جامعهشناسی چیست؟« در تحقیقات جامعهشناسی سه روش یا طرح اساسی وجود دارد:
الف- آزمایش ب- بررسی نمونه ج- مطالعه موردی.»
جامعهشناسی عبارت است از: «مطالعه علمی تعامل انسانها و مجموعه آگاهیهای مربوط به تعامل انسانها که از چنین مطالعهای حاصل میشود.»
مطالعه علمی
برای درک اینکه منظور از دادن عنوان «مطالعه علمی» به جامعهشناسی
چیست، لازم است علم تعریف شود. «علم عبارت است از مجموعه دانشی که از راه کاربرد
رویههایی خاص به نام روش علمی بهدستآمده است.» لذا جامعهشناسی که عبارت است از
مجموعه دانشی که در رشته تحقیقی خاصی با استفاده از روش علمی بهدستآمده، بر اساس
این معیار، یک علم است.
یکی از مزایای روش علمی تحقیق بر روشهای
پیشین کمتر «علمی» این است که به کاربران خود امکان میدهد تا میان واقعیت و
اعتقاد، میان شواهد و نظریه عامیانه تمایز قائل شوند. برای درک اینکه شواهد علمی
چه تفاوتی با نظریه عامیانه دارد، نمونههایی از نظریه عامیانه رایج را در اینجا
مطرح میکنیم.
در کشور لهستان در میان نسلهای پیشین،
اگر لکهای سفید زیر ناخن انگشت کوچک دست چپ شخص پیدا میشد، ممکن بود آن را نشانه
نزدیکی مرگ وی تعبیر کنند. امروزه در کشور تبت یک روحانی بودائی (لاما) تاری مو از
سر یک فرد در حال مرگ میکند تا روح او بتواند از سوراخ ریشه موی کندهشده فرار
کند. در ترکیه، مرد روحانی
(هوکه) گلوی یک زارع در حال مرگ را با آبتر میکند؛ زیرا اگر روح ضمن بالا رفتن
از بلندی ابدیت خیلی تشنه شود، ممکن است به ازای جرعهای آب سرد خود را به شیطان
بفروشد.
«نظریههای عامیانه از اعتقاداتی ساخته
میشوند که بدون مدرک پذیرفته میشوند.» این نظریهها ممکن است با واقعیت مطابقت
داشته باشند یا نداشته باشند، اما درهرصورت مردم بدون اثبات آنها را میپذیرند.
برخلاف اعتقادات پذیرفتهشده بدون مدرک و شواهد، «نظریههای علمی توضیحاتی موجّه
مبتنی بر مشاهده هستند.»
جامعه شناسان بااینکه اذعان میکنند
نظریههای عامیانه از شواهد مشاهدهشده به دست نمیآیند، به این نظریهها علاقهمندند؛
زیرا میدانند که این اعتقادات تأثیری شگرف بر بسیاری از مردم اعمال میکنند. بهعلاوه،
آنچه امروز نظریهای عامیانه است، ممکن است فردا به یک واقعیت تثبیتشده علمی
تبدیل شود. برای مثال، تا قرنها مردم بدون داشتن شواهد علمی گمان میکردند که
برخی گیاهان میتوانند بعضی بیماریها را درمان کنند. اخیراً هم دانشمندان اثبات
کردهاند که این گیاهان واقعاً همان خواصی رادارند که عوام به آنها نسبت میدادند.
جامعه شناسان نظریههای عامیانه را بدون مدرک نمیپذیرند؛ بلکه چون دانشمند هستند،
خواستار شواهد و مدارک میشوند. اما درعینحال میکوشند ذهنی پذیرنده داشته باشند
و آمادهاند تا نظریههای عامیانه را چنانچه ازلحاظ علمی تأیید شوند، بپذیرند.
وظیفه دانشمند اثبات حقیقت است. جامعهشناسی
بهمثابه دانشمند، حقیقت را فینفسه هدف میداند و محترم میشمارد و در جستجوی آن
باید تا حد امکان واقعبین باشد، اما این کار آنطور که به نظر میرسد، آسان نیست؛
زیرا همه حقیقت را یکسان نمیبینند. یک مایل چند متر است؟ ازنظر ذهنی، جواب این
سؤال به دیدگاه فرد موردنظر بستگی دارد. ازنظر خلبان هواپیمای جت، یک مایل مسافتی
بسیار کوتاه است که میتوان در عرض چند ثانیه آن را پیمود. اما ازنظر شخصی مجروح
که سینهخیز دنبال کمک میگردد یک مایل، مسافتی است که گویی هرگز به پایان نمیرسد؛
اما ازنظر عینی مبنای چندانی برای اختلاف رأی وجود ندارد: یک مایل مسافتی است که
پرتو نور در مدت تقریبی پنج میلیونیم ثانیه طی میکند.
چگونگی درک ما از چیزی، بستگی دارد به –
یا به قول جامعهشناس متناسب است با – دیدگاه خودمان. این دیدگاه ممکن است بسیار
عینی یا ذهنی باشد و احتمالاً هیچ مشاهدهای بهکلی عینی یا ذهنی نیست.
دیدگاه ذهنی، دیدگاهی است که در آن
ارزیابیهای فرهنگی، گروهی یا شخصی بر مشاهده و قضاوت اثر میگذارد. این ارزیابیهای
ذهنی، «قضاوتهای ارزشی» خوانده
میشود و بیشتر در حوزه اعتقادات تأیید نشده یافت میشوند تا در اطلاعات اثباتشده،
بسیار دشوار است که بتوان در قبال موقعیتی، بدون داشتن دستکم مقداری زمینه ذهنی
به نگرشی دستیافت. فرد در جامعه تربیت میشود و آداب، اخلاقیات و نگرشهای آن به
وی آموخته میشود. او چندان قادر نیست موقعیتی را بدون اینکه تا حدی به ارزشهای
فرهنگی و گروهی رجوع کند، ارزیابی نماید.
