جامعهشناسی رفتارهای جمعی در بحرانها:
یک جامعهشناس وقتی به جامعه نگاه میکند افکار
و ارزشها را نمیبیند بلکه رفتارها را
مشاهده میکند، فرهنگ یک
جامعه از رفتارها ساخته میشود؛ و برای فهم فرهنگ، نیازی به مفاهیمی
چون افکار و ارزشها نداریم و لازم است پدیدههایی مانند پاداشها
و خسارتها را
درک کنیم (جرج ریتزر- ۴۰۵)
جامعهشناس رفتاری، با رابطهی میان تأثیر رفتار کنش گر بر محیط و تأثیر این رفتار و رفتار بعدی کنش گر، سروکار دارد
عوامل گوناگونی به بازگشت اجتماع حادث دیده به شرایط نسبتاً طبیعی یاری میرسانند که دو عامل از سایر عوامل برجستهترند:
اولین عامل، سازوکارهای دفاعی اجتماعات انسانی است. جامعه و اجزای آن تمایلی پایدار به بقا دارند، به همین سبب فروپاشی اجتماعی به معنای کامل آن، تنها در صورتی رخ میدهد که همه افراد آن اجتماع رخت بربندند و به نقطهای دیگر روند و یا جهان خاکی را ترک کنند. حتی در چنین مواردی تا مدتها اجتماع مفروض در ذهن و خاطره جمعی باقی میماند.
عامل دوم که در بازگشت تقریبی شرایط به وضع شبه عادی کمک میکند، جمعی بودن حادثه است. گرچه پس از حادثه، روح و روان بازماندگان آسیب میبیند، لیکن ازآنجاکه همه کم و پیش از حادثه زیاندیدهاند، انسجام اجتماعی در بین بازماندگان افزایش مییابد و نوع جدیدی از وفاق اجتماعی شکل میگیرد که عامل پدیدآورنده آن حادثه واقعشده است
جامعه شناسان معتقدند که مصیبت بر فرایندهای روانی و ذهنی، بر رفتار، بر سازمان اجتماعی وزندگی فرهنگی جمعیت درگیر یا مصیبتدیده، اثر پایدار میگذارد. گرچه هر مصیبتی منحصربهفرد به نظر میرسد، چنانچه که زلزله یا سیل یا امواج ساحل شکن، بمب باران شهرها هرچند تفاوت دارند اما آثاری که بر اجتماع مصیبتزده بر جای میگذارند، شباهتهایی باورنکردنی دارند.
مفهوم مصیبت در ذهن ایرانی، دربرگیرنده طیف وسیعی از مشکلات بسیار جدی است که میتواند وجوهی ازایندست باشد: جنبه طبیعی (زمینشناختی و جوی)، جنبه زیستشناختی و پزشکی (بیماریهای واگیردار خطرناک)، جنبه معما رانه (فروریختن بناهای عظیم)، جنبه اقتصادی (فروپاشی بازارها و وقوع قحطی چه طبیعی و برآمده از سازوکارهای بازار، چه تصنعی و درنتیجه احتکار) و بالاخره حتی جنبه سیاسی- نظامی (جنگهای ویران گر پر تلفات، قتلعامها و ظلم و جور گسترده). جالبتوجه آنکه در منابع تاریخی گاه از مفهوم « بالای حکومت» هم یادشده است.
جمعبندی مصیبتهای وارده بر اجتماع:
۱-مصائب، چه طبیعی و چه انسانساخت، دارای آثار و نتایج مخرباند بهنحویکه کل جامعه را تحت تأثیر قرار داده، سازمان اجتماعی را در محدوده فضایی مصیبت دچار وقفهای جدی میکند.
۲-گرچه شدت تخریب یا شوک همراه است، سازمان اجتماعی دارای سازوکارهای دفاعی خاصی است که درست در همان لحظه که بیم فروپاشی ساختار اجتماعی میرود، فرایند ساختمند شدن مجدد را آغاز میکند.
۳- برداشت عمومی بهویژه تحت تصویری که رسانههای جمعی از مصیبت واقعشده ترسیم میدارند، با بزرگنمایی و در اماتیزه کردن مصیبت همراه است.
۴- در برداشت عمومی، مواردی را به آثار مصیبت نسبت میدهند که واقعیت ندارد.
زیرا بررسی مصائب جمعی، بیشتر موضوع سازمان اجتماعی است، نه محدود به روانشناسی اجتماعی.
۵-آمار و اطلاعاتی که پس از وقوع مصیبت در جامعه رواج مییابد، معمولاً نادرستاند.
۶-انسجام اجتماعی جدیدی در محدوده مصیبتزده شکل میگیرد که جمعی بودن حادثه به این امر یاری میرساند.
