینی (ره)
در همین گفتوشنود، تلفن زنگ زد. حضرت آقای گوشی را برداشتند. آقای اشراقی، داماد حضرت امام خمینی رحمهالله علیه بود و گفت: «حضرت امام سلام رساندند و فرمودند که اوضاع جنگ چطور است؟ حضرت آقا فرمودند: «اوضاع جنگ اینطور است که فردا قرار است یک عملیات سرنوشتساز شروع شود. من نگران هستم، مگر اینکه حضرت امام دستوری بدهند و ببینیم که چهکار باید بکنیم.» آقای اشراقی بعد از ده دقیقه دوباره تلفن زد و گفت: این موضوع را به عرض حضرت امام رحمهالله علیه رساندیم. ایشان مقرر فرمودند: «تا فردا سنگر باید آزاد شود. در ضمن تیمسار فلاحی باید شخصاً مباشر در عملیات باشند.» مباشر عملیات یعنی بهعنوان چشم کسی که فرمان را صادر کرده، تا عملیات را از نزدیک ببیند و نظارت کند و گزارش بدهد.
شب شده بود. نزدیک ساعت دوازده نیمهشب بود که آقای اشراقی این موضوع را اعلام کرد. ولی حضرت آقا بازهم بسیار نگران بودند. از سوسنگرد و جاهای دیگر خبرهای ناگواری میآمد. همینکه این کار نشود، برای ایشان خیلی سنگین بود. ساعت دوازده شب رفتیم تاکمی استراحت کنیم. نزدیک به یک بامداد شده بود که آقای چمران آمد و ما را بیدار کرد و گفت که طرح بههمخورده است. بنیصدر دستور داده که تیپ ۲ فردا وارد عمل نشود. حضرت آقا بدون معطلی گوشی را برداشتند و با پاسگاه فرماندهی نیروی زمینی (مرحوم ظهیر نژاد) در دزفول تماس گرفتند. صحبت ایشان با مرحوم ظهیر نژاد خیلی جالب بود.
حضرت آقا از ایشان پرسیدند:« شما برای چه این دستور را دادید؟» جواب داد: من این دستور را ندادم. این دستور را بنیصدر داده است. بنیصدر گفته برای اینکه کارهای مهمتری در اهواز داریم و این تیپ هم یک تیپ نادر و پرتوان است، تیپ خوبی است. اگر این تیپ در عملیات فردا شرکت کند. انهدام آن حتمی است. من بهعنوان جانشین فرماندهی کل قوا صلاح نمیدانم این تیپ منهدم شود. مرحوم ظهیر نژاد به حضرت آقا گفت: من هم باید دستور را اجرا کنم، مگر اینکه خلاف آن صادر شود. حضرت آقا فرمودند: «تا وقتیکه خبر آن صادر شود، به چیزی که میگویم گوش بده. این حرف قابلاعتنا نیست. به این حرف نمیتوان توجه کرد. اصلاً اینکه میگویید تیپ منهدم میشود، برای چه منهدم شود؟ منهدم نخواهد شد. شما موظف هستید تیپ را از رده خارج نکنید. عین همان تصمیمی که در لشکر گرفتهشده، فردا عمل کنید. در ضمن حضرت امام این امر را فرمودند. شما موظفید این امر را همین امشب به اطلاع بنیصدر برسانید.» وقتی ایشان گوشی را گذاشتند، دو دستور را صادر کردند. یکی برای فرماندهی لشکر ۹۲ و یکی هم برای جانشین ریاست ستاد مشترک. وامم هم میفرمایند تیپ باید شرکت کند و نیازی به اجازه بنیصدر نیست حضرت آقا همزمان نامهای به فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی مینویسند که تیپ باید در عملیات شرکت کند و هرکس از این دستور سرپیچی کند مسئول است. شهید چمران نیز در زیر نامه متنی را اضافه میکند با این مضمون که اگر تیپ فردا عمل نکند ۳۰۰نفر از مدافعان فردا به شهادت میرسند و اگر من زنده باشم با مسئول متخلف برخورد خواهم کرد ((منظور بنیصدر هست)) از آنطرف فرماندهی متعهد لشکر ۹۲زرهی هم که علاقه خاصی به رهبر معظم انقلاب داشتند تیپ را در حالت آمادهباش قرار میدهند و فردا صبح ساعت۵ عملیات به فرماندهی امیر قاسمی نو در مورخه ۲۶/۸/۵۹ آغاز میشود و با حمایت چند فروند بالگرد توپدار کبرا محاصره سوسنگرد شکسته میشود.
اما نگرانی به عدم اجرای طرح (همانند قبل) به علت مخالفت بنیصدر بر سرنوشت شهر و رزمندگان آن سایه انداخته است. اطلاعرسانیهای نماینده حضرت امام(ره) و آیتالله شهید مدنی به حضرت امام(ره) و درخواست از معظم له برای صدور دستور، منجر به ابلاغ فرمان تاریخی حضرت امام(ره) در شب ۲۶ آبان ماه مبنی بر «تا فردا سوسنگرد با مباشری تیمسار فلاحی باید آزاد شود» گردید. با مدیریت و نقش بیبدیل نماینده حضرت امام، «مقام معظم رهبری»، سرانجام ساعت ۶:۳۰ بامداد عملیات شکست محاصره و آزادسازی بخشهای اشغالی شهر با شرکت رزمندگان سلحشور تیپ ۲ لشکر ۹۲زرهی ،با عناصری از پاسداران، بسیجیان، و نیروهای ستاد جنگهای نامنظم با عبور از خط پدافندی گردان ۱۴۸پیاده به فرماندهی سرگرد شقاقی از لشکر۷۷پیاده ارتش در مواضع سد کننده مستقر در ابوحمیظه و با حمایت جنگندههای نیروی هوایی، هوانیروز و توپخانه ارتش از محور حمیدیه-ابوحمیظه آغاز شد و نیروهای ارتش عراق را منهدم و باعث متواری شدن افراد آن، با جا گذاشتن، سلاحهای سبک و سنگین شد، مأموریت حدود یکصد نفر از نیروهای کمکی ( سپاه پاسداران و بسیج ) پوشش جناح سمت چپ تیپ ۲ ، و به همین تعداد، نیروهای تحت امر شهید دکتر چمران محافظت از عقبه تیپ ( برای جلوگیری از دور زدن دشمن )، در نظر گرفتهشده بود .
