مقدمه :
امتیازات گوناگون جسمی و روانی انسان بر دیگر انواع موجودات، قدرت او را در انطباق با محیط افزایش داده و از همه برتر قدرت تفکر و اندیشه وی می باشد. انسان می تواند فکر کند و با هدایت فکر عمل کند و تحت شرایطی، پدیده ها، امور و مواد را تغییر دهد. در صورتی که رویدادهای کره زمین را از بدو شناخت تمدنهای اولیه تا زمان حاضر با دید اثر و نقش شناسی فکر، عمل و تغییر، که بالضروره از هم جدا نیستند، بررسی کنیم اهمیت این قدرت های انسان آشکار می شود.
اعضای هر جامعه، در هر مرحله از رشد اجتماعی که بوده اند، از آنجا که با زندگی اجتماعی و شرایط احاطه کننده آن جامعه پیوند دائم داشته اند، از اندیشه، تخیل و اتخاذ تدابیر در جهت حل مسائل و مشکلات موجود فردی یا اجتماعی بر کنار نبوده اند. وقتی که این تلاش های فکری به مرحله تدوین رسیده و مورد توجه دانشمندان ( یا دانایان هر قوم ) قرار می گرفتند حالت نظریه پیدا می کردند.
در قدیم دانش انسان پیرامون پدیده های طبیعی و اجتماعی حالت کلی و عمومی داشت، و فیلسوف کسی بود که همه چیز می دانست و در کلیه زمینه ها نظریاتش محترم شمرده می شد. دورانی بسیار طولانی از تاریخ علوم و معارف بشری در اختیار فلاسفه قرار داشت. با تخصصی شدن علوم و طبعا” مشخص شدن و جدا شدن زمینه آنها که منجر به توسعه موضوعی می گردید، هر یک از علوم بتدریج از فلسفه جدا شدند. این پدیده در یک زمان معین انجام نشد، بلکه طلایه آن از مادی ترین علوم آغاز شد تا اینکه نوبت به جامعه شناسی رسید. این جدایی با اینکه ظاهراً از زمان اگوست کنت صورت تحقق پیدا کرد. با وجود آن پیوندهای خود را چه در زمان اگوست کنت و چه پس از آن تا حدودی حفظ کرد و حتی هنوز هم برخی از مکاتب جامعه شناسی شدیداً از تعالیم فلسفی متأثر هستند. اما بی تردید روند کنونی جامعه شناسی و گرایش های جامعه شناسان جوان معاصر، لااقل بطور مستقیم و ارادی در جهت طرد روش ها و عقاید فلسفی است.
تحول دیگری که در مفهوم و حیطه کار جامعه شناسی در قرن بیستم بوقوع پیوست و هنوز نیز ادامه دارد جدا شدن آن از علوم اجتماعی و تخصصی شدن مسائل مطروحه در آن بود. اگر عقاید بنیان گذاران جامعه شناسی مجموعه بهم آمیخته ای از علوم اجتماعی را تحت عنوان جامعه شناسی ارائه می کرد، جامعه شناسان کنونی فقط به قسمتی از مسائلی که علمای اجتماعی مطالعه می کنند می پرداختند و بعلاوه به جهت غور در جزئیات و شناخت دقیق و احتراز از کلی گرایی از دهها رشته جامعه شناسی سخنی می گویند و هر یک قسمتی از این کل تفکیک ناپذیر را بررسی می کنند که در این کتاب به یکی از آن رشته ها به نام جامعه شناسی جنگ و صلح پرداخته می شود و مناسبات پدیده های جنگ، جامعه، دیوان سالاری ارتش و صلح را با توجه به تکامل تاریخی آن مورد بررسی قرار میدهد.
تا کنون جز در چند کشور که دارای سابقه کافی بوده اند رشد چشم گیری در توسعه بخشیدن به مباحث آن صورت نگرفته است. این مسأله بیشتر متوجه کشورهای در حال توسعه بوده است. زیرا که در این کشورها تلاش بخاطر نوسازی و پیشرفت اجتماعی می بایست در سطوح مختلف جریان داشته باشد و از آنجا که یکی از بزرگترین مشکلات این کشورها مسائل انسانی بوده و هست، گمان می رفت که سازندگان اجتماعی بتوانند از یافته های این دانش نو، همچون نسخه ای در جهت حل مسائل اجتماعی و اقتصادی استفاده کنند.