۷-تلقی اقدام افراد مصیبتزده معمولاً بدین امور دست نمیبازند. آنچه پیش چشم جلوهگر میشود، هجوم کج روان یا برخی از اهالی مناطق پیرامونی است که برای سوءاستفاده از مصیبت پیشآمده قدم به عرصه گذاشتهاند.
- اگر جامعه را بهعنوان مجموعه انسانهایی تعریف کنیم که برای برطرف نمودن احتیاجات خود با یکدیگر روابط متقابل دارند، آنگاه به این نتیجه خواهیم رسید که «در بررسی جامعه سه عنصر اساسی و هستهای وجود دارد: انسانها، روابط و نیازها»
- • در این رابطهی کلی آنچه پیش از همه اهمیت دارد و وجه ممیزهی جامعهی انسانی از سایر انواع جوامع هست، وجود روابط و تعاملات بین انسانهاست.
- بارها پیشآمده است که از جمع انسانها، کسانی دچار حالتی میشوند که شدیداً نیازمند کمک همنوعان خود هستند و تنها با حمایت و یاری انسانهای دیگر قادرند به روال عادی و طبیعی خویش بازگردند، چنین حالتی میتواند از نیاز مالی تا همکاری در رفع یک دغدغهی ذهنی شخص نیازمند کمک را شامل شود. ویژگی بارز بسیاری از این حالتها و موقعیتها، اضطراری بودن آنهاست، بدین معنی که هر چه زودتر باید کمک یا دخالت انجام گیرد تا این موقعیت اضطراری رفع گردد. اینجاست که اگر تعاملات کاملی بین انسانها وجود نداشته باشد، نسبت به چنین مسائلی بیتفاوت میگردند و خصلت بارز انسانها که ارتباط برقرار کردن با همنوعان خود هست، روبهزوال میرود. در چنین حالتی پدیدهی بیتفاوتی نسبت به لزوم کمکهای نوعدوستانه اتفاق میافتد،
- بیتفاوتی موضوعی گسترده و دارای ابعاد مختلفی است. بیتفاوتی سیاسی به معنای عدم مشارکت شهروندان در سیاست با شاخصهایی نظیر عدم شرکت در فرایند تولید و اشتغال هست، اما بیتفاوتی اجتماعی به حالتی اطلاق میشود که در آن شاهدان و ناظران در کمک به افرادی که در یک موقعیت اضطراری قرار دارند و شدیداً نیازمند کمک هستند مشارکتی ندارند و با بیاعتنایی و بیتفاوتی از کنار آن میگذرند.
- • بیتفاوتی اجتماعی در مقابل اصطلاح «نوعدوستی» قرار میگیرد.
- جالب اینکه بسیاری از محققان و صاحبنظران، بیتفاوتی اجتماعی را متعلق به شهر میدانند
- در اکثر جوامع، کمک به هم نوعان یکی از اصول انسانیت شمرده میشود. علاوه بر این، بهویژه در جامع ما به دلیل ارزشهای مذهبی خاص، کمک به هم نوعان همواره موردتوجه و توصیه و بیتفاوتی مورد نکوهش بوده است.
- • در حدیثی از امام صادق (ع) نقلشده که مضمون آن چنین است «گام برداشتن مسلمان درراه حاجت مسلمان دیگر، بهتر از هفتاد طواف دور خانه خداست».
- در پی وقوع چنین اتفاقات ناگواری، برای برخی از محققان سؤالاتی مطرحشده که:
- آیا بشر عصر ما عاطفهی نوعدوستی خود را بهکلی ازدستداده است؟
- آیا ما چنان اسیر فنّاوری و ماشینی سم شدهایم که در برابر مصائبی که بر سر همنوعان ما میآید، بیتفاوت شدهایم؟
- آیا آنچه را که در اصطلاح علوم اجتماعی نوعدوستی میگویند، چیزی جز یک لغت توخالی و پوچ نیست؟(کریمی ۱۳۸۶:۱۶۱)
- ازاینرو نوعی نگرش منفی نسبت به شهر شکلگرفته است. یک نمونه از بررسی زندگی در شهر و پیامدهای آن را میتوان که به تغییر روابط و روحیات فرد شهری و…
در اینجا تا حدی تشخیص مرز بین روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی دشوار میگردد، اگرچه این دو نقاط مشترک زیادی نیز دارند.