دیدگاه عینی، دیدگاهی است که در آن
ارزیابیهای فرهنگی، گروهی یا شخصی عمداً کنترل میشود تا اثر آنها به حداقل
برسد. تفاوت میان دیدگاه ذهنی و عینی درواقع ازلحاظ مقدار است؛ در دیدگاه عینی واقعبینی
بیشتر وارد کار میشود تا ذهنگرایی، اما حتی دانشمندان – که میکوشند تا حد امکان
به دیدگاهی عینی دست یابند – اذعان دارند که منتفی دانستن ارزیابیهای ذهنی در هر
مشاهده علمی عملاً ناممکن است.
بااینکه داشتن دیدگاه عینی برای اثبات
حقایق ضروری است، قضاوتهای ذهنی درهرحال در تعامل انسانها ارزش واقعی دارند و از
دیدگاهمان در قبال بسیاری از امور حیاتی حمایت میکنند. برای مثال، به تأثیرگذاری
بر تصمیمگیری در خصوص اینکه چه کسی را دوست بداریم، فرزندان خود را چگونه تربیت
کنیم یا اینکه درراه وطن خود بجنگیم یا نه.
تعامل انسانها
جامعهشناسی مطالعه علمی «تعامل انسانها» است. اگرچه ماهیت
تعامل انسانی و شیوه صورت گرفتن آن موضوع کل این کتاب است، در این مرحله اظهارنظری
مقدماتی در خصوص منظور جامعه شناسان از این اصطلاح ضرورت دارد. «تعامل انسانها
فرایندی است که زمانی رخ میدهد که انسانها به اعمال سایر همنوعان خود واکنش نشان
میدهند.» فردی دعوت دوست خود را به مهمانی میپذیرد؛ این دو نفر در تعاملاند. دو
نفر شطرنجبازی میکنند، آنان هم تعامل دارند. پلیس
و اعتصابیون در جریان تظاهرات خیابانی باهم درگیر میشوند؛ در اینجا نیز آنان باهم
تعامل دارند.
تعامل انسان محدود به تماس رودررو نیست.
تعامل وقتی هم که شما این کتاب را میخوانید صورت میگیرد: نویسندگان آن چیزی به
شما میگویند؛ شما معنای گفته آنان را درک میکنید؛ در اینجا تعامل صورت میگیرد.
به شوخی یک هنرپیشه کمدی در تلویزیون میخندید. مردی در سلول خود جواب نامه همسرش
را مینویسد. استادی، نظریهای را توضیح میدهد و مشخص میکند که از کلاس در خصوص
آن نظریه، امتحان خواهد گرفت و بسیاری از دانشجویان یادداشت برمیدارند. رانندهای
به تابلو تقاطع نزدیک میشود، درحالیکه چراغ راهنمای سمت راست او چشمک میزند و
در این موقع رانندهی پشت سر او ترمز میکند، چون میداند او قصد پیچیدن دارد.
هرکدام از اینها نمونهای از تعامل
انسانی است که هرگاه انسانها تحریک میشوند و به یکدیگر پاسخ میدهند صورت میگیرد.
«هر ارتباط بامعنایی» خواه
شفاهی و خواه کتبی، یا با حرکات و سایر ابزار، تعامل انسانی محسوب میگردد.
وظیفه جامعهشناس این است که در حل
مشکلات اجتماعی بهصورت حرفهای مشارکت کند. جامعهشناس باید مشکلات را عمیقاً
تحلیل کند و نیز باید دیدگاهی وسیع اتخاذ نماید، برای مثال، در بررسی گرسنگی
جهانی، گفتن اینکه باید گرسنگان را تغذیه کنیم کافی نیست. جامعهشناسی همچنین باید
بپرسد: مردم چرا فقیر و
گرسنهاند؟ چه چیزی فقر را به وجود میآورد؟ برای رفع آن، چه باید کرد؟ جامعهشناسی
که حقایق را بیباکانه مطرح نکند و سؤال نکند از مسؤولیت حرفهای خویش طفره میرود؛
بهعبارتدیگر جامعهشناس باید به «عضو فعال» تبدیل شود. وقتیکه واقعیتهای حاکی
از لزوم ایجاد تغییرات بنیادی در بافت سیاسی و اقتصادی جامعه باشد، جامعهشناس باید
آن را بیان کند و در جهت ایجاد چنین تغییری فعالیت نماید.
در حال حاضر جامعهشناسی نوین، نماینده
دیدگاهی مربوط به اقلیتهاست که آینده آن هنوز مبهم است. باوجوداین کاملاً موردپسند
جامعه شناسان جوانتر است و این امر بیانگر آن است که این دیدگاه ممکن است سرانجام
به دیدگاهی متعلق به اکثریت تبدیل گردد.
روش جامعهشناسی
آیا جامعهشناسی که در اینجا بهعنوان مطالعهای علمی مطرح گردیده، علمی مانند علوم فیزیک و شیمی است؟ جواب این سؤال مثبت است. بعضیها به این پاسخ اعتراض دارند. آنها میگویند ابزار اندازهگیری که جامعه شناسان ابداع کردهاند بهاندازه ابزاری که در علوم فیزیکی به کار میرود کارایی ندارد و لذا جامعه شناسان هنوز نتوانستهاند، یافتههای خود را بهصورت کمی و دقیق ارائه کنند. درنتیجه به گفته آنان جامعهشناسی به مرحلهای هدایت نشده است که بتوان آن را بهدرستی علم نامید. بسیاری از خود جامعه شناسان قبول دارند که دانشمندان علوم فیزیکی وقت بیشتری برای تکمیل روشهای تحقیقاتی و افزایش دانش خاص رشته خود داشتهاند؛ اما همین جامعه شناسان بههرحال احتمالاً اصرار خواهند داشت که جامعهشناسی «علم» است.
