بيان مساله مورد تحقيق:
1- كليات: فصل اول، كه طرح تحقيق نام دارد و اساسي ترين فصل رساله تلقي ميگردد مشتمل بر مطالبي است كه «علاوه براينكه قبلاً در فصل دوم كتاب به آن پرداخته شده است، با توجه به اهميت آن، مختصراً اشاره ميشود.» در اينجا توضيح داده ميشود. بايد متذكر شد كه محقق قبل از آن كه به انجام تحقيق مبادرت كند، اين فصل را تهيه و تنظيم ميكند و بنظر استاد راهنما يا فرد ذينفع در تحقيق می رساند و آن شخص مختار است كه طرح را بپذيرد، رد كند و يا احتمالاً با تغييراتي آن را تأييد نمايد. در صورتي كه طرح به هر شكل مورد قبول واقع شود از آن پس محقق موظف است كه طبق طرح تنظيم شده در پي انجام تحقيق بر آيد، مگر اينکه به متغيرهای تاثير گذار عمده ويا فرضيه جديدی برسد. هم چنان كه در قسمتهاي گذشته ذكر شد مشكلترين مرحله تحقيق همان مرحله تهيه و تنظيم طرح آن است، زيرا پس از اين مرحله كه مرحله جهتيابي تحقيق نيز ناميده ميشود، محقق فقط ملزم به اجراي اصول و قوانيني است كه خود تهيه و تنظيم كرده است. بعد از اين مرحله محقق به فرصت فراوان نياز مبرم دارد تا بتواند فعاليت حقيقتيابي خود را در طول آن مدت به پايان برساند.
الف – مهمترين قسمتهاي فصل اول عبارتند از:
عنوان تحقيق، براي نوشتن و تنظيم عنوان تحقيق رعايت نكات ذيل ضروري است:
(1) عنوان تحقيق بايد شناختي دقيق و روشن از حوزه تحقيق را عرضه دارد و در عين داشتن ويژگيهائي نظير صراحت، قاطعيت و اختصار، خالي از هرگونه ابهام و پيچيدگي باشد.
(2) محقق بايد آگاه باشد كه نظم و ترتيب و كاربرد صحيح كلمات در عنوان تحقيق حائز اهميت بسيار است.
(3) عنوان تحقيق بايد در پرتو امكانات عملي و واقعيتها، با توجه به اصول و موازين علمي تهيه و تنظيم گردد. به عبارت ديگر محقق بايد در انتخاب عنوان يا موضوع تحقيق واقع گرائي را بر آرمانگرائي ترجيح دهد.
(4) محقق بايستي هنگام انتخاب موضوع يا عنوان تحقيق، از فرضها يا سئوالهايي كه در پي اين موضوع خواهد آمد، آگاه باشد.
ب – مقدمه يا تاريخچه مختصري از موضوع مورد تحقيق: در اين قسمت محقق به مطالب مختصري از نظرات و تحقيقات مربوط به موضوع يا به حل مسائل و مشكلات حل نشده در اين حوزه و همچنين به توجه و علاقه جامعه به اين موضوع اشاره ميكند و بدين ترتيب با ارائه اين پيشآگاهيها، زمينهاي براي درك بهتر از مطالب مندرج در طرح، در خواننده ايجاد مي نماید و به ويژه از اين طريق هدفهاي تحقيق توجيه ميگردد.
ج – تعريف موضوع مورد تحقيق: محقق در تعريف موضوع مورد تحقيق به روشني مشكل اساسي، يعني موضوع مورد علاقه يا احتياج احساس شده خود را براي آگاهي در موردي ويژه يا تأكيد بر تعريف و تعيين متغيرهاي مستقل و وابسته را در حوزه تحقيق بيان ميدارد. به عبارت ديگر محقق ضمن افشاي نياز خود، براي آگاهي از موضوعي ويژه آنرا با بياني روشن، توجيه و توصيف مينمايد و عوامل موجود در موقعيت را تعريف و تعيين ميكند. مسائل و موضوعات مورد تحقيق ميتواند كليه نكات ناشناخته و مبهم موجود در طبيعت و در زندگي روزمره انسان باشد. هر يك از موضوعاتي كه از جنبهاي نامشخص است و نياز به بررسي بيشتر دارد، ميتواند موضوع تحقيق قرار گيرد. در ابتدا بايد موضوع تحقيق دقيقاً تعريف گردد و اين تعريف در اين مرحله كار سادهاي نيست. ميدانيم تعريف هر چيز بايد جامع و مانع باشد، جامع يعني شامل كليه افراد واجد شرايط باشد و مانع يعني آنكه افرادي كه داراي خصوصیات مورد نظر نيستند نتوانند در جامعه وارد گردند و بدون اغراق تعريف با اين شرايط كار مشكلي است و اگر اين تعريف كه خشت اول بناي تحقيق است، درست گذاشته نشود چه بسا تحقيق مورد نظر نتواند به نتيجه مطلوب برسد. بايد توجه داشت كه براي نتيجهدادن يك تحقيق فقط داشتن اطلاعات و آگاهي كافي نيست، زيرا چه بسا اطلاعات بسیاري از جامعهاي در دست باشد ولي به علت ابهاماتي كه در مرحله تعريف وجود دارد تحقيق مورد نظر به نتيجه نرسد و نتوان از انبوه اطلاعات موجود در جهت دلخواه بهرهبرداري نمود. در عمل ضرورت مورد نياز يك تحقيق خوب آن است كه قبل از شروع بكار، محقق نهايت كوشش خود را بكار برد تا مسئله مورد نظر را از هر جهت تعريف وآن را محدود نمايد، تا در عمل اشكالات فراواني از قبيل « مبهم بودن موضوع »، « وسعت ميدان مطالب مورد تحقيق »، « عدم امكان تحقيق مساله »، « عدم دسترسي به حدود مورد نظر »و … در كار پيش نيايد و مانع به نتيجه رسيدن و يا مانع مالي و انساني غير قابل تصور براي به نتيجه رسيدن، نگردد. هر اندازه مسئله براي خود محقق روشنتر باشد وصول به اهداف مورد نظر عمليتر خواهد بود و بر عكس. برخی فكر ميكنند كه در حين انجام تحقيق شناخت مسئله مورد بررسي بطور تدريجي كامل ميگردد، اين چنين فكري در شكلگيري يك تحقيق خوب ،كاري بدون فايده و گمراهكننده ميباشد. تعريف صحيح اين امكان را به محقق ميدهد تا در مسير اصلي تحقيق بتواند پاسخگوي مشكلات باشد.