روانشناسی اجتماعی بهعنوان علم مطالعه رفتار متقابل بین انسانها یا علم مطالعهی تعامل انسانها در محیط اجتماعی شناخته میشوند
باید توجه داشت که نقاط منفی و معایب زندگی شهری همواره باعث توجه محققان و برنامه ریزان شهری است
، جامعهشناسی رفتاری به بررسی رابطهی میان سابقهی واکنشهای محیطی یا پیامدهای رفتار و ماهیت رفتار کنونی علاقهمند است. جامعهشناس رفتاری میگوید که پیامدهای گذشته رفتار معین بر حالت کنونی آن تسلط دارد (ریتزر ۱۳۷۴:۴۰۸) منظور این است که ریشه رفتار فعلی فرد را باید درگذشتهی او و پیامدی که رفتار او درگذشته برایش داشته جستوجو کرد.
مردم شیوههایی برای برخورد با وضعیتهای مستمر پدید آوردهاند. اینگونه شیوههای تثبیتشده، نهادهای اجتماعی نامیده میشوند. منظور از نهاد، مجموعه قواعد و روشهایی نسبتاً پایداری است که هر جامعه برای برآورده شدن نیازهای خود تدارک دیده است.
اما در عرف اجتماعی نهاد هممعنی سازمان در نظر گرفته میشود و اصطلاح نهاد، یادآور سازمانی با وظایف و مشخصات فیزیکی خاصی است. سازمان تجمع بزرگی از افراد است که بر اساس روابط غیرشخصی اداره میشود و برای رسیدن به هدفهای معین ایجاد گردیده است مثل نهاد ریاست جمهوری و…
نهاد تخصصی، سازمانهایی میباشند که در فلسفهی وجودی آنها اهداف کاملاً مشخصی پیشبینیشده است. مثل نهاد هلالاحمر، نهادی خیره و…
دخالت نهادهای تخصصی در مواقع اضطراری با اشاره به گویه های زیر سنجیده میشود:
۱-تصور کنید در شهری زلزله آمده است و شدیداً نیاز به کمکهای مردمی هست تا چه حد امکان دارد باوجود نیروهای هلالاحمر و… شما هم به کمک بروید؟
۲-تصور کنید فردی به دلیل جرمی غیر عمد متحمل پرداخت دیه شده است اما توان پرداخت آن را ندارد و به همین دلیل خانوادهی وی در شرایط بسیار دشواری به سر میبرند، شما توان مالی پرداخت آن رادارید. باوجود نهادهای حمایتی دولت تا چه حد امکان دارد دیهی آن شخص را پرداخت نمایید؟
۳-تصور کنید گوشهای از خیابان دعوایی اتفاق افتاده است، نیروهای انتظامی هم در محل هستند. تا چه حد ممکن است شما اقدام به جلوگیری از دعوا بپردازید؟
۴-خبردار شدید همسایهتان از چهارپایه افتاده و حال خوبی ندارد، اهالی خانه کاری از دستشان برنمیآید اما شدیداً نیاز به کمک است تا به بیمارستان رسانده شود، آمبولانس درراه است، اما مشخص نیست کی میرسد، در چنین شرایطی تا چه حد ممکن است بدون آنکه از شما خواسته شود، به کمک بروید؟
در مقابل این سؤالات «مجموعه ویژگیهای شهر گرایی» وجود دارد: «بیتفاوتی اجتماعی»
۱-مشکلات دیگران ربطی به من ندارد
۲-آدم در هر کاری بایستی ببیند چه نفعی میبرد
۳- اگر بخواهی برای هرکسی دل بسوزانی، به هیچ کارت نمیرسی
۴- هر کس خودش باید از پس مشکلات خودش بربیاید
۵- آدم باید باعقلش تصمیم بگیرد نه از روی احساسات
۶- مشغله خودم به حدی است که دیگر وقت توجه به مشکلات دیگران
ندارم
بیتفاوتی اجتماعی در مقابل دخالت نهادهای تخصصی در بعضی از جوامع وجود دارد. جوامع تلاش میکنند از بیتفاوتیها کاسته و نهادهای تخصصی بیشتر شود.
شناسایی
موقعیت بهعنوان اضطراری:
در زندگی روزمره، ممکن است آدمی در کوچه و خیابان یا
موقعیتهایی مواجه شود که شخص یا اشخاصی نیازمند کمک و حمایت باشند (اعم از اینکه
شخص نیازمند درخواست یاری کرده باشد یا نه)، اما ابهامی وجود داشته باشد که آیا
واقعاً نیازی به کمک هست یا نه؟ درواقع فردی که در چنین موقعیتی است نمیداند یا
نمیتواند تصمیم بگیرد که آیا اینیک موقعیت اضطراری است که
درروند آن دخالت کند.