مفاهیم
پیرمردی را میبینید که برای رسیدن به اتوبوس در خیابان میدود
و وقتی به سرپیچ خیابان میرسد، بدجوری به نفسنفس زدن افتاده است. برای فهم و درک
این وضع باید از «مفاهیم» استفاده کنید. «مرد» یک مفهوم است. «پیر، دویدن، خیابان،
اتوبوس، نفسنفس زدن، بدجور و پیچ خیابان همه از مفاهیم هستند، مانند دویدن برای
رسیدن به اتوبوس و رسیدن به سرپیچ خیابان.»
هرروز از صدها مفهوم استفاده میکنیم.
«هر مفهوم یک واحد کلی معناست؛ فکری تعمیمیافته است که کل اشخاص، اشیاء یا
فرآیندهای یک طبقه را که ظاهراً باهم مرتبط هستند، در برمیگیرد.» مفهوم شما از
«مرد» از مشاهده مردان، تعاملتان با آنان، وارسی آنان، تجزیهوتحلیل آنان و
سرانجام تعمیم شما درباره ماهیت همیشگی مرد ناشی میشود.
مفهوم خاصی که فردی خاص در ذهن دارد،
ممکن است کاملاً با تعبیری که دیگران از حقایق دارند مطابقت نکند. فرض کنید میخواهید
مفهوم «نوزاد تازه متولدشده» را بهعنوان «انسانی بیدندان» درک کنید. اکثر
نوزادان با این توصیف مطابقت دارند؛ اما استثناهایی نیز وجود دارد، زیرا برخی
نوزادان با دندان به دنیا میآیند.
بنابراین مفاهیم در پرتو همه شواهد
موجود در معرض بازنگری دائمی هستند. هرچه
در چارچوب وقایع، اشیاء یا تصورات محدود باشند – یعنی واضحتر باشند – بهعنوان ابزار توجیهات علمی مفیدترند.
نظریه
مفاهیم برای ساختن نظریه اهمیت دارند، اما خود نظریه نیستند. «بزرگسال،
مذکر، دستمزد بگیر و بیکاری» همه مفاهیم هستند و هر یک از آنها ممکن است در برخی زمینهها
با دیگری ارتباطی داشته باشد. هرچند فقط با کنار هم چیدن آنها نمیتوان نظریهای
ارائه کرد، اما میتوانیم از آنها برای تهیه نظریه استفاده کنیم. درواقع نمیتوانیم
بدون استفاده از مفاهیم، نظریهپردازی کنیم.
همانطور که نمیتوانیم بدون مفاهیم،
نظریه بسازیم؛ در جامعهشناسی هم نمیتوانیم بدون نظریه، اطلاعات جمعآوری کنیم.
«نظریه شامل مجموعهای از مفاهیم است که طوری مرتبشدهاند تا پدیدهای معین یا
رابطه میان چند پدیده را توضیح دهند»، مثلاً تعداد زیادی از آمریکائیان سیاهپوست
در انتخابات ریاست جمهوری به دموکراتها رأی میدهند، با کمک آمار مربوط به رأیگیری،
مصاحبه بارأی دهندگان و درک تاریخ اجتماعی و سیاسی سیاهپوستان آمریکا میتوان
نظریهای برای توضیح این «ارتباط» ارائه کرد.
نظریه، باید همه یافتهها را به نحوی
موجه توضیح دهد. نباید برخی حقایق را نادیده گرفته، بر بعضی دیگر تأکید گذارد؛
زیرا در این صورت نظریهای معتبر از کار درنمیآید. در مورد رأی دادن سیاهپوستان
میتوان به این نتیجه رسید که سیاهپوستان به آن حزب سیاسی رأی میدهند که به نظر
بیشتر از احزاب دیگر به فکر مشکلات آنهاست. سپس با استفاده از این نظریه میتوانیم
با دقت کم یا بیش واکنش طبقات مختلف سیاهپوستان را با دقت کافی پیشبینی کنیم و
ممکن است بعضی نظریهها جای خود را به نظریهای دیگر بدهد؛ نظریهای که هنوز به
اثبات نرسیده باشد گاهی «فرضیه» خوانده میشود.
درحالیکه همه نظریههای علمی منجر به
شناخت وقایع، اوضاع و سایر پدیدههای موجود میشود، نظریه جامعهشناختی بخصوص
توانایی ما را برای پیشبینی تعامل انسانی بهبود میبخشد؛ مثلاً ممکن است با توجه
به مشاهده و تجزیهوتحلیل فوری این نظریه را مطرح کنیم که در میان گروهی از مردم
که در آستانه گرسنگی هستند؛ افراد کموبیش شیوههای رفتاری سنتی را رها کرده، برای
به دست آوردن اندک غذایی که موجود است باهم بجنگند. اگر این نظریه به اثبات برسد
توانایی ما را برای پیشبینی آنچه هنگام گرسنه ماندن گروهی از مردم رخ خواهد داد
بهبود خواهد بخشید.
نظریهها ازلحاظ اینکه در پیشبینی
رابطه میان رخدادها تا چه حد کارایی و جامعیت دارند باهم متفاوتاند. در نظریه
مربوط به تغییر رفتار هر یک از اعضای گروه مواجه با گرسنگی، عبارت «کموبیش»
بیانگر آن است که انتظار نمیرود همه اعضای گروه به یک اندازه شیوههای سنتی رفتار
را رها کنند. بر همین منوال، همه سیاهان به دموکراتها رأی نمیدهند و آنانی که به
دموکراتها رأی میدهند ممکن است به آن دلیل که در نظریه ما مطرح شد رأی ندهند.