پیشبینی من(فرمانده لشکر) برای خاتمه عملیات،حوالی ظهر بود، اما ساعت ۹ صبح ، زمانی که حضرت آقا چگونگی عملیات را سؤال فرمودند، عرض کردم : به یاری خداوند محاصره در شرف شکستن است، و ما بهزودی وارد شهر سوسنگرد خواهیم شد، یورش رعدآسا ، و پنجههای آهنین تیپ۲ لشکر۹۲زرهی ارتش اسلام آنچنان رعب وحشتی در نیروهای عراقی ایجاد کرد که فرصت حملونقل وسایل و تجهیزات را به آنان نداد، لذا با پای پیاده از رویارویی رزمندگان اسلام ، سرباز زده، در بیابانها متواری شدند، در این عملیات غنائم بیشماری به دست آمد که، فقط به تعدادی تانک، نفربر ، مالیوتکا و B.M.P.1 باید اشارهکنم که پس از انتقال آنها به واحدهای عملکننده خودی و تلاشهای سروان ناصر آراسته ( امیر آراسته فعلی)برای آموزش قابلتقدیر بود ، با وی، به بررسی و شناخت ایشان، یکی از خیانتهای شوروی سابق، درفروش سلاح به ایران پی بردیم، و آن عبارت از کمبود قطعات حساس و یا مؤثر در تیراندازی در دستگاه هائی است که ارسال کرده بودند
و سرانجام در ساعت ۱۴:۳۰ نیروهای اسلام موفق شدند با انهدام وسیع نیروها و تانکهای دشمن، فاتحانه وارد شهر شده و مدافعین جانبرکف شهر را در آغوش بگیرند.
در این عملیات که شهید چمران بعداً برای بازدید در خط مقدم شرکت داشتند از ناحیه پا بهشدت مجروح میشوند و یکی از محافظانش هم به شهادت میرسد ولی شهید چمران با کشتن راننده یک کامیون عراقی و به همراه دیگر محافظش با کامیون به عقب برمیگردند و شهید چمران را برای مداوا به تهران منتقل مینمایند. این عملیات با نظارت مستقیم حضرت آقا و شهید چمران و مباشرت تیمسار سرلشکر فلاحی با موفقیت به پایان میرسد و سوسنگرد برای همیشه آزاد میگردد. مناطق مرزی بستان و چزابه در اشغال دشمن باقی میماند تا اینکه عملیات طریقالقدس در نیمهشب دیماه سال ۶۰ به فرماندهی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی به اجرا درآمد و۶۵۰کیلومترمربع از سرزمینهای جمهوری اسلامی ایران و مناطق بستان و چزابه آزاد گردید و برای اولین بار نیروهای جمهوری اسلامی ایران به مرزهای بینالمللی رسیدند.
اقدامات حضرت آیتالله خامنهای در شکست محاصره سوسنگرد:.
حضرت آیتالله خامنهای پس از اطلاع از دستور بنیصدر، در نامهای خطاب به فرمانده آن لشکر (سرهنگ غلامرضا قاسمی نو) دستور دادند که طبق تصمیم قبلی، تیپ ۲ در عملیاتی که منجر به آزادسازی سوسنگرد شود، بهموقع وارد شود. دکتر چمران دیگر نمایندهی امام در شورای عالی دفاع نیز در ذیل همین نامهبر ضرورت اقدام سریع و جلوگیری از اتلاف وقت بیشتر تأکید کرد.
نامه «دستور حضرت آیتالله خامنهای به فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز برای ورود به عملیات آزادسازی سوسنگرد» که به مناسبت سالروز فتح سوسنگرد، منتشر میشود. به این شرح است:
شب دوشنبه ۲۶/۸/۵۹ ساعت ۰۱:۱۰
سرکار سرهنگ قاسمی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز
با سلام
شنیدم تیمسار ظهیر نژاد به شما تلفن کردهاند که تیپ ۲ فردا وارد عمل نشود مگر بنا به امر. و منظورشان امر آقای رئیسجمهور است. من این عدول از تصمیم عصر را قابل توجیه نمیدانم. این به معنای تعطیل یا به ناکامی کشاندن عملیات فردا است. استعداد دشمن چنان است که آن دو گروهان پیاده یارای کاردستی در برابر آن ندارند و اگر تیپ وارد عمل نشود، در حقیقت تک انجام نگرفته است. صبح اگر برای تصمیم نهایی بخواهیم منتظر آمدن تیمسار ظهیر نژاد بمانیم وقت خواهد گذشت.
جوانان ما در سوسنگرد حداکثر تا صبح مقاومت خواهند کرد و صبح زود اگر ما قدری بار دشمن را سبک نکنیم همه نابود خواهند شد و شهر کاملاً سقوط خواهد کرد. خلاصه اینکه به نظر و تشخیص ما کار باید به همان روال که عصر صحبت شد پیش برود و تیپ آماده باشد که صبح وارد عمل شود. در غیر این صورت مسئولیت سقوط سوسنگرد با هرکسی است که از این تصمیم عدول کرده است.