2- شرايط مناسب تدوين يک مسئله: براي بوجود آوردن يك مسئله تحقيق مناسب بايد شرايط ذيل مورد عمل قرار گيرد:
الف – در مسئله تحقيق بايد متغيرهاي مؤثر(مستقل و وابسته) مشخص و آنها را به دو دسته متغيرهاي كيفي و كمي طبقهبندي و سهم نسبي هر يك از متغيرها را با توجه به اطلاعات موجود در جامعه حدس بزنيم و سپس بايد حتي المقدور روابط و نوع بستگي بين دو يا چند متغير غالب را تعريف و روشن نمائيم.
بطور مثال: اگر مسئله مربوط به سه متغير y,z,x است. بايد رابط بين اين سه عامل مثلاً به صورت y = f (x,z) مشخص گردد، كه در اينجا متغيرهاي x,z مستقل و y وابسته ميباشند و اگر هر يك از اين متغيرها خود به متغيرهاي ديگري مانند u,t مربوط باشد، اين روابط نيز بايد به صورت z = h (u,t) , x = g (u,t) مشخص گردد و يا حداقل نوع ارتباط آنها اگر قابل مشخص شدن در اين شرايط نباشد با توجه به سوابق قبلي در نظر گرفته شود.
ب – مسئله مورد تحقيق بايد حتي المقدور به صورت استفهامي و سئوال مطرح شود و به اين صورت، به جاي اينكه بگوييم x و z سبب اصلي وجود y هستند، بهتر است مسئله را به صورت ذيل مطرح كنيم.
آيا متغيرهاي z,x باعث بوجود آمدن متغير y ميگردند يا نه ؟ در چنين وضعي است كه رسيدن به جواب بلي يا خير هر دو بطور يكسان ميتوانند جواب مورد نظر را بدهند.
ج – مسئله مورد تحقيق بايد قابل بررسي و لمسكردن باشد. اگر مسئله مورد بررسي بطور عملي قابل بررسي و پيگيري نباشد و اندازهگيري و آزمايش براي آن امكانپذير نباشد، ارزش عملي چنين تحقيقي بسيار ناچيز خواهد بود. مثلاً در اين خصوص مسائل فلسفي، ديني و الهي با وجود آنكه از نظر اجتماعي و اخلاقي اهميت فراواني دارند ولي از نظر تحقيقات علمي و با شيوهاي عملي بعلت آنكه تكرار و آزمايش آنها غيرممكن است، نميتوانند موضوعات جالبي باشند. بطور اساسي در يك تحقيق خوب، مسئله مورد بررسي بايد از كليه جوانب بطور جامع و مانع تعريف شده باشد و اين تعريف بايد شامل نكاتي باشد كه برخي از مهمترين اين نكات عبارتند از:
(1) تجزيه و تحليل مسئله اصلي تحقيق بايد با ذكر مسائل جزئيتر كه با مسئله اصلي رابطه نزديك و تنگاتنگ دارند، حتي المقدور روشن و متبلور گردد.
(2) واژههايي كه در تعريف مسئله مورد نظر كاربرد دارد، بايد دقيقاً تعريف و روشن گردد.
(3) فرض يا فرضياتي كه به دنبال مسئله تحقيق عنوان ميگردد، بايدبه طور روشن وآشكار بيان شود.
(4) وسائل، روشها، تسهيلات و امكاناتي كه در تحقيق مسئله مورد نظر بكار خواهند رفت، بايد دقيقاً تعريف و روشن گردد.
(5) اهميت مسئله تحقيق در زندگي روزمره انسان و نتيجه عمليكاربرد آن و نيز اثراتي كه نتيجه تحقيق مورد عمل محتملاً ميتواند بدست دهد، بايد روشن گردد.
(6) تحقيقات و موضوعات مورد بررسي كه به نحوي در ارتباط با موضوع مورد عمل است، بايد روشن شده و نتايج بدست آمده از آنها در نظر گرفته شود.
د – مسئله مورد تحقيق بايد روابط بين دو يا چند متغير را تعريف (بيان ) كند.
مثال: آيا بين B,A رابطه وجود دارد ؟
ه – مسئله مورد تحقيق بايد حتي المقدور به طور عملي قابل بررسي باشد.