تحقیقات
تحقیقات از نظریه جدا و متمایز نیست، بلکه مکمل آن است. کار
تحقیقات طبق گفته «رابرت. کی. مرتون» (Robert K. Merton) آزمودن و بهبود نظریه و درنتیجه افزودن بر دانش علمی است.
«تحقیقات عبارت است از: جستجوی علمی تحت شرایط کنترلشده که طی آن برای تعیین
رابطه یک عامل با یک یا چند عامل دیگر مشاهدات دقیقی به عمل میآید.»
این عوامل از دیدگاه تحقیق، متغیرها
نامیده میشوند. «متغیر خصوصیت یا ویژگی است که در موارد انفرادی ممکن است وسعت آن
تغییر کند.» در تحقیقاتی که مربوط به رابطه میان دو متغیر است، یک متغیر «مستقل» و
متغیر دیگر «وابسته» نامیده میشود.
متغیر مستقل بر متغیر وابسته اثر میگذارد؛
مثلاً ممکن است سروصدا، متغیری مستقل محسوب شود که بر کارایی مطالعه دانشجو که
متغیر وابسته است اثر میگذارد. ممکن است بیش از یک متغیر مستقل بر متغیر وابسته
اثر گذارد؛ مثلاً چیزهایی دیدنی که موجب حواسپرتی است و ماهیت چیزی که مطالعه میشود،
نیز ممکن است بر کارایی دانشجو تأثیر کند.
در زندگی روزمره اغلب مشکلاتی را با
چیزی که تقریباً شبیه روش علمی تحقیق است حل میکنیم. فرض کنید آقای اسمیت چمن
تازهای کاشته است و میخواهد بداند کدامیک از کودهای تجاری متعدد باعث میشود
چمن تندتر رشد کند. او چگونه میتواند این مسئله را حل کند؟ میتواند کار همه
همسایگان را بررسی و از همه درباره نتیجه کار چمنکاری آنها سؤال کند. یا میتواند
فقط از یک همسایه بپرسد که چگونه بهترین کود را پیداکرده است. در هر مورد کارش
مطمئن است؛ زیرا خاک باغچه همسایهها و کودی که از آن استفاده کردهاند با مال او
یکسان است؛ اما ممکن است آقای اسمیت تصمیم بگیرد برای حل مشکل خود از روشی دیگر
استفاده کند. او دست به آزمایشی میزند تا خود بفهمد کدام کود از همه بهتر است.
چند نوع کود تجاری میخرد و هریک را در قطعهای از چمن خود میافشاند و یک قطعه را
اصلاً کود نمیدهد. این قطعه کود نخورده، قطعه شاهد یا قطعه کنترل بهحساب میآید.
کارایی کودهای بکار رفته در سایر قطعهها بهاندازه هم هستند و مقدار مساوی آب و
آفتاب به آنها میرسد. بعد از مدتی معین آقای اسمیت رشد چمن در هر یک از قطعهها
را بررسی و رشد قطعههای کود خورده را با رشد قطعه شاهد مقایسه میکند. او قطعههای
کود خورده را نیز باهم مقایسه میکند تا ببیند کدام بیشتر از همه رشد کرده است. او
با اندازهگیری، دقت مشاهدات خود را افزایش میدهد و حتی شاید مقداری از چمن هر
قطعهای را بریده و وزن کند. حالا میتواند بهترین کود را مشخص کند. آقای اسمیت در
این آزمایش کوچک از روش علمی در تحقیق خود استفاده کرد. او تحقیق را با این سؤال
آغاز کرد که کدام کود از همه بهتر است؟ او نقشهای تجربی به نام «طرح» تهیه کرد تا
در پیدا کردن جواب سؤال به او کمک کند. او تا حدی از «شاهد علمی» استفاده و
اطمینان حاصل کرد که قطعههای زمین چمن وی بهاندازه هم آب و آفتاب میگیرند تا
تفاوت میزان رشد چمن را فقط بتوان ناشی از تفاوت کیفیت کودها دانست. او مشاهده
دقیق به عمل آورد و عملکرد کودها را در تحریک رشد چمن باهم مقایسه کرد. بعد از
اتمام آزمایش، اگر تردیدی در مورد نتایج داشت میتوانست آزمایش را برای «تأیید
یافتهها» تکرار کند. بعد از اتمام این مراحل در موقعیتی قرار داشت که میتوانست
نتیجهای بگیرد: یکی از راههای حل
کردن مشکل مذکور همان کاری است که کرد و تحت این شرایط کود خاص موردنظر حتماً در
رشد چمن بهترین کارایی را خواهد داشت. سپس میتواند یافتههای خود را به سایر
موارد مشابه «تعمیم» دهد؛ یعنی به مواردی با خاک، آبوهوای مشابه.
شواهدی که روش آقای اسمیت آشکار ساخت،
از ادعای هرکدام از فروشندگان کود قانعکنندهتر بود. او از همان روشی استفاده کرد
که دانشمندان به کار میبردند تا درباره چیزهایی بسیار نزدیک به ما مثل سلولهای
بدنمان یا بسیار دور از ما مثل ستارگان و سیارات اطلاعات کسب کنند.