سید علی خامنهای
متن نامه دکتر چمران: من رسماً اعلامجرم میکنم
به نام نماینده امام و نماینده شورای عالی دفاع از اینهمه اهمال و اتلاف وقت و به هدر رفتن خون جوانان شکایت دارم، چند روز است که فریاد میکشم تا بالاخره دیشب جوابی شنیده شد، امروز انتظار عمل داشتم، متأسفانه نشد، امروز صبح در حضور سرکار و سرهنگ شهبازی ایرادات و نظرات خود را گفتم، و شما فکر کردید و جواب دادید که فردا صبح زود انجام میشود و الآن میبینم که میخواهند به تأخیر بیندازند و این یعنی مرگ ۵۰۰ جوان و سقوط سوسنگرد و حمیدیه و اهواز و من در این صورت همه شمارا در مقابل خدا و خلق مسئول میدانم.
حضرت آقا موقع برنامهی سحر تحقیق کردند و معلوم شد که ساعت سه، تیپ و بقیهی رزمندگان با همان سازمانی که داشتند، از منطقهی تجمع حرکت کرده و از خط عبور کردند. از حدود ساعت پنج هم عملیات شروع شد. نیروهای جنگهای نامنظم هم رفته بودند. ساعت هشت صبح حضرت آقا آنجا چند ملاقات داشتند. ازآنجا ما راه افتادیم که برویم و به جبهه بپیوندیم. در طول راه. نیروهای احتیاط بودند. حضرت آقا پیاده میشدند و با آنها صحبت میکردند. واحدهای پشتیبانی هم بودند که به همین ترتیب با آنها صحبت میکردند و در جریان تلاشهای آنها قرار میگرفتند.
ما از جاده حمیدیه- سوسنگرد میرفتیم. درگیری هم زیاد بود. آتش دشمن در جنوب اجرا میشد، بالای کرخه کور بهطرف جنوب کرخه که اینطرف جاده بود. ما هم در لندرور با حضرت آقا نشسته بودیم و بهطرف سوسنگرد میرفتیم. آنطرف جبهه، مثلاً دو کیلومتری جبهه، یک تانکر سوخت ایستاده بود. بالا فاصله یک موشک هواپیما با آتش توپخانه به این تانکر اصابت کرد و تنور قطوری از دود و آتش به آسمان زبانه کشید که همینطور چشمها به آن خیره مانده بود. راننده هم برگشت به این صحنه را نگاه کند، حدود ۱۰ تا ۲۰ ثانیه نگاه کرد. حضرت آقا فرمودند: «توکار خودت را بکن.» درواقع این نگاه سبب شد که ما مقداری عقبتر بیفتیم. پسازاین که کمی جلو رفتیم. ناگهان یک موشک آرپیجی عراقیها از فاصلهی یک متری سطح جاده، از جلوی ما رد شد. به هم نگاه کردیم، بدون اینکه حرف بزنیم، ولی یک دنیا حرف در این نگاه بود. «ان الله یدافع عن الذین امنو» ما به جبهه رسیدیم و دیدیم که سروصدا و صلواتی است. نیروها در دهانهی ورود به سوسنگرد بودند. نیروهای جنگهای نامنظم شکار تانک میکردند. آتشهای سوختن تانک به چشم مشهود بود. بعد از مدتی خبر دادند که آقای چمران مجروح شده و ایشان را به بیمارستان بردهاند. حضرت آقا فرمودند: «برویم یک سری به ایشان بزنیم. من جلسهی مهمی در تهران دارم، باید به تهران بروم.» به بیمارستان رسیدیم که شهید چمران را از اتاق عمل بیرون آورده بودند. قبل از هر حرفی، آقای چمران پرسید که وضع حمله چطور است؟
تک در چه وضعی است؟ گفتیم: ادامه دارد و دارند کار میکنند. ایشان به حضرت آقا قسم میداد که کاری کنید که تک از دور نیفتد و این پیروزی ما وارد سوسنگرد شدند و بیش از ۷۰۰ کشته و مجروح و تعدادی اسیر از عراقیها گرفتند و چهار دستگاه تانک و شش دستگاه کامیون مهمات آنها را سالم به غنیمت گرفتند
اظهارات سرهنگ(سرتیپ۲) غلامرضا قاسمی نو فرمانده لشکر۹۲زرهی:
سرهنگ قاسمی فرمانده لشکر۹۲زرهی خوزستان بهمحض دریافت نامه یک دستور عملیات برای تیپ۲ لشکر۹۲ تهیه و ابلاغ میکند و ساعت۵صبح دستور حرکت میدهد. در آن زمان گردان۱۴۸ پیاده به فرماندهی سرگرد شقاقی از لشکر۷۷پیاده ارتش در مواضع سد کننده در فاصله ۶۰۰متری سوسنگرد بهمنظور ممانعت حرکت نیروهای عراقی به سمت اهواز مستقر بودند و مسئولیت دفاع از سوسنگرد با گروههایی از سپاه، گروه دکتر چمران، ژاندارمری و تعدادی داوطلب از ارتش بود . سرهنگ قاسمی ۶صبح عملیات را با پشتیبانی هواپیماهای جنگنده ارتش و بالگردهای کبرا شروع میکند و تا ظهر سوسنگرد آزاد میشود بدون اینکه تانکی از دست بدهد
تیپ ۲ لشکر ۹۲ زرهی ارتش با پشتیانی جنگندهای نیروی هوایی و بالگردهای هوانیروز توپخانه صحرایی برای این مهم وارد عمل شدند. روز ۲۶ آبان سال ۵۹، در سایه درایت و هوشمندی مقام معظم رهبری که آن زمان در کسوت نماینده امام در شورای عالی دفاع حضور داشتند و پس از فرمان قاطعانه رهبر انقلاب مبنی بر اینکه سوسنگرد باید آزاد شود، عملیات آزادسازی این شهر در امتداد جاده سوسنگرد- حمیدیه آغاز شد. نیروهای ارتش به پشتیبانی دیگر نیروهای مسلح سپاه و بسیج، ضمن شکستن خط محاصره، نیروهای دشمن بعثی را از داخل شهر به عقب راندند؛ هرچند که با اتمام عملیات کار به پایان نرسید زیرا دشمن پسازآن تا چند هفته تلاش داشت دوباره بهجای خود در سوسنگرد بازگردد.