و – مسئله مورد تحقيق به صورت واضح و روشن توضيح داده شود.
ز – مسئله مورد تحقيق داراي دامنه محدود ( از نظر زمان، مكان، مفهوم) باشد و تا آنجا كه ممكن است فقط يك موضوع يا مشكل را به عنوان مسئله تحقيق مطرح نمود.
ح – محقق بايد ميان جنبههاي عمومي و خصوصي موضوع مورد تحقيق، تناسب معقولي ايجاد كند. به عنوان مثال: تحقيق درباره « اثر كاربرد آموزش برنامهاي در پيشرفت تحصيلي سطوح مختلف آموزش» كاري دشوار است و اگر به صورت ذيل بيان شود قابل بررسي ميباشد.
« اثر كاربرد آموزش برنامهاي در پيشرفت تحصيلي دانشآموزان سال چهارم رياضي فيزيك دبيرستانهای M ,N شهر تهران در زبان انگليسی در سال 1387 چيست؟
و يا پيشرفت تحصيلي دانشآموزان سال چهارم رياضي فيزيك دبيرستانهای M ,N شهر تهران در سال 1387تا چه اندازه تحت تأثير تجربه معلم قرار دارد ؟»
3- شناخت مسأله مورد تحقيق: بعد از بيان مسئله تحقيق و محدود كردن و نيز تعريف جامع و مانعي از آن بايد بدنبال شناخت بيشتري از مسئله مورد بررسي بود. اين شناخت عموماً (تدريجاً) و با كمك عوامل ذيل امكانپذير ميگردد.
الف– تعريف جامع نوع مسئله مورد مطالعه ومشخص نمودن هدف يا هدفهاي تحقيق دردست اقدام.
ب – سابقه تاريخي مسئله مورد بحث و بررسي.
ج – منبع و عاملي كه سبب عنوان كردن مسئله مورد نظر شده است.
د – مطالعه و بررسي تحقيقاتي كه قبلاً در خصوص اين مسئله بعمل آمده است.
ه – روش يا روشهايي كه در مطالعات قبلي بكار رفته است.
و – تجزيه و تحليل مطالعات قبلي و بررسي نتايج حاصل از آنها و ارتباط آن نتايج با آنچه انتظار داريم كه از تحقيق مورد نظر بدست آوريم.
ز – انجام يك بررسي مقدماتي يا راهنما در خصوص مسئله مورد تحقيق توسط شخص محقق به منظور آشنائي با مسائل و مشكلات پيشبيني نشده، بمنظور بهتر به نتيجه رسيدن.
ح – تجزيه و تحليل نتايج حاصل از بررسي مقدماتي و بررسي ميزان انطباق آنچه بدست آمده است با هدفهاي نهائي مورد نظر.
با روشن كردن مطالب مطرح شده در بالا، محقق قادر ميگردد كه موضوع مورد تحقيق را بيشتر بشناسد و زواياي بيشتري از مسئله برايش روشن گردد و با كمك چنين شناسائي، بهترين و مناسبترين روش تحقيق را معين و بكار برد. شك نيست كه اگر اين شناخت مقدماتي عملي نگردد و اين شناخت با توجه به اطلاعات و سوابق عيني نباشد، رسيدن به نتايج مورد نظر بسيار دور از واقعيت خواهد بود.
4- تعيين و تدوين مسأله:
1-4 – كليات:اولين فعاليت در هر پژوهشي، انتخاب موضوع و سپس تشريح و تدوين مسئله است و اصولاً پژوهش با مسئله آغاز ميشود. همان طوري كه پیشتر گفته شد، جان ديويي اولين مرحله هر پژوهش را احساس مشكل ميداند. در اغلب موارد انتخاب مسئله و بيان آن به طور روشن ممكن نيست، زيرا پژوهشگر ابتدا تصويري كلي از مسئله دارد. با وجود اين، انتخاب مسئله و بيان آن يكي از جنبههاي عمده پژوهش علمي است، زيرا براي حل يك مسئله، اول بايد آنرا دقيقاً شناخت و سپس اقدام به بيان آن كرد، يعني مشكل را تعريف و سپس كليه متغيرهاي اثرگذار بر متغير وابسته (مشكل) مشخص و بر مبناي رابطه آنها با متغير وابسته، سئوالات اوليه مسئله را بطور روشن بيان نمود كه در بعضي از كتب اين سئوالات را به عنوان محدود كردن مسئله و روشن كردن خود مسئله بيان كرده اند، بنابراين بايستي توجه داشت از « انتخاب مسئله و بيان آن » نميتوان به آساني گذشت. در حقيقت بخش عمدهاي از وقت محقق صرف اين مرحله از پژوهش ميشود، که اين زمان بيشتر مصروف تفكر و ارزشيابي عقايد مطرح شده درباره مسئله مي گردد.
انتخاب موضوع وتدوين مسئله پژوهش براي غالب دانشجويان دشوار است. اين دشواري بخاطر اندك بودن مسئلهها نيست بلكه به اين علت است كه آنها شتاب دارند با دانش محدودي كه در زمينه پژوهش دارند، به سرعت يك موضوع تحقيقي انتخاب و مسئله خود را تدوين نمایند.