اما درحالیکه آقای اسمیت به یافتن پاسخ
سؤال خود در مورد اینکه کدام کود از همه بهتر است قانع بود، دانشمندان پا را از
این فراتر میگذارند. دانشمندان
برای توجیه حقایق اطلاعات بیشتری نیاز دارند. دانشمند ممکن است بخواهد بداند که
بهترین کود آیا دارای کلسیم یا نیتروژن بیشتری از سایر کودهاست یا خیر. آیا تفاوت
قدرت کودها ناشی از کمبود یا فراوانی عناصر موجود در خاک مورد آزمایش است؟ آیا اگر
کودهای متفاوت در مورد سبزیها و نه در مورد علفها به کار برود نتایج مشابهی به
دست میآید؟ پاسخ این سؤالات را باید با کاربرد مکرر روشهای تحقیق علمی پیدا کرد.
رویکرد اساسی در اینگونه روش تحقیق به
شرح زیر است:
روش تحقیق در مورد مسائلی به کار میرود
که ظاهراً از راه تحقیق میتوان آنها را حل کرد؛ راهحل پیشنهادی بهصورت فرمول
تهیه میشود؛ آزمایش میشود؛ آزمایش یا راهحل پیشنهادی را تأیید میکند یا نشان
میدهد که مشکل را حل نمیکند که در این صورت راهحل دیگری پیشنهاد و آزمایش میشود.
راهحل دوم ممکن است مشکل را حل کند؛ در غیر این صورت ممکن است بازهم فرضیهای
دیگر مطرح و آزمایش شود. سرانجام راهحلی پیدا میشود که میتوان آن را تعمیم داد
و ظاهراً به همه شرایط یکسان میخورد. از سوی دیگر، ممکن است مشخص شود که با دنبال
کردن سیر مشخص استدلال هیچ راهحلی یافت نخواهد شد. بهطور
خلاصه روش تحقیق معمولاً شامل مراحل زیر است:
۱-سؤالی مطرح میشود. آقای اسمیت میپرسد:
«کدام کود از همه بهتر است؟» گاهی
سؤال بهصورت مثبت یعنی «پیشنهاد» مطرح میشود. آقای اسمیت ممکن بود کار را با
چنین پیشنهادی آغاز کند: کود B مؤثرتر
از کودهای D,C,A یا E است.
۲- تحقیقات قبلی درباره موضوع موردتحقیق بازنگری میشود. این کار
برای صرفهجویی در وقت، کسب اطلاعات مقدماتی و مشخص ساختن زمینههایی که ارزش
تحقیق ندارند انجام میشود.
۳-یک طرح تحقیقاتی تهیه میشود». بدین ترتیب
دانشمند میکوشد تا جوابی برای سؤال پیدا یا معین کند که پیشنهاد معتبر است یا نه.
۴-از وسایل اندازهگیری میتوان استفاده
کرد.» از این وسایل برای افزایش دقت مشاهدات استفاده میشود.
۵-مشاهداتی به عمل میآید. برای پاسخ به
سؤال، یافتن اطلاعات لازم اهمیت اساسی دارد.
۶-ممکن است آزمایش تکرار شود.» دانشمندان این
مرحله را که «همانندسازی» نام
دارد اجرا میکنند تا مشخص شود اطلاعات کسبشده از مشاهدات اصلی درست است یا نه.
هدف همانندسازی تعیین پایایی یافتههاست؛ یعنی اینکه آیا یافتههای حاصل از همه
مشاهدات و نیز یافتههای همه مشاهده گران یکسان است یا نه.
۷-یافتهها ارزشیابی میشوند.» هدف از این
کار تحلیل و ارزیابی اطلاعاتی است که از آزمایش بهدستآمده است.
۸-نتیجهگیریهایی به عمل میآید». نتیجهگیری
بهصورت تعمیم و ظاهراً دربرگیرنده همه شرایط یکسان مطرح میشود.
روشهای تحقیق
در تحقیقات جامعهشناسی سه روش یا طرح اساسی وجود دارد:
الف- آزمایش
ب- بررسی نمونه
ج- مطالعه موردی.
اکنون هرکدام را بهنوبت بررسی میکنیم.
آزمایش:
آقای اسمیت در بررسی کودهای شیمیایی از طرحی آزمایشی استفاده
کرد. در این روش، محقق یک متغیر را دستکاری یا کنترل میکند و نتیجه را بهطور
منظم مشاهده یا اندازهگیری مینماید. فرض کنید میخواهیم آثار جذب الکل – متغیر نا
وابسته – را بر هماهنگی حرکتی و هوشیاری فکری – متغیر وابسته – بررسی کنیم. میتوانیم
یکصد ماشیننویس مجرب را انتخاب کنیم و نمونهای از بازده کار آنان را در هنگامیکه
شراب نخوردهاند تهیه کنیم. این کار اندازه کارایی آنان را در تولید نسخه ماشین
شده در اختیار ما میگذارد. طبیعتاً مقداری اشتباه هم خواهیم یافت.
اکنون مقدار ثابتی شراب به همان ماشیننویسها
میدهیم و کارایی آنان را در این شرایط اندازه میگیریم. مقدار شراب را افزایشی میدهیم؛
و دوباره درصد خطا را اندازه میگیریم. سرانجام به الگویی دست پیدا میکنیم.
نوشیدن شراب همیشه منجر به بالا رفتن مقدار اشتباه در ماشیننویسی میشود. هر چه
مقدار بیشتر باشد تعداد اشتباهات بیشتر میشود تا اینکه ماشیننویسها بهکلی قادر
به انجام کار خود نیستند.
روش آزمایشی هرچند بهطورکلی ارزشمند
است، مفید بودن آن در تحقیقات جامعهشناسی محدود است. حدودی هست که آزمایشگران
نباید در فعالیت خود از آنها فراتر روند. مثلاً برای بررسی پدیده ترس نباید مردم
را در معرض گلوله واقعی قرار دهند. باوجوداین، دخالت محدودتر ممکن است و در برخی
از انواع تحقیقات جامعهشناسی مفید واقعشده است.