اگر در زمینه های مادی، بویژه رشته های کاملاً فنی امکان استفاده نظری و عملی از مفاهیم ساخته و پرداخته در جوامع دیگر باشد، این امید در زمینه های علوم انسانی به حداقل می رسد. حتی استفاده صحیح و کامل از محصولات صنعتی متعلق به تمدنهای کاملاً پیشرفته را در جوامعی که فاقد زمینه های بنیانی بوجود آورنده این وسایل پیشرفته صنعتی هستند، نمی توان منتظر بود تا چه رسد به یافته های علوم مربوط به رفتار و روابط انسانی که از نسبی ترین و پیچیده ترین قواعد علمی هستند.
اگر قائل به تفاوت عناصر تمدنی و صور گوناگون ساخت ها و روابط اجتماعی باشیم، معتقد خواهیم شد که الگوها و قواعد جامعه شناسی یک قوم نمی تواند در جامعه ای از نوع دیگر معتبر باشد، اصطلاح متداول تمدنهای شرقی و غربی بازگو کننده این اختلاف است.
در ایران جامعه شناسی بسیار جوان است و آنچه را که می توانیم جامعه شناسی ایران بنامیم هنوز شکل واقعی نگرفته است، بی تردید جامعه شناسی جنگ و صلح که خود یکی از شاخه های جامعه شناسی است کاملاً جوان است.
آنچه که بر جامعه شناسان ایرانی فرض می کنند. شناخت کامل از کشور اسلامی ایران است با سابقه تمدنی بسیار و در حال حاضر گرماگرم تحول و از نظر جامعه شناسی بسیار غنی، و لیکن ناشناخته است. کمتر پژوهشگری است که با زوایای مختلف شناخت های اجتماعی در ایران از جهت توصیفی، انتقادی، تاریخی، ادبی، تخیلی، فلسفی و دستوری آشنا نباشد.
بنابراین آغاز تلاشی اصیل در بررسی واقعیات اجتماعی ایران در عین اطلاع از عقاید و آراء محققان نقاط دیگر دنیاست. تنها از این طریق است که می توان لااقل در مرحله اول تصویری از جامعه اسلامی ایران زمین ترسیم کرد. و پس از شناخت جامعه ایران به جامعه شناسی جنگ ( نظامی ) که هنوز جایگاه خود را در ایران بدست نیاورده، و از جمله شاخه های اصلی جامعه شناسی است باید پرداخت و موضوع اصلی مورد بررسی جامعه شناسی جنگ و صلح در واقع شناخت سازمان ارتش ( نیروهای مسلح ) به عنوان یک سازمان اجتماعی خاص که مسئولیت دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور را بعهده دارد، تشکیل میدهد. و در واقع در این کتاب به مناسبات و روابط ، پدیده هایی مثل جنگ، نیروهای نظامی و جامعه ( از لحاظ ، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ) در زمان جنگ و پس از جنگ ( در واقع در زمان صلح ) و تأثیرات گوناگون و متقابل آنان پرداخته خواهد شد.
دوران ما، یک دوران مصلحت گرایی، صنعت زدگی و حرکتهای عمومی است که در آن، مسائل جنگ و صلح ظاهراً هر روزه بیش از پیش به روش ها و تکنیک های پیچیده تری متکی می شود : در یک سو، آنهایی هستند که با تکنولوژی علمی سروکار دارند و ساز خود را با نواهای رقابت تسلیحات هسته ای کوک کرده، به سرکردگی ایالات متحده به پیش می تازند. و در سوی دیگر، روش ها و تکنیک های مرموزتری قرار دارند که از تکنولوژی روانشناسی سرچشمه گرفته است و زاییده روش های ویژه انقلاب اتحاد شوروی سابق هستند.
با این وصف امروزه جهان در بوته آزمایش حوادث بزرگی است. همچنانکه گذر با شکوه تاریخ را می نگریم، می بینیم که با چه عظمتی چون یک طومار در پیش روی ما باز می شود و بزرگترین تحول تاریخ بشریت را از زمان سقوط رم بر ما می نمایاند. خوشبختانه مردم عامی هرگز تشخیص نمی دهند که در این جهان چه می گذرد و این، بی شک، یک موهبت بخشایشگرانه از سوی ” طبیعت ” است که ما را در گذشتن از این دوران پر مشقت یار و یاور می گردد. علائمی وجود دارد که نشان می دهد بعضی از مردم شروع به جهد و کوشش در تفهیم این پدیده می نماید و اگر مقدور باشد بر آن تأثیر می گذارند. اما حتی آنها هم در پی حوادث، از نفس افتاده و به آن نمی رسند. چون بعد از دوران دیپ وان و نیکل، اقتصاد که توسط مارکس به عنوان عامل اساسی معرفی شده بود، اکنون از برزخ بیرون شده و به صورت یک علم، یا به هر حال به صورت یک تکنیک و روش در آمده که قادر است پیش بینی های اطمینان بخش تری را ارائه نماید. علوم اجتماعی هم به سرعت رو به توسعه و گسترشند و مشتاقانه در تلاشند تا هر نوع عدم رشد را در فراسوی خود و در فراروی فعالیت های این رشته ها از میان بردارند. در این تغییر و تحول، اهمیت مسائل دفاعی خیلی روشن شده است. تعداد روزافزونی از تحلیلگران، عمدتاً در آمریکا خود را وقف مسائل این مقوله نموده و در این جد و جهدند که تمام جوانب فضایل و دانش هایی را که می بایستی زمینه های اولیه تعالی را در این باب فراهم آورند در یک جا و به صورتی مدون و معقول تدوین کنند. اما این روند دردناک و کند که آهنگ گامهای لرزان علوم اجتماعی را تشکیل می دهد.
امروزه ( ۱۳۷۸ ) دانش نه تنها در قلب اقتصاد بلکه در نقطه مرکزی جنگ جای گرفته و واقعیت ترساننده این است که اگر دانش در گستره اقتصاد منبع اصلی فن آوری است در حوزه جنگ سرچشمه نابود کنندگی خواهد بود. از دریچه طرحهای گسترده و پیچیده تحقیقاتی به برخی دولتها می توان از زاویه جنگ ها و جنگ افزارهای آینده نگریست، همان طور که در جنگ خلیج فارس کشور امریکا و هم پیمان هایشان سلاحهایی را بکار بردند که در جنگهای قبلی از جمله جنگ در ویتنام و کره و ….. وجود نداشت و کسی این فکر را نمی کرد که از لباس های با هوش، ارتباط سرباز با ماهواره و گزارش موقعیت خود با استفاده از یک ساعت مچی، گیرنده ای که پس از رخنه کردن در شبکه مخابراتی می تواند چندین سال منتظر بماند تا از دور فرمان دریافت نموده و عمل خود را انجام دهد و یا اینکه هواپیماهای بدون خلبان که هدفهای خود را بمب باران نموده دوباره به پایگاه اصلی خود برمی گردند.
در کنار آن علوم انسانی و دامنه وسیع مسائل مورد توجه آن همانند سایر علوم در عرصه شناخت از اهمیت بسیاری برخوردار است صرف نظر از سایر شاخه های علوم، که هر کدام در جای خود اهمیت خاص خود را داراست، علوم انسانی و به ویژه علوم اجتماعی به دلیل پرداختن به مسائل بی شمار جوامع انسانی و ارزیابی علمی و روشن از چند و چون زندگی جوامع و نیز کشف علل و عوامل پویایی اجتماعی عرصه ای برای شناخت انسان می گشاید که هرگز نمی توان نقش تاریخ ساز آن را در آن نادیده گرفت.
بی دلیل نیست که دانش های جامعه شناسی در بلوک غرب در نیم قرن اخیر از لحاظ کمی و کیفی به رشد بالایی رسیده تا آنجا که در راهبری جامعه به طور دقیق اثرگذار شده است.
مروت آزادبخت