او گفت: دشمن بعثی نیت داشت پس از تصرف سوسنگرد، با بمباران و گلولهباران دزفول، بر شمال خوزستان مسلط شود، که البته با حضور مداوم و قدرتمندانه رزمندگان ارتش اسلام و انجام تکهای مداوم با وسعت کمتر، هیچگاه دشمن بعثی نتوانست حتی برای مقطعی کوتاه به این خواسته خود دست یابد .
آزادسازی سوسنگرد از نقاط درخشان و الهامبخش ۸ سال دفاع مقدس میتوان برشمرد و آزادسازی سوسنگرد مقدمه خروج تدریجی جبهههای نبرد از بنبست ناشی و نقطه عطفی راهبردی و جدی در فراهمسازی زمینههای تحول در وضعیت جنگ و پیشبرد هدف بیرون راندن اشغالگران بعثی و دستیابی به پیروزیهای سرنوشتساز بعدی در دوران دفاع مقدس محسوب میشود.
بیان اهمیت بازخوانی وقایع دوران دفاع مقدس، و بازخوانی و یادآوری چگونگی اجرای عملیات پیروزمندانه رزمندگان ارتش اسلام در برابر دشمن تا بن دندان مسلح، در طول دوران دفاع مقدس، میتواند الگویی شایسته برای نسل جوان باشد.
جوانان بدانند که با برخورداری از قدرت ایمان، حفظ اتحاد و یکپارچگی میتوان در برابر دشمنان ایستاد و اجازه تجاوز را به متجاوزان نداد؛ همانطور که در طول دفاع مقدس علیرغم اینکه بیش از ۳۶ کشور دنیا به عراق کمک تسلیحاتی، نظامی، اطلاعاتی و حتی نیروی انسانی میکرد، درنهایت این رزمندگان اسلام بودند که توانستند با همین قدرت ایمان و اتحاد بدون واگذاری ذرهای از خاک پاک میهن عزیزمان، دشمن بعثی را به سزای اعمالش برسانند.
«در این منطقه دشمن موفق شده بود تا اواخر آبان ¬ماهشهر سوسنگرد را از چهار سمت شمال، جنوب، شرق و غرب مورد تهدید قرار داده و آن را محاصره کند و حتی در روزهای بیست¬ و چهارم و بیست ¬و پنجم آبان ماه وارد شهر شوند. در این شرایط، قرارگاه نیروی زمینی در جنوب طرح عملیاتی سریعی تهیه و با بهکارگیری یگان¬های تیپ ۲ لشکر۹۲ زرهی، گروه رزمی۱۴۸ پیاده از لشکر۷۷ و نیروهای جنگهای نامنظم شهید چمران، اقدام به تک علیه دشمن کردند و حلقه محاصره سوسنگرد را شکسته و عناصر متجاوز را از داخل شهر بیرون کردند.»
بخشی از بیانات حضرت امام خمینی در دیدار با مردم و عشایر دشت آزادگان(بعد از آزادی سوسنگرد):
«به حمدالله مشت این حزب بعث عراق باز شد، این ادعاها که میکند که من برای عرب چه هستم؟ و برای قدرت عرب و برای ملت عرب چه هستم؟ مشت او باز شد که در خوزستان با عربها بیشتر مقابله شد. کشتارهایی که بهوسیله این حزب منفور و صدام کافر بر برادرهای اعراب ما واردشده است بیشتر از آن است که بر برادرهای عجم ما وارد شد. اگر این مرد فاسق و کافر در ادعای خودش راست میگفت، نباید مراکزی که مجتمع عرب است، زن و بچه، پیر و برنا را اینطور سرکوب کند.
این خیال خامی است که صدام در سر خودش پخته بود که ایران را در یک هفته از بین خواهد برد. او در یک هفته نتوانست خوزستان که یکتکهای از ایران است را به دست بیاورد و جز ننگ و نفرت در بین تمام مسلمین و تمام مستضعفان جهان چیزی برای خودش نیاورد. برادرهای ما در همهجاها، در خوزستان خصوصاً به پا خواستهاند و در مقابل این شخص ایستادند و مشت محکم را به دهانش زدند. ما با غمهای شما که برادران ما هستید- چه در سوسنگرد، چه در اهواز و چه در خوزستان و همینطور دشت آزادگان، ما با شما همدرد هستیم در مصائبی که بر شما برادران ما واردشده و بر اسلام واردشده است.»
بخشی از خاطرات نماینده وقت حضرت امام(ره) در شورای عالی دفاع «حضرت آیتالله خامنهای» از شکست حصر و آزادسازی سوسنگرد(۳ مهر ۱۳۶۳)
«داخل سوسنگرد تقریباً کسی را نداشتیم. به مردم گفته بودیم تخلیه کنید، نیروهای ارتش و سپاه و جنگهای نامنظم (تحت فرماندهی شهید چمران) هم کم بودند. البته تعدادی از بچههای افسر نیروی هوایی که با میل و رغبت داوطلب جنگ شده بودند آنجا بودند. مدافعین شهر سوسنگرد همین عده قلیل بودند… گمان نمیکنم تعداد نیروها به ۲۰۰نفر هم میرسید. یقین داشتیم اگر عراقیها سوسنگرد را بگیرند همه بچهها قتلعام خواهند شد.