بررسی نمونه
بررسی نمونه شامل دو عنصر جداگانه است: نمونه و بررسی. محقق میخواهد
گروهی خاص را بررسی کند که به آن «جمعیت» میگویند. ممکن است آن جمعیت شامل خانمهای
خانهدار آمریکایی با درآمد متوسط، یا دانشجویان دانشکده یا رأیدهندگان آمریکایی
با تبار ایتالیایی باشد. چون آزمایشگر نمیتواند همه افراد آن جمعیت را موردبررسی
قرار دهد. نمونهای دارای اعتبار آماری از آن جمعیت تهیه میکند. نمونه باید
واقعاً نماینده کل جمعیت تحت بررسی باشد و باید محقق را قادر سازد که نتیجهگیریهایی
در مورد جمعیت به عمل آورد.
فرض کنید یک محقق به رفتار جنسی
دانشجویان دوره کارشناسی در دانشگاه علاقهمنداست. محقق بعد از تعریف دقیق این
جمعیت، نمونهای از آنان تهیه میکند – یعنی
جمعیتی نماینده ازلحاظ سن، جنسیت، زمینه نژادی، دین، سال تحصیلی، نوع دانشکده،
رشته تحصیلی و سایر ویژگیهای مربوط به مشکل تحت بررسی. اگر نمونه واقعاً شکل
کوچکی از جمعیت دانشجویان کارشناسی دانشگاههای آمریکا نباشد،
محقق نمیتواند فرض کند که آنچه درباره نمونه صدق میکند، درباره گروهی بزرگتر
هم صادق است.
محقق باید بعد از انتخاب نمونه با یکی
از روشهای استاندارد اقدام به گردآوری اطلاعات مربوط به بررسی کند. ممکن است از
دانشجویان خواسته شود پرسشنامههایی را پر کنند. محقق ممکن است مصاحبههای
شخصی بهجای پرسشنامهها یا برای تکمیل آنها به عمل آورد. سپس اطلاعاتی در مورد
اینکه چه درصدی از افراد مشمول نمونه چند وقت به چند وقت چه نوع فعالیتهای جنسی
را انجام دادهاند و غیره جمعآوری میکند. محقق در صورت لزوم رابط میان متغیرهای
معینی را نیز بررسی میکند. آیا رفتار جنسی دانشجویان با متدین بودن آنان ارتباط
دارد؟ یا با محل تربیت آنان؟ آیا احساس دانشجویان در مورد روابط جنسی پیش از
ازدواج با توجه به جنسیت آنان فرق میکند؟ یا با توجه به سال تحصیلیشان؟ یا با
توجه به رشته اصلی تحصیلیشان؟
بررسی نمونه از طرحهای مفید تحقیقاتی
به هنگامی است که پدیده تحت بررسی را بتوان با دقت زیاد مشاهده یا اندازهگیری
کرد. مثلاً میتوانیم دقیقاً مشخص کنیم که چه تعدادی از رأیدهندگان آمریکایی در
انتخابات آینده ریاست جمهوری به نفع دموکراتها یا جمهوریخواهان رأی خواهند داد؛
مشروط بر آنکه نمونه ما واقعاً نماینده جمعیت رأیدهنده ازلحاظ برخی عوامل مهم
باشد؛ اما کارایی این روش ممکن است به دلیل نوع پدیده موردبررسی محدود شود. اگر از
نمونهای از جمعیت دانشجویان بپرسیم، آیا در امتحانات تقلب میکنند یا نه ممکن است
پاسخهایی کاملاً مطمئن دریافت نکنیم. بررسی نمونه درباره تقلب کردن بیشتر از
بررسی در مورد موضوعی عاری از پیامدهای اخلاقی – مثلاً غذاهای موردعلاقه – در معرض
اشتباه قرار خواهد داشت.
مطالعه موردی (موردپژوهش)
روش مطالعه موردی در
تحقیقات، وقتیکه هدف بررسی فقط یک واحد بهصورت دقیق یا بررسی تعداد کمی از
واحدها در طرحی تطبیقی باشد بسیار مفید است. واحد ممکن است شخص یا گروهی باشد.
گروه ممکن است دستهای از جوانان، کارمندان شرکت صنعتی، ساکنان یک محله یا شاید
بیماران یک بیمارستان باشند. محقق سعی میکند تا حد امکان درباره رفتار آن واحد
اطلاعات به دست آورد. درحالیکه بررسی نمونه به بررسی برخی ویژگیهای انتخابی
رفتار افراد میپردازد، مطالعه موردی بیشتر به رفتار کلی واحد میپردازد.
نمونه کلاسیک روش
مطالعه موردی در اثر کلیفورد. آر. شاو با عنوان:
«the Jack Roller A Delinquent Boys own story» یافت میشود. «شاو» (shaw) که از جامعه شناسان شیکاگو است با یک پسر نوجوان بزهکار به مدت
۶ سال تماس داشت. او
با این پسر مصاحبههای زیادی انجام داد و او را واداشت فعالیتهای روزانه خود را
یادداشت کند. گزارش نهایی زندگینامه شخصی این پسر از زبان خود او بیانگر سرگذشت
خانواده، کودکی، اولین برخوردهای او با کودکان خیابانی، ظهور رفتارهای بزهکارانه
او و نگرشهای او در تمام این مدت بود. شاو
هم اظهارنظر و تحلیل به آن اضافه میکرد.