یا یک موقعیت
غیر اضطراری و معمولی، با ویژگی بارز آن قرار میگیرد و
شدیداً و سریعاً نیازمند به یاری دیگران است تا آن حالت ناخوشایند و منفی برطرف
گردد. اگر شرایط اضطراری تشخیص داده شود،
احتمال دخالت و یاریرساندن وجود خواهد داست.
درک پاسخگویان از اضطراری یا معمولی بودن موقعیتها برای یاریرسانی از طریق گویه های زیر سنجیده میشود:
۱-با خودروی خود شبهنگام در یک مسیر بیرون شهر رانندگی میکنید. رانندهی دیگری در بین راه توقف کرده و ظرفی در دست گرفته که گویا بنزین تمام کرده است تا چه حد احتمال میدهید او یک سارق بوده باشد؟
۲-صدای فریاد مردی و کمک خواهی زنی را از خانهای میشنوید که بهمرور جدیتر میشود. در چنین موقعیتی تا چه حد امکان دارد این موقعیت را غیرشخصی تلقی نموده و به کمک و مداخله بشتابید؟
۳- تا چه حد کسانی را که گاهان درخواست کمک مالی میکنند، واقعاً نیازمند میدانید؟
۴- شخصی به شما مراجعه میکند و با تمام جزئیات به شما توضیح میدهد که فرزندش در بیمارستان بستریشده و اگر پول تهیه نشود، فرزندش عمل نشده و جانش به خطر خواهد افتاد تا چه حد امکان دارد حرفهای او را جدی تلقی کنید؟
جامعهشناسی مصیبتهای جمعی: یکی از مهمترین وظایف جامعهشناسی مصائب جمعی در گام نخست بحث مدیریت بحران نیز به شمار میرود، تخمین میزان آسیبپذیری اجتماعات مختلف است که عوامل مادی و طبیعی و مختصات فضایی را در خصوص شرایط اجتماعی، ساختار و سازمان اجتماعی میباشد که به بحث میگذارد.
۱-نقش برجسته جامعهشناسی مصائب جمعی در مدیریت بحران:
آگاه شدن از اجتماع حادثهدیده و دست یافتن به ویژگیهای آن از جهات گوناگون، مهمترین کمکی است که جامع شناسی مصائب جمعی به مدیریت بحران ارائه میدهد
- مقایسه زلزله بم که بیش از ۴۰ هزار نفر کشته و بخش عظیمی از شهر و حتی بیمارستانها از میان رفتند و زلزله اندونزی (۶۹ کشته) و زلزله کالیفرنیا که تنها ساختمان قدیمی یک تئاتر تخریب شد و دو نفر کشته
- تحلیل مقایسهای این سه زلزله از منظر جامعهشناسی مصائب جمعی گفتنیهای زیادی داردکه در این مدت کوتاه امکان ارائه آن نیست.
- در این خصوص جامعهشناسی مصائب جمعی در چهار زمینه به یاری مدیریت بحران میآید:
اول، در آغاز با توصیف مختصات گوناگون اجتماع حادثهدیده، شناخت دست اندکاران را ارتقاء میبخشد و آنان را آگاه میسازد که در چه اجتماعی باید مهار بحران، تخفیف و بازسازی را بهپیش ببرند،
دوم، با تحلیل رابطه بین متغیرهای گوناگون، عوامل تأثیرگذار، مخرب، مانع شوند، کند کننده، تسهیل سازنده، بسیج کننده و غیره را معرفی میکنند.
سوم، ضمن اسطورهزدایی از رفتار مردم مصیبتزده، پندارهای ناروا را که میتواند در سیاستگذاری و برنامهریزی دخالت یابد خنثی میکند و بهبیاندیگر فرایندهای واقعی و غیرواقعی از هم جدا میکنند،
چهارم، آنکه در ایجاد مدیریت مردمی و خردمندانه نقشی مهم ایفا میکند. بیتوجهی به ابعاد جامعهشناسی زندگی جمعی، ضمن اتلاف منابع به جدایی دستگاههای متولی مدیریت بحران و مردم و به شکلگیری انواع تضاد و تناقض منجر میشود.
عوامل مهم دیگری وجود دارد که باید به آنها توجه شود:
۱-اجتماعات مصیبتزده تا مدتها با نابودی منابع اقتصادی، از دست رفتن درآمد و شغل، نابودی امکانات و منابع روبهرویند. ازاینروی در اجتماعات مصیبتدیده بحران پدیدهای چندبعدی است. بعد فیزیکی، بعد اجتماعی، بعد اقتصادی، بعد روانشناختی، بعد تربیتی، بعد آموزشی، مسئله ناامنی، هجوم مجرمان به مناطق آسیبدیده، تماماً گویای ابعاد متنوع مفهوم بحراناند