“دالن ” معتقد است كه دانشجويان هنگام انتخاب مسئله مرتكب چهار نوع اشتباه به شرح ذيل ميشوند:
الف – مسئلهاي را بدون تحليل جنبههاي مختلف آن، شتابزده انتخاب ميكنند.
ب – بدون مطالعه منابع مربوط به موضوع مورد تحقيق، مسئله را مشخص ميكنند.
ج – قبل از انتخاب مسئله پژوهش، روش اجراي تحقيق را مشخص ميكنند.
د – بجاي تعريف دقيق و روشن کردن مفاهيم موجود در مسئله، آن را به صورت كلي توصيف ميكنند.
پس از تعيين زمينه كلي تحقيق، مسئله انتخاب شده را بايستي به يك سئوال تحقيقي مشخص و محدود تبديل كنيد. الزاماً مسئله تحقيق بايستي به صورتي بيان شود كه قابل تحقيق باشد، به اين معني كه سئوال بيان شده بايستي روابطي را كه آزمونپذير هستند مطرح كند. پرسشها معمولاً چنين مطرح ميشوند:
- آيا x با y رابطه دارد ؟
- رابطه x و y با متغير c چگونه است ؟
- تحت شرايط c , b رابطه x و y چگونه است ؟
مسئله يك جمله سئوالي يا استفهامي است كه ميپرسد: چه رابطهاي بين دو يا چند متغير وجود دارد ؟ پاسخ اين سئوال فعاليتهاي پژوهش را ممكن ميسازد. به عنوان مثال: يك مسئله پژوهشي در زمينه آموزش و پرورش ميتواند به صورت ذيل مطرح شود:
« آيا بين پيشرفت تحصيلي و برخورد عاطفي معلم رابطهاي وجود دارد ؟ »
يا چه رابطهاي بين رضایتمندي معلمان از شغل خود و ميزان يادگيري دانشآموزان وجود دارد ؟
در حوزه ارتش:« آيا بين نحوه فرماندهي فرماندهان و كارآئي يگان مربوطه رابطهاي وجود دارد ؟»پس از اين مرحله بايستي مسئله را محدود كرد. به اين معني كه پژوهشگران کم تجربه غالباً مسئلهاي را انتخاب ميكنند كه دامنه گستردهاي دارد، اما بايستي توجه داشت كه براي يافتن حقيقت و يا حل يك مسئله، تا آنجا كه ممكن است مسئله را بايستي محدود كرد.
2-4- براي محدود كردن مسئله و در نهايت تدوين آن، پاسخگويي به سئوالات ذيل ضروري است:
الف – آيا مسئله كاملاً روشن بيان شده است ؟
ب – آيا مفاهيم موجود ( متغيرها) در مسئله دقيقاً تعيين و تعريف شدهاند ؟
ج – آيا توانايي و مهارت لازم براي انجام پژوهش وجود دارد ؟
د – آيا چار چوب نظري براي اين مسئله فراهم شده است ؟
بدون بررسي دقيق سئوالات فوق، محقق اقدام به انتخاب يك روش پژوهشي و آماري ميكند. صرفاً به اين اميد آنكه بتواند راه حلي براي مسئله ای كه بدرستي تدوين نشده است، پيدا نماید. گاهي اوقات پژوهشگر كمتجربهاي ممكن است زمان زيادي را صرف جمعآوري اطلاعاتي براي يك موضوع مبهم بكند. چون تعيين ماهيت و ابعاد مسئله اهميت عمدهاي در تحقيق دارد، پژوهشگر بايستي ياد بگيرد كه: چگونه مسئله پژوهش را تعيين و تعريف كند؟ مسئله پژوهشي را در كجا پيدا كند ؟ “جانديويي” اشاره ميكند كه مسئله از جايي آغاز ميشود كه عاملي يا حادثهاي تفكر محقق را به خود جلب نموده و در او عدم تعادل ايجاد كرده است. براي روشن شدن مطلب به مثال ذيل توجه كنيد: فرض كنيد در آخرين لحظات شب صداي غرش آب شما را از خواب بيدار كرده است، با شنيدن اين صدا شما در يك شرايط غامض و گيج كنندهاي قرار گرفته ايد يا به عبارت ديگر در شرايطي كه در آن مسئلهاي وجود دارد واقع شدهايد. شما فوراً تلاش ميكنيد و با دقت منبع مشكل را تعيين ميكنيد.
1) آيا آب از پيش آمدگي لبه بام فرو ريخته است ؟
2) آيا در نهر آب سيل جاري شده است ؟ 3)آيا لوله آب تركيده است ؟
ماهيت دقيق مسئله شما چيست ؟ توجه داشته باشيد كه تنها مسائل منازل مسكوني نيستد كه از تجارب گيج كنندهاي سر چشمه ميگيرند، بلكه مسائل علمي هم داراي چنين وضعيتي هستند. يك مسئله وقتي صورت خارجي پيدا ميكند كه احساسي به ما دست ميدهد كه پديدهاي يا رويدادي درست نيست يا آنطور كه بايد باشد، نيست و يا نياز به تبيين بيشتر دارد. هنگاميكه پژوهشگر احساس ميكند چيزي غلط است يا نياز به تبيين بيشتری دارد، تلاش ميكند تا مفهوم روشني، از عواملي كه موجب ايجاد آن شده است، عرضه نمايد. او شرايطي مهيا ساخته است كه براي تعيين مسئله ضروري است.
چنانچه معلمي نگران مدت زماني است كه صرف تصحيح اوراق امتحاني ميكند، او از مشكل آگاهي يافته است اما هنوز مشكل را تعيين نكرده است، براي اين كه علت وجودي مسئله را روشنتر مورد توجه قرار دهد، ممكن است سئوالات متعددي مطرح كند، به قرار :
آيا اوراق امتحاني را زماني تصحيح ميكنم كه خسته هستم ؟
آيا اصولاً تصحيح اين گونه اوراق مشكل است ؟
آيا نميتوان از آزمون كوتاهتري استفاده كرد ؟
تا موقعي كه معلم به اين سئوالها پاسخ درست ندهد، قادر نيست مسائل خود را حل كند.
تشخيص موقعيتي كه مسئله در آن به وجود آمده، نقطه شروع پژوهش است و پژوهشگر قبل از اين كه فعاليتهاي بعدي را شروع كند، می بایست عواملي را كه موجب بوجود آوردن مسئله شدهاند، دقيقاً تعيين نماید. براي رسيدن به اين هدف (عواملي كه مسئله را بوجود آوردهاند) ، انجام فعاليتهاي ذيل ضروري است:
(1) واقعيتهايي را كه ممكن است با مسائل رابطه داشته باشند جمعآوري كنيد.
(2) تعيين كنيد كدام يك از واقعيتهاي جمعآوري شده، با مسئله مورد نظر رابطه دارند.
(3) روابط بين واقعيتهاي جمعآوري شده را، كه به روشن شدن مسئله كمك ميكند، ترسيم كنيد.
(4) با توجه به مراحل فوق راه حلهاي ممكن را براي مسئله تعيين و تبيين كنيد.
(5 ) از طريق مشاهده و تجزيه و تحليل تعيين كنيد بين تبيينها رابطهاي وجود دارد؟
(6) همبستگي بين تبيينها را، كه ممكن است بصيرتي در مورد حل مسئله به شما بدهد ترسيم كنيد.
(7) روابط بين تبيينها و واقعيتها را ترسيم كنيد.
( مفروضات اساسي تجزيه و تحليل مسئله را مورد سئوال قرار دهيد.
5- توصيف و بيان مسأله مورد تحقيق: پس از تعيين، شناخت و تجزيه و تحليل مسئله مورد تحقيق، پژوهشگر بايستي اقدام به صورتبندي و بيان مسئله، به نحوي كه قابل پژوهش باشد، بنمايد. براي بيان مسئله انجام فعاليتهاي ذيل لازم است:
الف – تشريح مسئله ( در جزء بند 3-5-2- تشريح شده است )
ب – محدود كردن مسئله(از نظر زمان ، مکان ومفاهيم)
ج – تعريف مفاهيم د – بررسي مفروضات بنيادي
1-5- محدود كردن مسئله: پژوهشگر ابتدا يك تصوير و ايده كلي درباره مسئله دارد، اما او بزودي متوجه ميشود كه گرچه ايدههاي كلي براي برقراري ارتباط و درك مسئله كافي است، اما توانايي لازم را به محقق براي انجام يك عمل آزمايشی نميدهد و چنانچه پژوهشگر قبل از پيدا كردن راه حل مسئله كوشش نماید مسئله را توصيف (بند 3-5-2 ) و دامنه آنرا محدود كند، ممكن است بهترين روش را براي حل آن پيدا كند. ضمناً بايستي توجه داشت در بيان مسئله پژوهشگر بايستي سعي كند تعادلي در بيان مسئله به صورت كلي و محدود برقرار كند. چنانچه بيان مسئله خيلي گسترده و كلي باشد، پژوهشگر با موضوعي مبهم كه نشانههاي روشني از جهت تحقيق در آن نيست روبرو است. به عنوان مثال، سئوالي نظير: آموزش برنامهاي چه تأثيري در پيشرفت تحصيلي در دبيرستان دارد، خيلي كلي است. اين سئوال را ميتوان به اين شكل مطرح كرد: كتابهاي رياضي كه به صورت آموزش برنامهاي نوشتهاند چه تأثيري در پيشرفت دانشآموزان دبيرستان حافظ در منطقه 4 آموزش و پرورش تهران در سال 1387 دارد؟
در سئوال دوم آزمودني، متغيرها، مكان، زمان و نوع دادههايي كه بايستي جمعآوري شود مشخص شده است، ضمناً بايستي توجه داشت كه سئوال پژوهشي نبايد خيلي محدود شود، به نحوي كه تبديل به يك سئوال پيش پا افتاده و بي معنا شود.
براي محدود كردن مسئله، پژوهشگر بايستي منابع مربوط به مسئله پژوهشي را دقيقاً مورد مطالعه قرار دهد. در صورت امكان توصيه ميشود مسئله كلي را به مسائلي محدودتر تقسيم كنيد. به عنوان مثال: مسئله آموزش برنامهاي را ميتوان به صورت مسئلههائي مانند: تأثير ابزار آموزش، نگرش دانشآموزان و برخوردهاي عاطفي معلم در پيشرفت تحصيلي تقسيم كرد. گاهي اوقات تقسيم يك مسئله كلي به مسائل جزئيتر ممكن است به خاطر مسائل اقتصادي و زمان باشد. ضمناً توجه داشته باشيد كه تقسيم يك مسئله پژوهشي به مسائل محدودتر، موجبات پژوهشهاي ديگر را فراهم ميسازد.
2-5- تعريف مفاهيم: بيان مسئله به صورت مبهم و غير دقيق بجاي اين كه پژوهشگر را به منابع اطلاعاتي مناسب و صحيح هدايت كند، موجب گمراهي او ميشود. هنگام بيان مسئله پژوهشگر بايد پديدههاي مورد پژوهش را روشن سازد و دقيقاً مشخص كند كه مفاهيم و نمادهاي مورد استفاده در مسئله داراي معاني خاص هستند يا خير. در هر صورت پژوهشگر موظف است كه، واژههاي مطرح شده در مسئله را معين و دقيقاًً تعريف نماید. براي اين تعريف ميتوان از دانشنامهها، فرهنگهاي لغات، فرهنگ نامههاي آماري، روانشناسي، تربيتي و … استفاده نمود. گاهي اوقات پژوهشگر ممكن است به تحقيقاتي كه در گذشته انجام شده است مراجعه كند. براي تعريف واژهها ميتوان از روشهاي بهره برد .
الف – تعريف با استفاده از مثال: براي تعريف يك واژه روشهاي مختلفي وجود دارد ( جزء بند 4-1). تعريف بوسيله مثال روش مفيدي براي برقراري ارتباط با دنياي مجرد است. براي تعريف وسائل سمعي و بصري به عنوان مثال، ميتوان گفت، آنها وسايلي آموزشي نظير فيلم، اسلايد، نقشه، چارت و در حال حاضر (IT) هستند. با استفاده از اين نوع تعريف ميتوان معاني برخي از واژهها را روشن ساخت.
ب-تعريف بوسيله جنس و وجه امتياز: يك تعريف زماني كامل است كه ويژگيهاي ضروري مفهوم را بيان نماید. تعريف جوهر هر چيز از طريق بيان جنس آن صورت ميپذير، بدين معني كه ابتدا طبقه بزرگتري از چيزها را كه شيء مورد تعريف در آن قرار ميگيرد تعيين ميكنيم، سپس وجه تمايز مفهوم مورد تعريف را از اين طبقه مشخص ميسازيم. به عنوان مثال در تعريف « استاد» ابتدا به طبقه بزرگتري يعني طبقه معلم مراجعه ميشود و سپس براي حذف معلماني كه استاد نيستند وجوه تمايز بين معلم و استاد را بيان ميكنيم، مثلاً ميتوان گفت استادان معلماني هستند كه در بالاترين مرتبه علمي در مؤسسات آموزش عالي به تحقيق و تدريس اشتغال دارند. اين تعريف استادان را از معلمان سایر مؤسسات آموزشي جدا ميسازد. تعريف بر اساس جنس و وجه تمايز غالباً در حوزههايي كه پديدهها به صورت منظم طبقهبندي شدهاند، مورد استفاده قرار ميگيرد.
ج- تعريف با استفاده از قيد و شرط: زماني كه پژوهشگر از واژهاي استفاده ميكند كه معناي آن براي او آشنا است، ولي عموم مردم در معناي آن توافق ندارند از تعريف مورد بحث استفاده ميكند. به عنوان مثال در تعريف دانش آموز زرنگ ميتوان گفت، دانش آموزي كه معدل بالاتر از 18 دارد، مورد تأييد دوستان و همكلاس خود است و ضريب هوشي او بين 130-120 است.
3-5- تعريف عملياتي: تعريف عملياتي به تعريفي اطلاق ميشود كه از طريق آن مفهوم ساخت و یا با استفاده از اعمالي كه براي اندازهگيري آن بكار برده ميشود، تعريف گردد. براي مطالعه بيشتر به بند (4-2) مراجعه كنيد.
6- ملاكهاي مربوط به مسائل و بيان آنها:
1-6- براي مسائل خوب و بيان آنها سه ملاك وجود دارد:
الف – مسئله بايد رابطه بين دو يا چند متغير را بيان كند.
خلاصه آنكه پرسشهای اصلی (مسئله) چنين مطرح ميشوند كه:
(1) آيا A با B رابطه دارد ؟
(2) رابطه A و B با متغير C چگونه است ؟
(3) تحت شرايط D و C رابطه A و B چگونه است ؟
استثناها در مورد اين حكم اغلب در تحقيق طبقهبندي يا روششناسي مشاهده ميشود.
ب -مسئله بايد به روشنی و بي ابهام به صورت پرسشي بيان شود و پرسشها اين حسن را دارند كه مسئله را به طور مستقيم مطرح ميكنند. آسانترين راه بهترين راه است.
ج – تحقق اين ملاك مستلزم آن است كه مسئله و بيان مسئله به گونهاي باشد كه بتوان به روش تجربي مورد آزمايش قرار داد. مسئلهاي كه قابل آزمايش نباشد رابطه يا رابطههاي بيان شده آن علمي نيست. معناي اين گفته آن است كه نه تنها بايد رابطه واقعي بيان شود، بلكه همچنين متغيرهاي رابطه بايد به نحوي قابل اندازهگيري باشند. بسياري از پرسشهاي جالب و مهم وجود دارد كه فقط به دليل آزمونپذير نبودن پرسش علمي محسوب نميشوند. برخي سئوالهاي خاص فلسفي و وابسته به علوم الهي، با وجود اينكه براي كساني كه آنها را مورد توجه قرار دادهاند و يا ميدهند مهم هستند، به روش تجربي قابل آزمايش نيستند و لذا مورد علاقه دانشمند به عنوان يك دانشمند نيستند.
پرسش معرفت شناختي « چگونه ميدانيم؟» از جمله اين قبيل سئوالها است. در تعليم و تربيت، رشد، رفتارها و … نيز بسياري از سئوالهاي جالب توجه اما غير علمي وجود دارد، مانند: آيا تعليم و تربيت دموكراتيك يادگيري كودكان را بهبود ميبخشد؟» «آيا فرايندهاي گروهي براي كودكان خوب است؟» .
اين سئوالها را ميتوان در زمره سئوالهاي فرايند طبيعي (متافيزيك) به شمار آورد، زيرا به لحاظي، دست كم آن گونه كه بيان شدهاند، از محدوده امكانات آزمايشهاي تجربي خارج اند. دشواريهاي عمده اين گونه مسائل آن است كه بعضي از آنها رابطهها را بيان نميكنند و تعريف بيشتر سازههاي آنها، براي اينكه اندازهگيري ها درست درآيند دشوار و يا ناممكن است.
“وب” با كاركردن از ديدگاه متفاوت، براي مسائل تحقيقي ملاكهاي ذيل را پيشنهاد كرده است: دانش (دانش محقق) نارضايي، (شكگرايي، حركت در جهت مخالف موج و غيره)، كليت (گستردگي كاربرد و تعميم پذيري). وب در مقاله خود كه خيلي با ارزش است چنين بيان كرده است: به گونهاي اثر بخش از ملاكهاي نامناسب مانند اتفاق نظر، حرص، همنوايي «همه چنين ميكنند» ميپرهيزد.
2-6- ملاكهاي ذيل از ديدگاه ساير محققان در انتخاب مسائل تحقيقاتي توصيه شده است:
الف– خودداري از دوبارهكاري تحقيقات و وفاداري نسبت به تحقيقات انجام شده قبلي.
ب – اهميت مسئله تحقيق و ارزش ادامه آن.
ج – علاقهمندي، كنجكاوي و كشش علمي براي دريافت واقعيات.
د – آموزش، شرايط و كيفيات فردي شخص محقق.
ه – فراهم بودن اطلاعات و عملي بودن روش مطالعه.
و – وجود وسائل و امكانات مورد نياز تحقيق و مناسب بودن شرايط كار.
ز – امكان همكاري و همياري در امر برگزاري تحقيق بين واحدها و افراد ذيربط.
ح – مخارج تحقيق و استفاده احتمالي از آن.
ط – مشكلات، موانع، رويدادها و خسارات احتمالي در رابطه با تحقيق.
ي – عامل زمان.
7- ارزشيابي و ملاكهاي ارزشيابي مسئله:
1-7- ارزيابي مسئله: پس از انتخاب يك مسئله قابل آزمايش، پژوهشگر بايد اطمينان كامل پيدا كند كه مسئله انتخاب شده اهميت و ارزش پژوهش را دارد (اگر چه تعيين اهميت مسئله گاهي اوقات دشوار است). به عبارت ديگر مسئله انتخاب شده بايد مورد ارزيابي قرار گيرد، اما ارزشيابي ارزش يك مسئله جنبه شخصي داشته و تابع ارزشهاي مشخص است و در صورتي كه اين عمل با عنايت به تعريف ارزشيابي (تعيين ارزش با توجه به ملاكهاي از پيش تعيين شده) صورت گيرد، مصون از ارزشهاي شخصي پژوهشگر خواهد بود. قبل از توضيح ملاكهاي ارزشيابي مسئله، لازم به ذكر است كه برخي از مسائل قابل آزمون نيستند و نميتوان به سادگي پاسخ آنها را مهيا ساخت. دلايلي چند كه با توجه به آنها ميتوان گفت برخي از مسائل قابل پژوهش نيستند عبارتند از:
الف– برخي از مسائل حاوي قضاوتهاي ارزشي هستندكه نميتوان آنها را حذف كرد.
ب – مسائلي وجود دارند كه فقط قسمتي از آنها را ميتوان بيان كرد در صورتي كه پاسخگويي به آنها مستلزم بيانشان به صورت كامل است.
ج – گاهي اوقات پژوهشگر با مسائلي روبرو ميشود كه پاسخگويي به آنها در زمان حال امكانپذير نيست، زيرا علم فاقد تكنولوژي لازم براي حل آن است.
2-7- ملاكهاي ارزشيابي مسئله:
الف – هر مسئله بايستي به شيوهاي بيان شود كه امكان پاسخگويي به آن با عنايت به تكنولوژي موجود وجود داشته باشد، به عبارت ديگر، آيا تحقيق در مورد مسئله مورد پژوهش امكانپذير است؟ مسئلهاي قابل پژوهش است كه متغيرهاي (مسئله، روابط موجود بين متغيرها را نشان ميدهد) آن قابل تعريف و اندازهگيري باشد. سئوالات جالب توجهي در آموزش و پرورش وجود دارد كه با عنايت به اين ملاكها قابل پژوهش نيستند. به عنوان مثال: مسائل اخلاقي و فلسفي قابل آزمون به صورت آزمايشي نيستند.
ب – مسئله بايد مهم باشد و مسئله جديدي را مطرح كند و به عبارت ديگر زمينه ساز تحقيقات آتي شود. ملاك مذکور ناظر بر اين سئوال است كه آيا پاسخگويي به اين مسئله موجب اصلاح نظريه يا تغيير روشي در آموزش و پرورش ميشود. رعايت اين ملاك مستلزم برقراري ارتباط بين مسئله و دانشي است كه مسئله مورد پژوهش در حيطه آن قرار دارد. با عنايت به ملاك مورد بحث يك مسئله پژوهشي خوب مسئلهاي است كه سئوالات پژوهشي ديگري را مطرح سازد و در نتيجه فزآيندگي علم در آن وجود داشته باشد. بنابراين بيشتر تحقيقاتي كه به صورت توصيفي محض (برآورد ،ارزيابی، نگرش سنجی و …) انجام ميشوند، فاقد اين ويژگي هستند. لازم به يادآوري است، اگرچه جديد بودن مسئله پژوهشي داراي اهميت شايستهاي است، اما نبايد پنداشت مسئلهاي كه قبلاً مورد پژوهش قرار گرفته است ارزش تحقيق را ندارد.
ج – مسئله بايستي متناسب با ويژگيهاي پژوهشگر باشد. عنايت به اين ملاك مستلزم پاسخگويي به سئوالات ذيل است:
(1) آيا من به حل اين مسئله، صرفنظر از هرگونه تمايلاتي، علاقهمندم؟ توجه به اين سئوال موجب انتخاب مسئلهاي ميشود كه حل آن براي پژوهشگر اهميت دارد.
(2) آيا بضاعت علمي و عملي لازم را براي حل اين مسئله دارم؟
(3) آيا قادر به جمعآوري اطلاعات براي پاسخ گويي به مسئله مطرح شده هستم؟
(4) آيا روشها و وسائل مناسب براي جمعآوري اطلاعات موجود است يا من توانايي لازم براي ساختن وسائل را دارم؟
(5) آيا امكانات مالي براي حل مسئله را دارم؟
(6) آيا صبر و شكيبائي لازم را دارم؟
(7) آيا مسئله پژوهشي را ميتوان در مدت زمان معيني پاسخ داد؟
بنابراين پژوهشگر، باید مسئلهاي را انتخاب كند كه خيلي گسترده نباشد و بتواند پاسخ آن را در مدت معيني بيابد. توجه : در بعضي از كتب روش تحقيق، موضوع و مسئله را باهم مطرح مينمائيد:
الف – تنها به بيان موضوع مورد تحقيق و شرح و بحث آن اكتفا كردهاند.
ب – تنها به بيان مسئله مورد تحقيق و شرح و بحث آن اكتفا كرده اند.
در صورتي كه موضوع مورد تحقيق همان احساس مشكل و يا متغير وابسته ميباشد كه به صورت يك جمله خنثي از نظر زمانی و مکانی مطرح ميشود، ولي مسئله يك جمله سئوالي است كه رابطه بين دو يا چند متغير را بيان ميكند و تدوين مسئله از هر لحاظ حائز اهميت ميباشد. بايد توجه داشت كه مسائلي كه به صورت سئوال مطرح ميگردند، قابليت تجزيه و تحليل و بيان علمي بيشتري دارند. در صورتي كه مسئله بصورت سئوال مطرح گردد، ميتوان فرضيههاي حساستر علمي در خصوص مطالعه آن مطرح كرد و در مدت كوتاهتري نيز به نتيجه مورد نظر رسيد. نمونه هائی ازمسئله ها ي تحقيق:
1) چه عواملی موجب تورم می شوند؟ 2) عوامل مؤثر بر رضايت شغلی کدامند؟
3) ارضای نيازهای کارکنان بر روحيه آنان چه تاثيری دارد؟
4) جوايز اعطائی بانکها در افزايش حجم سپرده ها چه نقشی دارند؟
5) تأثير رضايت شغلی در افزايش بازدهی کارکنان چيست؟
6) آيا آموزش همگانی از طريق وسائل ارتباط جمعی، موجب بهبود وضع ترافيک می شود؟
7) آيا کنترل سرعت اتومبيل ها، موجب کاهش تصادفات شده است؟
چه عواملی موجب افزايش شهر نشينی شده است ؟
به طور نمونه چند فرضيه برای مسئله ( ذکر می شود:
الف) هر چه تقسيم کاردر يک جامعه بيشتر باشد، درجه شهر نشينی نيز افزايش می يابد.
ب) تقسيم کار در يک جامعه با تنوع کالاهای مصرفی ارتباط مستقيم دارد.
ج) درجه شهر نشينی در يک جامعه با تنوع کالاهای مصرفی رابطه مستقيم دارد.
د) هر چه تکنولوژی بيشتر توسعه يابد، درجه شهر نشينی افزايش می يابد.
ه) توسعه تکنولوژی در يک جامعه با تنوع کالاهای مصرفی رابطه مستقيم دارد.
و) هر چه خدمات شهری گسترش يابد، درجه شهر نشينی به طور مستقيم افزايش می يابد.
ز) درجه شهر نشينی با افزايش معاملات سفته بازی ارتباط مستقيم دارد.
ح) درجه شهر نشينی با توسعه مشاغل واسطه گری مستقيما” تغيير می کند.
« فرضيه پاسخ مقدماتی است که به مسئله تحقيق داده می شود» .
مروت آزاد بخت