روشی که معمولاً
جامعه شناسان در انجام مطالعه موردی به کار میبرند، روش «مشاهده مشارکتی» است. در این رویکرد
محقق که نقش او را افراد موردبررسی درک میکنند، با این افراد معاشرتی هر چه نزدیکتر
دارد، اعتمادشان را جلب و سرانجام نگرشها و رفتارشان را درک میکند. روش مشاهده
مشارکتی راهی مؤثر برای گردآوری اطلاعات و مطالعه رفتار است، اما مانند سایر روشهای
تحقیق، معایبی دارد. مشاهدهگر مشارکتی به دلیل حضور خود ممکن است بر رفتار افرادی
که قصد بررسی آنان را دارد تأثیر گذارد-مثلاً دانشجویان کلاس شما اگر بدانند تحت
نظارت هستند، ممکن است بهطور طبیعی رفتار نکنند. از این گذشته، همیشه این خاطر
وجود دارد که شخص مشاهدهگر مشارکتی چنان ازلحاظ عاطفی از مسائل افراد تحت بررسی
خود متأثر شود که واقعبینی وی مختل گردد. باوجوداین، یک مطالعه مواردی که مشاهدهگر
مشارکتی مشتاق و حساس آن را انجام دهد، میتواند اطلاعاتی ارزشمند فراهم کند که با
سایر روشهای مشاهده به دست نمیآید. «الیوت لیبو»، انسانشناسی از رویکرد مشاهده
مشارکتی برای کسب اطلاعات موردی درباره مردان سیاهپوست ولگرد استفاده کرد.
«لیبو» برای کار خود «چهارراه
تالی» را در محلهای پست از مناطق فقیرنشین مرکز واشنگتن انتخاب کرد. او با گروه
متغیر مردان فقیر سیاهپوست که کموبیش و بهطور منظم در آنجا تجمع میکردند آشنا
شد. لیبو که خود سفیدپوست بود، توانست با افراد مذکور دوست شود، با آنان مشروب
بخورد، با دوستان زن آنان ملاقات کند، با آنان برقصد و گاهی هم او را به خانه خود
دعوت میکردند. نقش حرفهای او کمی بعد از آمدن او به چهارراه تالی مشخص گردید. هرچند
این موضوع مانعی بر سر راه او محسوب میشد، توانست سرگذشت موردی بسیاری از مردان
مذکور را ثبت و آنها را در تحلیل کلی خود از زندگی در نبش خیابانها در آن محلهی
خاص سیاهپوست نشین وارد کند.
روش مطالعه موردی این
مزیت را دارد که اطلاعاتی عمیق از رفتار اجتماعی به دست میدهد. باوجوداین، یافتهها
و نتیجهگیریها بر اساس تعداد نسبتاً کمی از واحدهای اجتماعی (دستهها، خانوادهها
و غیره) حاصل میشود که امکان تعمیم دادن نتیجهگیریها را کم میکند؛ اما اگر
تعداد زیادی از مطالعات موردی مشابه را گردآوری کنیم که همه یافتههای نسبتاً
مشابهی به دست دهد، معمولاً یافتهها به تهیه تعمیمهای قابل کاربرد برای کل گروه موردبررسی
کمک میکند.
هرکدام از این سه راهبرد تحقیقاتی نقایص خاصی دارد، «طرح آزمایشی» میتواند بیشتر منابع خطا را که ممکن است نتیجهگیریهای ما را بیاعتبار کند کنترل کند، اما در بسیاری از موارد، بخصوص وقتی مشکلات اخلاقی و عملی مزاحم هستند، این رویکرد را نمیتوان در مورد رفتار اجتماعی انسان به کاربرد. «روش بررسی نمونه» بهطور وسوسهانگیزی ساده و ظاهراً معتبر است؛ اما با استفاده از پرسشنامه، سؤالات ثابت گزینهای و اظهارات شفاهی بهجای مشاهدات عینی رفتار اجتماعی، این خطر را به جان میخریم که تماس خود را با واقعیتهای بنیادین زندگی اجتماعی از دست بدهیم. «روش مطالعه موردی»، بخصوص وقتیکه در چارچوب تطبیقی یک یا دو مورد بهکاررفته، انجام مطالعاتی بسیار ارزشمند در زمینه جامعهشناسی را موجب شده است؛ اما موارد تحت بررسی ممکن است زیاد نماینده سایر واحدهای مشابه اجتماعی – که ممکن است مایل باشیم یافتههای خود را در مورد آنها تعمیم دهیم – نباشد.
ماهیت شواهد:
اعتبار یافتههای تحقیقاتی بهدرستی شواهد بستگی دارد. شواهد
چیست؟ محقق چگونه میفهمد که به شواهد دستیافته است؟ هرچند نمیتوان پاسخهای رضایتبخش
چندکلمهای به این سؤالات داد؛ میتوان معیارهایی خاصی در خصوص شواهد علمی اظهار
داشت، بیآنکه خطر ساده کردن بیشازحد پیش آید.
۱- «شواهد علمی از منبعی معتبر کسب میشود.»
اگر کودکی پنجساله گزارش دهد که مردی در خیابان افتاده و مرده است، اطلاعات او بهاندازه
گفته پزشکی که جسد را معاینه کرده و سپس مرگ او را اعلام کرده معتبر نیست.
۲- «تحت شرایط ثابت، افراد مختلف از رویدادی
یکسان گزارش میدهند.» دو محقق مسائل پزشکی اسپیروکت، عامل بیماری سفلیس را در
مایع نخاعی بیمار مبتلابه فلج خفیف عمومی که یک بیماری روانی وحشتناک است و آثار
جسمی نیز در پی دارد، کشف کردند. آنان چنین استنباط کردند که وقتی اسپیروکت وارد
مایع نخاع میشود، سرانجام به مغز حمله و علائمی را که در فلج عمومی دیده میشود
تولید میکند. وقتی مایع نخاعی بیمار کشیده شد و زیر میکروسکوپ قوی مشاهده گردید،
همه دانشمندان محقق یکچیز را دیدند – اسپیروکت.