عصر ۲۳آبان و روز جمعه بود و ما در تهران جلسه شورای عالی دفاع داشتیم. قبل از آنکه بروم جلسه، سرهنگ سلیمی با اضطراب تماس گرفت که سوسنگرد بهشدت در فشار و آتش فراوان است و بچهها استمداد میکنند، کاری هم که قرار بود انجام بگیرد، نگرفته. با فرمانده لشکر۹۲ توافق کرده بودیم به کمک بچهها بروند اما هیچ مقدماتی برای آن فراهم نشده بود. جلسه شورا تشکیل شد، متوجه شدیم بنیصدر از جریان مطلع است و در اتاق دیگری با فرماندهان نظامی مسئله سوسنگرد را بررسی میکردند… در جلسه شورای دفاع مطرح کردم که اگر شهر را بگیرند این بچهها شهید خواهند شد. خسارت شهادت بچهها از خسارت گرفتن شهر بیشتر است. چون ما شهر را دوباره پس خواهیم گرفت اما بچهها را به دست نمیآوریم و لذا فکری بکنید. بنیصدر گفت من دنبال این قضیه هستم و من دیگر خاطرم جمع شد.
یک روز بچههای داخل شهر به ما تلفنی خبر دادند که ما اینجا هیچ آذوقه نداریم، امّا سوپرمارکتهای شهر که مال خود مردم است و مردم در آنها را بستهاند و رفتند، یکچیزهایی دارد… لکن ما حاضر نیستیم چون مال مردم است و راضی نیستند! من دیدم که واقعاً اینها فرشتهاند و اصلاً به اینها بشر نمیشود گفت، زیرا سوپرمارکتی را که صاحب آن گذاشته از شهر فرار کرده و الآن هم اگر بفهمد سروان نیروی هوایی از شهر و خانهاش دفاع میکند و میخواهد از آن استفاده کند باکمال میل حاضر است خودش برود و با احترام به آنها بدهد. این جوانهای پاک و فرشته صفت واقعاً حاضر نبودند از اینها استفاده کنند.
صبح یکشنبه رفتم اهواز. از آشفتگی و کلافه بودن بچهها، فهمیدیم که هیچ کاری انجامنشده، خیلی اوقاتم تلخ شد… دراینبین بنیصدر از دزفول با من تماس گرفت، گفتم چنین وضعی است و بچهها هیچ کاری نکردند و تو دستوری بده! گفت: دستور میدهم، مشغول شوند و کار کنند. ما رفتیم ستاد لشکر۹۲٫٫٫ مشکل عمده ما نیرو بود. لشکرهایمان محدود بود. به قول لشکریها منها بودند… هم تجهیزات کم داشت هم نیرو. تجهیزات را میشد فراهم کرد اما نیرو را نه. قرار شد تیپ ۲ لشکر ۹۲، که قبلاً در دزفول بود و حالا مأمور شده بود به اهواز بیاید، از خط عبور کند. بنابراین تنها نیروی حملهورمان تیپ۲ لشکر۹۲ بود.
«قرار شد نیروهای سپاه همراه ارتش بروند. مثلاً هر گردان ارتشی تعداد۱۰۰ تا سپاهی را بگیرد… فرمانده سپاه جوانی به نام رستمی و اهل سبزوار بود و شهید شد. پسر بسیار خوبی بود و جزو چهرههای فراموشنشدنی » و تعدادی نیروهای نامنظم هم به فرماندهی شهید سروان ایرج رستمی از تیپ۵۵هوابرد شیراز (فرمانده ستاد جنگهای نامنظم در منطقه دهلاویه) در اختیار شهید چمران بود و قرار بود جلوتر از همه بروند و خطشکنهای اول باشند. تعدادشان زیاد نبود اما شهید چمران میتوانست کارایی زیادی به آنها بدهد. این برنامهای بود که ما داشتیم و خیالمان هم راحت شد.
ساعت حمله، علیالطلوع ۲۶آبان ماه. شب عملیات جزو شبهای خاطرهانگیز من است. شب عجیبی بود. من بودم و شهید چمران و سرهنگ سلیمی و جوان دیگری به نام اکبر(چهرقانی) که از محافظان شهید چمران بود. تا ساعت۱۲-۱۱ صحبت کردیم و بعد رفتیم بخوابیم و آماده شویم برای حرکت. تازه خوابم برده بود که چمران آمد پشت در اتاق و محکم در میزد که فلانی بلند شو! گفتم: “چه شده؟” گفت: “طرح به هم خورد. از دزفول خبر دادند که تیپ ۲ لشکر۹۲ را نیاز داریم و نمیتوانیم بدهیم. “یعنی نیروی حملهور اصلی! من خیلی برآشفته شدم که چرا این کار را میکنند. این بهجز اذیت کردن و ضربه زدن کار دیگری نیست. تلفن کردم به فرمانده نیروهای دزفول. تیمسار ظهیر نژاد آنجا بود.
گفتم: “چرا این دستور را دادید؟ ” گفت: “دستور آقای بنیصدر است و علت هم این است که این تیپ را برای کار دیگری به اهواز آوردیم و اگر بیاید آنجا منهدم میشود. این تیپ خوبی است و ما از ترس انهدام آن نمیخواهیم آن را وارد عملیات کنیم. مگر به امر.” مگر به امر یعنی اینکه دستور ویژهای از طرف فرماندهی بیاید که برو. من گفتم: “این نمیشود. اول اینکه چرا منهدم شود، کما اینکه فردا لشکر آمد و منهدم نشد. بعد هم اینکه چهکاری مهمتر از سوسنگرد؟ و اگر این تیپ نیاید یعنی تعطیل شدن این عملیات و باید بیاید.” قرص و محکم گفتم: “شما به آقای بنیصدر هم بگویید که باید بیاید و دستور را لغو کنید.” مرحوم چمران تماس گرفت و عین همین صحبتها که باید تیپ۲ لشکر۹۲ بیاید را به بنیصدر گفت. بنیصدر هم قولکی داد که دستور دهد تیپ بیاید.
چیزی که خیلی به کمک ما آمد پیغام مرحوم اشراقی بود. سر شب مرحوم اشراقی داماد امام، از تهران با من تماس گرفت و خبرها را پرسید. من گفتم: “قرار بر این است که عملیات انجام شود” و ظاهراً من اظهار تردید کرده بودم که دغدغه دارم و ممـکن است عملیات انجام نشود، مگر اینـکه امام دستور دهد. ایشان رفت با امام تماس گرفت، پیغام داد امام دستــور دادند تا فردا سوسنگرد باید آزاد شود و تیمسار فلاحی هم باید مباشر عملیات باشد.
من این را نگفته بودم چون دیروقت بود. شاید همفکر میکردم که صبح بگویم. وقتیکه این مسئله پیش آمد گفتم حالا وقتش است که این پیغام را بدهم. نشستم ۲نامه نوشتم. یکی ساعت یک و نیم به سرهنگ قاسمی، فرمانده لشکر۹۲، نوشتم که داماد حضرت امام، از قول امام، پیغام دادند که فردا باید حصر سوسنگرد شکسته شود و اگر تیپ دو نباشد این کار انجام نمیشود. به تیمسار ظهیر نژاد گفتم و ایشان هم قول داده که با بنیصدر صحبت کند، تیپ بیاید و شما هم آمادهباشید که تیپ را به کار بگیرید. مبادا به خاطر پیغامی که سر شب آمده، تیپ را از دور خارج کنید. نامه را دادم به دست یکی از برادرها و گفتم این نامه را میبری و اگر سرهنگ قاسمی خواب هم بود از خواب بیدارش میکنی و نامه را به دستش میدهی.
یک نامه هم برای سرتیپ فلاحی با همین مضمون نوشتم با این اضافه که امام گفتند سرتیپ فلاحی هم باید در جریان عملیات باشند و نظارت کنند. این ماجرا را هم نوشتم که میخواستند تیپ را از ما بگیرند و گفتیم که باید تیپ باشد و شما مسئول هستید که این را بگیرید و کارکنید. هر دو نامه را به شهید چمران دادم و گفتم: “شما هم بنویس که نظر هر دویمان باشد.” ایشان هم پای هرکدام یک شرح دردمندانهای نوشتند. ایشان هم که میدانید خیلی ذوقی و عارفانه مینوشتند. من خیلی قرص و محکم نوشتم او خیلی دردمندانه. گفتم هر کس بخواند دلش میسوزد. ساعت۲ هم نامه دوم را برای سرتیپ فلاحی فرستادم.
خیالم راحت بود که کار انجام میشود اما بازهم دغدغه داشتیم. بارها شده بود که کار تا لحظات آخر رسیده بود و به دلیلی تعطیلشده بود. صبح زود که برای نماز بلند شدم، دیدم اوضاع خوب است. ساعت ۵ صبح تیپ۲ از خط عبور کرده بود. همان زمان که نامه را دریافت کردند، مشغول شدند و بعد از دریافت نامه حرکت کرده بودند. اگر قرار بر این بود که «به امر» کار کنند، تا آن آقا (بنیصدر) از خواب بلند شود به او بگویند و «به امری» منتهی شود، دستور ساعت۹ صادر میشد و ساعت۱۱ عملیات ناموفقی انجام میشد که قطعاً شکست میخوردیم.
ما که رفتیم(منطقه)، جنگ دور گرفته بود و نیروهای ما پیش رفته بودند و حدود ساعت ۱۰:۳۰ بود که ظهیر نژاد به همراه نیروهایش هم آمدند و رفتند جلو. ما میرفتیم و در واحدهای عقبه و درگیر پیاده میشدیم و با آنها صحبت میکردیم. احوالشان را میپرسیدیم، خبر میگرفتیم. دائماً میگفتند که خبرها خوب است و پیشبینی میشد ساعت۲:۳۰ (عصر) ما وارد سوسنگرد شویم.
آزادسازی سوسنگرد، از زبان زندهیاد ؛ سرتیپ۲ ستاد غلامرضا قاسمی نو
شهر سوسنگرد موقعیت استراتژیک داشت، به همین دلیل و در دوره زمانی نسبتاً کوتاهی ، بارها مورد تجاوز ارتش عراق قرار گرفت ، این تجاوزها که هر بار با غارت و چپاول خانههای مردم توأم بود، با عکسالعمل مدافعین شجاع مستقر در محل، منجر به عقبنشینی آنان میگردید، اولین بار گروه استواریکم “ غیور اصلی“ از کارکنان تیپ سه لشکر ۹۲ ، که برای آموزش جانبرکفان سپاه پاسداران انقلاب مأمور شده بود، ولی باهمت تعدادی از برادران بسیجی داوطلب، و رشادت و انجام عملیات نامنظم، نیروهای ارتش عراق را وادار به عقبنشینی نمودند، و بار دوم : گردان ۱۴۸ پیاده خراسان، به فرماندهی سرگرد شقاقی و انجام عملیات متهورانه و شهادتطلبانه، که ارتش عراق را ناچار فرار کرده بودند، . . . . ولی این بار دو لشکر مکانیزه محاصره سوسنگرد را رقمزده بودند،شامگاه ۲۵ آبان ماه بود که مقام معظم رهبری که در آن ایام نمایندگی حضرت امام خمینی(ر) را در ارتش و وزارت دفاع بر عهده داشتند، برای چندمین بار تلفن فرمودند، و از وضعیت نیروهای لشکر و منطقه پرسش هائی میفرمودند، و من که از صمیم قلب به ایشان علاقه و ارادت داشتم، اهتمام در اجابت خواسته و اوامر ایشان مینمودم، در آخرین تماس به پیامی اشاره فرمودند که بهزودی ارسال خواهند فرمود . در این پیام تاریخی که متن کامل و بدون کموکاست آن را ،پس از خاتمه جنگ در اختیار نشریات مختلف قراردادم، (نقل به مضمون ) اشاره به مأموریتی شده بود که ارتش به محوریت لشکر ۹۲ ، موظف به آزادسازی سوسنگرد، در اولین ساعات روز ۲۶ آبان ماه ، پس از شور ستادی صورت گرفته در حضور رئیسجمهور وقت ( بنیصدر ) ، سرتیپ فلاحی، دکتر چمران، سرتیپ ظهیر نژاد، . . . . گردیده بود، . . . . بر اساس این تصمیم، مأموریت تیپ۲ که در احتیاط نیروی زمینی قرار داشت، خاتمه مییافت ، و با الحاق به لشکر ۹۲ و هماهنگی و پشتیبانی سایر واحدهای لشکر، عملیات عبور از خط را به انجام میرساند، تحقق این تدبیر با دستور رئیسجمهور دچار وقفه شده بود، . . . .
عقربههای ساعت از یک بامداد میگذشت، که پیام به دست من رسید، مقاومت بیش از ۲۰۰ نفر رزمنده رشید و فداکار ایران در شهر سوسنگرد، توسط رژیم سرکوب گر عراق در شرف نابودی قرار داشت ، و هرلحظه تأخیر فاجعهبار بود، بهاینترتیب، منتظر ابلاغ دستور از سلسلهمراتب نشدم، و به احترام دستنوشته حضرت آقا، شخصاً به تهیه و نگارش دستور عملیاتی، در تاریکیهای شب پرداختم، زمان لحظات نزدیک شدن به ۴ بامداد را نشان میداد ،تیپ ۲ زرهی دزفول که از دغاغله حرکت کرده بود، به دوراهی حمیدیه که به عنوان مواضع تک انتخابشده بود رسید و پس از مدت کوتاهی استراحت، با عبور از خط پدافندی گردان ۱۴۸پیاده به فرماندهی سرگرد شقاقی از لشکر۷۷پیاده ارتش در مواضع سد کننده مستقر در ابوحمیظه،نیروهای ارتش عراق را منهدم و باعث متواری شدن افراد آن با جا گذاشتن، سلاحهای سبک و سنگین شد، مأموریت حدود دویست و پنجاه نفر از نیروهای کمکی ( سپاه پاسداران و بسیج ) پوشش جناح سمت چپ تیپ ۲ ، و به همین تعداد، نیروهای تحت امر شهید دکتر چمران محافظت از عقبه تیپ ( برای جلوگیری از دور زدن دشمن )، در نظر گرفتهشده بود .
پیشبینی من برای خاتمه عملیات،حوالی ظهر بود، اما ساعت ۹ صبح ، زمانی که حضرت آقا چگونگی عملیات را سؤال فرمودند، عرض کردم : به یاری خداوند محاصره در شرف شکستن است، و ما بهزودی وارد شهر سوسنگرد خواهیم شد، یورش رعدآسا ، و پنجههای آهنین ارتش اسلام آنچنان رعب وحشتی در نیروهای عراقی ایجاد کرد که فرصت حملونقل وسایل و تجهیزات را به آنان نداد، لذا با پای پیاده از رویارویی رزمندگان اسلام ، سرباز زده، در بیابانها متواری شدند، در این عملیات غنائم بیشماری به دست آمد که از حوصله این مقاله خارج است، فقط به تعداد زیاد تانک، نفربر ، مالیوتکا و B.M.P.1 باید اشارهکنم که پس از انتقال آنها به واحدهای عملکننده خودی و تلاشهای سروان ناصر آراسته ( امیر آراسته فعلی)برای آموزش قابلتقدیر وی، به یکی از خیانتهای شوروی سابق، درفروش سلاح به ایران پی بردیم، و آن عبارت از کمبود قطعات حساس و یا مؤثر در تیراندازی در دستگاه هائی است که ارسال کرده بودند.
نتایج شکست حصر سوسنگرد:
محور اصلی حمله در مسیر حمیدیه به سوسنگرد در جنوب رودخانه کرخه انتخاب شد و در شمال رودخانه نیز بهطرف روستای سبحانیه و سوسنگرد حمله دیگری همزمان اجرا شد که نتایج زیر را در برداشت:
⦁ سه شبانهروز با ۲۰۰ نفر از نیروهای پاسدار و داوطلبان نیروی هوایی داخل شهر سوسنگرد مقاومت کردند و در روز ۲۶ آبان عملیات انجام شد و بعد از سه شبانهروز به شکست حصر سوسنگرد انجامید
• .شکلگیری مقاومت خودجوش مردم در راستای خطمشی دفاعی حضرت امام (ره).
⦁ تغییر شکل فرایند دفاع و در پیش گرفتن مشی تهاجمی توسط رزمندگان.
⦁ اهمیت قبول خطر حسابشده.
⦁ شکست سیاسی صدام در تحمیل مقاصد خود به ایران و بروز توان بالقوه رزمندگان بهعنوان دغدغه جدی متجاوز.
⦁ آزاد شدن شهر سوسنگرد و متمایل گشتن مواضع پدافندی نیروهای عراق به رودخانه مالکیه.
⦁ آزاد شدن جاده حمیدیه- سوسنگرد و عقبنشینی ۱۵کیلومتری دشمن.
⦁ کشته و مجروح شدن ۷۵۰ نفر از عراقی¬ها.
⦁ سرنگونی یک فروند هواپیما و یک فروند بالگرد، انهدام۴۰ دستگاه تانک و نفربر، چند قبضه توپ و مقادیر زیادی تجهیزات عراق و به غنیمت گرفتن تعدادی تانک و نفربر و مقادیر زیادی تجهیزات و وسایل مخابراتی.
⦁ امتیاز سیاسی، نظامی و تبلیغاتی برای نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران.
عملیات غرورآفرین آزادسازی سوسنگرد در ۲۶ آبان ۱۳۵۹ علاوه بر ایجاد یک برتری برای جمهوری اسلامی ایران ازلحاظ سیاسی و نظامی و خارج شدن اهواز، مرکز خوزستان، از محور تهدید عراق، باعث ایجاد اعتمادبهنفس و امید به پیروزیهای بعدی در عملیات شکست حصر آبادان، فتح¬ المبین، طریقالقدس و بیتالمقدس شد.
آزادسازی سوسنگرد از نقاط درخشان و الهامبخش تاریخ ۸ سال دفاع مقدس و مقدمه خروج تدریجی جبهههای نبرد از رژیم بعثی بود.
«این پیروزی بزرگ نتیجه قطعی وحدت فرماندهی و هدایت و نظارت فرمانده لشکر۹۲زرهی سرهنگ ستاد غلامرضا قاسمی نو و همکاری و هماهنگی نزدیکبین نیروهای ارتشی و مردمی (سپاه و نیروهای چریک) بود. و هیچیک بهتنهایی قادر نبودند که چنین موفقیتی را تأمین کند. ارتش بدون نیروهای مردمی، بخصوص آنکه نیروهایش کمتر از دشمن بود، و نیروهای مردمی نیز بدون پشتیبانی ارتش، و وجود توپخانه و هیبت تانکهای ارتش در پشت، هیچ کاری نمیتوانستند انجام دهند، و بدون نتیجه متلاشی میشدند. این وحدت بین ارتش و مردم، کارایی هر یک را چندین برابر میکرد، و تجربههای جدیدی را در جنگهای کلاسیک و چریکی به دنیا ارائه میداد. پیروزی سوسنگرد، درسی عبرتآموز برای ملت ما و شکستی تعیینکننده برای دشمن بود.»
در ادبیات نظامی و در مباحث تاکتیکی، شهرها برای حرکت نیروها مانع محسوب می-شوند، زیرا باعث کندی حرکت و تجزیه نیروهای مانوری می¬گردند، اما از دیدگاه عملیاتی و راهبردی تصرف شهرها می¬تواند امتیازات سیاسی، نظامی، اقتصادی و تبلیغاتی زیادی را برای نیروهای فاتح به وجود آورد. بنا¬براین، اگرچه شهرها در برابر مانور تاکتیکی نیروهای تک کننده یک مانع محسوب می¬شوند، اما در طرح کلی یک عملیات ممکن است بهعنوان عارضه حساس در نظر گرفته شوند.
مثلاً در منطقه دشت آزادگان، شهر بستان و بهخصوص شهر سوسنگرد که مرکز فرمانداری دشت آزادگان محسوب می¬شود، با آن ادعای وحدت قومیت عرب که صدام حسین به راه انداخته بود و با توجه به عربزبان بودن مردم این منطقه و پاره¬ای آداب و سنن عربی که دارند، تصرف این شهرها می¬توانست از سوی رژیم بغداد بهعنوان آزادسازی یک منطقه عربی و باز¬گرداندن آن به دامن مادر عرب تبلیغ شود.
از آن گذشته افکار عمومی مردم کشورهای درگیر در جنگ، چندان آشنایی به عوارض حساس و کلیدی زمین در مناطق عملیاتی مانند ارتفاعات یا تنگه¬ها و … نداشته و نه ارزش آن¬ها را در درگیری¬های عملیاتی می¬دانند و نه غالباً نامی از آن¬ها به گوششان خورده است، ولی در عوض بانام شهرها آشنایی دارند و فتح یک شهر یا از دست دادن آن در نظر آنان حکم پیروزی یا شکست نیروهای نظامی را داشته و آنها عامل تعیینکننده سرنوشت جنگ می¬دانند.
به همین دلیل، حکومت¬ها و گردانندگان جنگ به این مسئله توجه خاصی دارند. علاوه بر آن، ممکن است شهری ازنظر ویژگیهای خاص خود و امتیازاتی که برای نیروهای فاتح به وجود می-آورد، واقعاً یک برگ برنده در دست دیپلماتها در میز مذاکرات و چانهزنیهای سیاسی برای کسب امتیازات بهحساب آمده و برای یک عارضه حساس به زبان نظامی تعریف شود. البته این وضعیت یکبار دیگر ثابت می¬کند که عملیات نظامی می¬بایست فقط بر اساس منطق نظامی طرحریزی و اجرا شود و هرگاه این منطق فدای اهداف و اغراض سیاسی، اقتصادی یا سایر موارد شود، شانس موفقیت به میزان بسیار زیادی کاهش خواهد یافت.
لیست خلبانان هواپیمای F5 شرکتکننده در عملیات آزادسازی سوسنگرد به شرح زیر اعلام شد:
“داود صادقی”، “محمود نعیمی”، “شیرافکن همتی”، “جلال آرام”، “پرویز نصری”، “بهنام غنامیان”، “احمد مهرنیا”، “سید اسماعیل موسوی”، “سیاوش مشیری”، “حبیبالله بقایی” ،”داوود سلمان”، “قاسم محمدامینی”، “ایرج عصاره”، “اکبر توانگریان” و همچنین خلبانان “محمد مسبوق”، “رضا رمضانی”، “فضلالله جاویدنیا” و “داوود عسگری” با هواپیمای F14 در جریان عملیات آزادسازی سوسنگرد شرکت داشتند.
خلبانان شهید نیروی هوایی در عملیات آزادسازی سوسنگرد
در عملیات آزادسازی سوسنگرد در ۲۶ آبان ماه سال ۱۳۵۹ که به شکست حصر سوسنگرد منجر شد، ۲۴ خلبان نیروی هوایی شرکت داشتند که از این تعداد ” هوشنگ کیانآرا”، “سید محمدتقی حسینی”، “محمد کام بخش ضیایی”، “نعمتالله اکبری سامانی”، ” یونس خوشبین” و ” ابراهیم امیدبخش” به شهادت رسیدند.
همچنین “استوار دوم شهید حسین سلطانزاده”، “گروهبان یکم شهید ابراهیم قهوهچی زاده”، “استوار دوم شهید غلامعلی حلاج قدوی”، “سروان فنی شهید عبدالله عیسی پور”، “ستوان دو شهید سید علیاکبر حیدری” نیز از دیگر شهدای نیروی هوایی در جریان عملیات آزادسازی سوسنگرد میباشند.