۳- «مشاهدات را میتوان تکرار و درنتیجه
تأیید کرد.» هر بار که مایع نخاعی شخصی مبتلابه فلج عمومی بررسی میشود، اسپیروکتی
که سفلیس را سبب میشود مشاهده میگردد. این موضوع مؤید وجود اسپیروکت در مایع
نخاعی مبتلایان به فلج خفیف عمومی است و نیز قویاً حاکی از آن است که سفلیس اعصاب
مرکزی، مستقیمترین عامل اتفاقی ایجاد فلج خفیف عمومی است.
۴- شواهد علمی مبنایی برای پیشبینی نسبتاً
دقیق روی دادن مکرر یک اتفاق فراهم میکند. بعدازآنکه مشاهدات مکرر ثابت کرد که هر
شخص مبتلابه فلج خفیف عمومی حتماً مبتلابه سفلیس دستگاه اعصاب مرکزی است، میتوان پیشبینی
کرد که (۱) اسپیروکت در مایع نخاعی شخصی که علائم خارجی فلج خفیف عمومی را نشان میدهد
وجود دارد و (۲) شخصی که در مایع نخاعیاش اسپیروکت وجود دارد، مبتلابه فلج خفیف
عمومی میشود، مگر آنکه قبلاً از بیماری بهخوبی پیشگیری شود.
نظریه و تحقیق، مکمل یکدیگر
تشکیل نظریه و تحقیق کردن دو شیوه برای انجام روش تحقیق و
تحلیل جامعهشناختی است که درواقع روشی واحد است. این دو از هم مستقل نیستند، اما
تا حدی مکمل یکدیگرند. «هدف مشترک کاربرد نظریه و تحقیق جامعهشناختی، توضیح پدیدههای
مشاهدهشده از طریق تعمیمهایی است که بیانگر یکپارچگی تعامل انسانی است.» اگر
چنین تعمیمهایی درست باشد، دارای ارزش پیشبینی هستند و باعث میشوند جامعه
شناسان آنچه را که ممکن است پیامد عوامل خاصی اتفاقی باشد پیشبینی نمایند.
در سرتاسر این کتاب درباره یکپارچگی
تعامل انسانی بحث و همچنین رابطه میان مفهوم، نظریه و تحقیق بهطور منظم مطرح
خواهد شد.
خلاصه:
جامعهشناسی علمی است که تعامل انسانها را مطالعه میکند. علم
مجموعهای است از دانش مبتنی بر شواهد مشاهدهشده که بر اساس شیوههای پذیرفتهشده
یا روش علمی گردآوریشده است. دانش جامعهشناختی از طریق شیوههای خاص علمی به دست
میآید بنابراین دانش علمی محسوب میگردد.
چون هر شخصی در فرهنگی خاص تربیت میشود،
تعصبات خاصی دارد که نمیتواند کاملاً از قید آنها خلاص شود؛ بنابراین هرکسی قضاوتهای
ارزشی به عمل میآورد که خود اغلب از آن آگاه نیست. نتیجهای که تقریباً بهکلی از
قضاوتهای ارزشی گرفته میشود، نتیجهای ذهنی است؛ نتیجهگیری که قضاوتهای ارزشی
تا حد امکان از آن مستثنا هستند، نتیجهگیری عینیتر است. عینیت کامل هرگز ممکن
نیست. ذهنیت و عینیت تشکیل یک پیوستار را میدهند.
تعامل انسانی هرگاه که عدهای به اعمال
عدهای دیگر واکنش نشان میدهند رخ میدهد. لزومی ندارد این کار در برخوردهای رودررو
صورت گیرد؛ هرگونه انتقال معنا (مثلاً نوشتن کتاب) نوعی تعامل انسانی است. چنین
تعاملی موضوع علم جامعهشناسی است.
روش علمی استفاده مهمی از منطق میکند؛
زیرا هدف آن شناخت روابط میان پدیدهها یا رویدادهاست. دانشمند در تلاش برای درک
این ارتباطات باید مراقب باشد دچار اشتباهات متعدد منطقی نگردد تا نتیجهگیریهای
او معتبر باشد و باید دائماً این نتیجهگیریها را مستند و اصلاح کند.
حقیقت نسبی است. مفاهیمی چون خوب و بد
مطلق نیستند؛ بستگی به جامعهای دارند که در آن مشاهده میشوند، آنچه ما حقایق مینامیم،
مبتنی بر معیارهای قضاوت است که قبلاً آموختهایم -یعنی چارچوبهای مرجع ما.
میان جامعه شناسان امروزی بحث زیادی بر
سر این موضوع جریان دارد که آیا باید در کار خود بیطرف باشند یا باید با توجه به
موقعیت حرفهای خود در پی یافتن حقیقت بر طبق تلقی خود از آن برآیند. جامعه شناسان
تندرو راه دوم را پیشنهاد میکنند.
جامعهشناسی مانند سایر علوم بر سه عنصر
مرتبط باهم مبتنی است: مفهوم، نظریه و تحقیق. مفهوم واحد کلی معناست. نظریه بیان
رابطه احتمالی میان پدیدههاست. تحقیق شیوهای است برای آزمودن نظریهها؛ روشهای
مورد کاربرد اغلب عبارت است از مطالعه موردی، آزمایش و بررسی نمونه. نظریه و
تحقیق، شیوههای مکمل در بررسی و تحلیل جامعهشناختی هستند.
منبع مقاله:
درسلر، دیوید؛ ویلیس، ویلیام ام؛
(۱۳۸۸)، جامعهشناسی «بررسی
تعامل انسانها»، ترجمهی مهرداد هوشمند، غلامرضا رشیدی، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول